حجتالاسلام فاطمینیا گفت: همیشه ایرادها از نادانی است، اگر جسارتی به ساحت قدسی یک معصومی میشود از روی نادانی است، و گرنه ...
به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، حجت الاسلام فاطمی نیا شب گذشته در اختتامیه نخستین جایزه هنری «ادب و هدایت» که در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد، به سخنرانی پرداخت که متن آن در ذیل آمده است:
مجلسی که برای امام هادی (ع) برگزار شود مجلسی نورانی است، از طرفی هم امشب شب تولد حسن بن علی، پدر امام زمان است انشاءالله برکات این عزیزان در همه کشورمان نازل شود.
بنده دیدم کسی را که واردات قلبیه داشت، الان یک مشتی در جامعه بلند شدند و این حرف ها را می کوبند، آقا این حرف ها چیه؟ مکاشفه یعنی چه؟ شهود یعنی چی؟ واردات قلبیه یعنی چی؟ می کوبند آن هم به چه شکلی و نمی دانند، آقا جان این چیزها شوخی نیست، اگر در مورد چیزی نمی دانید، حرف نزنید.
درست است که همیشه دروغگو داشتیم؛ از اصل هر چیزی بدلش همیشه بوده، طلای بدل الان هم هست در بازار، اما طلای بدلی نباید شما را از اصل آن ناامید کند، همیشه اصل و بدل داشتیم، روحانی بدلی، پزشک بدلی، نویسنده بدلی و از این طرف اصلی هم داشتیم، حالا اگر کسی دکان باز کرده و به دروغ می گوید کشف و شهود، آن چیز دیگری است، اما این مسئله وجود دارد، اگر کسی سواد داشته باشد، نمی تواند اصلاً منکر کشف و شهود شود.
داستان واردات قلبیه را حیفم آمد در این جلسه که مختص امام هادی (ع) است، نگویم؛ شخصی را زیارت کردم که سید بزرگواری بود که واردات قلبیه داشت.
اصلاً واردات قلبیه چیست؟ هیچ کس نفهمیده، یکدفعه می دهند به آدم؛ الان در جامعه ما خیلی رسم شده که مثلاً چی بخوانم که این طور بشود؟ بله خواندنی هم داریم، ولی همه اش این نیست که چه چیز بخوانید، ابن عطا سکندری در مورد واردات قلبیه حرفی مست کننده دارد، زمانی که جمله ابن عطا سکندری را خواندم غصه هایم از بین رفت.
ابن عطا سکندری می گوید واردات قلبیه ناگهانی رخ می دهد، برای اینکه مردم نتوانند به خودشان نسبت بدهند؛ بعضی از مردم می گویند چون من این دعا را خواندم این طوری شد؛ نه اینها نیست گاهی این طوری می کنید و آن طور می شود و گاهی هم بدون انجام کاری واقعه ای رخ می دهد.
40 سال پیش ما جوان بودیم و چند نفر دور هم نشسته بودیم، یک بنده خدایی گفت یکی از دلایل واردات قلبیه را می گویم؛ ایشان می گفت، ائمه یکسان اند حالا امیرالمومنین پدر است و امام هادی فرزند، اما از نظر امامت یکی هستند، شاید در بین آنها یکی رتبه دیگری هم داشته باشد که عقل ما به آنجا راه نمی دهد، حضرت هادی عین امیرالمومنین است، حضرت مجتبی عین امیرالمومنین است اگر غیر از این را بگوییم شیعه نمی شویم.
اما آن بزرگوار که واردات قلبیه داشت، می گوید: به من القا شد که بنای خدا بر این بود که پرده از چهره اینها کاملاً برنگیرد، به اندازه ای برگیرد که همراه نشوند، اما اگر یک اندازه پرده بیشتر برداشته شود چشم آدم خیره می شود، می گوییم این استغفرالله خداست، امام علی امام اول بود، خدا مجبور بود پرده ها را بیشتر کنار بزند، دیدیم که علی ولی یار درست کردند.
در حضرت مجتبی که عین پدرشان بودند کمتر پرده برداری شد، در امام حسین بیشتر، آن ولی خدا می گفت که در هر امامی که کمتر بشه در ائمه بعدی جبران می شه، در حضرت سجاد کمتر شد در حضرت باقر و صادق بیشتر شد، در امام موسی بن جعفر کمتر شد در امام رضا تا حدی جبران شد، اما بعد از حضرت رضا سه امام بزرگوار از اینها پرده برداری خیلی کمتر بود که خداوند جبران این سه امام را در امام زمان می کند؛ این از اسرار الهی است.
حضرت امام جواد 25 سال عمر کردند، امام عسگری و امام هادی عمر کم کردند، اما عظمت آنها را نگاه کنید؛ یک نکته ای را می خواهم بگویم و آن این است که این بزرگواران با این عمر کم، دشمن زیاد و محبوبیت کم، نهضت علمی کردند، خیلی عجیب است، حضرت هادی 120 تا 130 نفر شاگرد تربیت کردند با آن زمان محدود؛ امام حسن عگسری 107 نفر با وجود فشار و خفقان.
حضرت عسگری از نهضت علمی اش داستانی دارد که حیف است نگویم؛ نهضت علمی امام عسگری یک قطره از دریاست که اگر همین قطره نبود شاید امروز خیلی ها گمراه بودند.
