گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ حیان علوی؛ سریال زمانه به موهبت وجود کارگردان نام آشنا و موفق صدا و سیما توانسته است مخاطبان بسیاری را در یک ماهه اخیر مقابل تلویزیون بیاورد؛ هرچند که تولیدات قبلی حسن فتحی از جمله شب دهم و مدارصفر درجه از جنبه داستان و گیرایی منحصر به فرد در جذب مخاطب به هیچ وجه قابل مقایسه با سریال زمانه نیست.
اما« زمانه» را می توان ششمین همکاری مشترک بین حسن فتحی و اسماعیل عفیفه برشمرد که با به کار گیری بازیگران جوان و مطرح سعی در جذب مخاطب دارد؛ که در این میان می توان به حضور حمید گودرزی در این سریال اشاره کرد.
هرچند کار با کارگردان زبردستی و توانمندی همچون حسن فتحی آرزوی هر بازیگری است تا بتواند توانایی و استعداد های هنری خود را بارور کند اما نباید از این نکته غافل بود که آیا حسن فتحی به راستی موفق به ساختن سریالی خوش ساخت و قابل باور برای مخاطب شده است یا خیر؟
سریال با پرداختی واقع بینانه به آسیب های ازدواج موقت برای دختران باکره می پردازد و با نگاهی برنده و واقع گرا به عکس العمل های جامعه در رفتار با یک دختر بیوه اشاره می کند تا آن جا که می توان مخاطب را به باور پذیری برساند. «زمانه» تنها یک ملودرام عاشقانه نیست؛ بلکه یک آیینه ای است که گزندگی و تلخی رفتار های جامعه و میزان آسیب پذیر بودن زنان جامعه را در روابط عاشقانه و جنسی به خوبی نمایان کند تا آن جا که سریال را از ورطه فیلم های هندی نجات می دهد.
اکثر سریال های ایرانی دارای معضلات و مشکلات یکسانی هستند که سبب ریزش مخاطب و لوث شدن داستان می شود که از جمله آن می توان به قابل پیش بینی بودن آخر سریال یا کش دار بودن آن اشاره کرد. برخی از مخاطبین صدا و سیما در توصیف برخی سریال های ایرانی با جملاتی همچون :« فیلم فارسی، آب بستن به سریال و ...» یاد می کنند.
هرچند که سریال زمانه را می توان مبری از این اشکال دانست که سریال بی خود و بی جهت کش دار نشده است و یا حتی در هر دو قسمت یک بار سریال حادثه ای جدید را رقم می زند تا آن جا که مخاطب را شگفت زده می کند تا آن جا که وی را ترغیب به ادامه داستان می کند.
هرچند سریال به وسیله این حیلت سعی کرده است تا ریتمی تند به روند آن بدهد تا آن جا که مخاطب با مسائلی و گره هایی همچون قتل پدر بهزاد، ازدواج مخفیانه وی با ارغوان، جدایی آنان و مرگ مادر ارغوان ، کمک های بی دریغ دکتر داودی و ازدواج دوباره ارغوان در فاصله ای بین ده الی پانزده قسمت اتفاق می افتد.
روند تند داستان مخاطب را مشعوف و شگفت زده می کند اما مسلسل وار بودن این اتفاقات حس باور ناپذیری را در مخاطب شکل می دهد تا آن جا که این فکر را به ذهن وی متبادر می کند که سریال زمانه به عنوان یک برداشتی از رندگی خانوادگی و اجتماعی کوچک ترین شباهتی به زندگی واقعی افراد ندارد.
ازدواج دوباره ارغوان با فردی به اسم دکتر داودی که در اصل نقش یک فرشته مهربان را بر عهده دارد تا ارغوان آسیب خورده و خانواده فقیر و مصیبت دیده وی را نجات دهد بیشتر به مثابه یک معجزه می ماند تا اتفاقی واقعی که در زندگی افراد رخ می دهد.
آیا بهتر نبود کارگردان توانمندی همچون حسن فتحی به جای آنکه شکست ارغوان را که معلول تصمیم اشتباه وی در ازدواج موقت با بهزاد بود با توانمندی های شخصی وی پر کند؟ آیا جبران یک اشتباه و شکست بزرگ عشقی که همراه با مرگ مادر خانواده بود تنها با حضور معجزه آسای یک پزشک پولدار اخلاقی حکمت گرا حل و فصل شود؟ یا به بیان واضح تر آیا شکست در ازدواج تنها با ازدواج موفق دیگری حل می شود؟ این امکان در دنیای واقعی تا چه اندازه برای زنان بیوه واقعی و قابل استناد است؟
به هرجهت نقش دکتر داودی و ثروت وی را می توان مانند حلقه اتصالی دانست که ارغوان را از شکست عشقی به دنیای واقعی و روزمره باز میگرداند؛ هرچند که بهتر بود علت بهبود و بازگشت دوباره ارغوان به زندگی را تلاش و تکیه بر توانمندی های شخصی وی پایه گذاری می کردند اما وجود دکتر داودی به مثابه یک فرشته نجات تاثیر بسزایی در باور ناپذیری سریال دارد.