در زمان حضرت عسگری فیلسوفی بود به نام کندی که عرب ها خیلی به او افتخار می کنند؛ در اینکه کندی فیلسوف بود، شکی نیست، اما 100 تا کندی باید بیاید و خادم ملاصدرا شود، کندی آن زمان کسی بود؛ در آن زمان متون یونانی تازه در حال ترجمه شدن بودند.
کندی از قرآن ایراد گرفت؛ همیشه ایرادها از نادانی است، اگر جسارتی به ساحت قدسی یک معصومی می شود از روی نادانی است، وگرنه چه کسی به معصوم توهین می کند، اینها همه اش جهل است.
کندی که فیلسوف عرب بود و در واقع نوبر بود، مطلبی را در خصوص قرآن نوشته بود که در قرآن تناقضاتی است، یکی از شاگردان کندی به امام عسگری عرض کرد که امام، کندی مطلبی را در خصوص قرآن نوشته است که اگر در جامعه منتشر شود محشر به پا می شود.
امام عسگری اول به شاگرد کندی گفت که با کندی صحبت کنید، ولی شاگرد گفت که نمی توانیم، کندی استاد ماست و ما نمی توانیم با وی صحبت کنیم.
حضرت به شاگرد کندی گفت زمانی که کندی سرحال است با وی صحبت کنید، حال ما چه کار می کنیم، وقتی یک جوان خسته می آید مادر در پله ها از او سوال می کند که کجا بودی؟ مادر جان بذار جوان بیاید در خانه؛ حالا مادر که خوب است، اگر زن سوال کند خیلی مصیبت است.
روان شناسی می گوید خانم ها هیچ وقت از راه دور با همسرشان صحبت نکنند. زن می گوید کجا بودی مرد در جوابش پاسخ می دهد کار داشتم، روان شناسی می گوید آن مرد تا خانه صد بار می میرد و زنده می شود؛ ما از نظر روان شناسی خیلی کمبود داریم و خیلی هم ادعا داریم، اگر در خانه ها نکات روان شناسی رعایت شود بهتر است.
ملاصدرا خودش می گوید من اکثر این مطالبی را که آورده ام خود قبول ندارم، پس چرا ملاصدرا آن مطالب را آورده است؟ خود ملاصدرا در جواب این سوال می گوید اکثر مطالب را برای ورزش فکری آورده ام.
امام حسن عسگری به شاگرد گفت، به کندی بگویید آیا جایز است کسی به این سخنان که شما نوشتی بگوید من آن اراده ای را که تو برداشت کردی، نکرده بودم، شما یک برداشت کردی و نسبت به برداشت خودت نوشته ای، من اصلاً آن اراده را نکرده بودم.
شاگرد به کندی گفت، جایز است که کسی به سخنان تو بگوید که این برداشت هایی که تو کردی اصلاً منظور من نبوده، کندی در جواب شاگرد گفت بله جایز است و از شاگردش سوال کرد که چه کسی این حرف را به تو زده است که شاگردش گفت این سوال به ذهن خودم رسید، ولی کندی قبول نکرد تا زمانی که شاگردش گفت این سخنان حسن بن علی است و زمانی که کندی اسم حسن بن علی را شنید، دستور داد که آتش روشن کنند و کتابش را در آتش بسوزانند.
حضرت هادی (ع) نهضت علمی کرده است، یک اثر خیلی مهم دارد حضرت هادی که ما شیعیان باید برای فهم آن از خداوند مدد بخواهیم و آن هم زیارت جامعه کبیره است.
اگر اسلام در این خلاصه می شد که آفرین پسرم ناخن هایت را بگیر، سبیل هایت را کوتاه کن و یقه ات را ببند، امام حسین در راهش کشته نمی شد، اسلام بالاتر از این حرف ها است؛ اگر اسلام این بود آیت الله بهجت تربیت نمی شد، اسلام را خیلی پایین آورده ایم، اسلام خیلی بالاتر از این حرف هاست؛ هنر اسلام تربیت آدم هایی مثل بهجت، بهاءالدینی و امام است.
ما شرفیاب می شدیم خدمت آقای طباطبایی و فقط او را تماشا می کردیم، همچنین برادرشان آقای الهی. اسلام چه آدم هایی را تربیت کرده است؛ آقای طباطبایی که آدم کم حرفی بودند، فرمودند یک روز دیدم برادرم الهی بعد از نماز صبح با پیامبران گذشته جلسه دارد؛ این هنر اسلام است.
حالا اسلام را فقط در ظاهرسازی مثل گرفتن ناخن و کوتاه کردن سبیل و عطر زدن می بینیم؛ تازگی ها هم که عطرها بوی مگس کش می دهد، سلیقه ها هم خراب شده است، آن وقت هر کسی که عطر تندتری بزند آدم بهتری به حساب می آید.
در زیارت جامعه دقت کنید نمی گویم حسنعلی نخودکی بشویم؛ در زیارت جامع باید دقت شود که ترقی کنیم و نسبت به اهل بیت معرفت پیدا کنیم.
حسنعلی نخودکی کسی بود که دست می کشید و مارزدگی را خوب می کرد، این را من نمی گویم، 300 نفر از علما به چشم خود دیدند؛ عده ای می گویند آقا پس علم کجا برود، بله آنها هم علم است؛ بله سرم سازی و سایر علوم هم علم محسوب می شود، ولی کار حسنعلی نخودکی هم علم بوده است.