گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - سپیده نوروزی؛ از ابتدا کمی به عقب برگردیم، سال 87 بود که هاشمی رفسنجای طرح دولت ملی را مطرح کرد دولتی که بر اساس طراحی ها باید دو جریان اصلی که در سیاستورزی و همچنین سابقه صاحب نام هستند یا بهتر بگوییم همان گروههای معتدل اصلاحطلب و اصولگرا، نسبت به این حس مشترک به موضعی واحد دست مییافتند.
کسانی که دولت وحدت ملی را سر زبان ها انداختند هدف های زیرکانه ای داشتند، تصاحب قدرت از انگیزههای جدی مشهود در همه لایههای ایده «دولت وحدت ملی» بود. لایههای دوم خردادی این طرح مترصد باز پسگیری سنگرهای از دسترفته خود بودند. آنها در قالب این ایده تلاش میکنند که نامزد مورد نظر خود را که محمد خاتمی و بعدها میرحسین موسوی بود، به کرسی ریاست دولت وحدت ملی بنشانند.
ایده دولت وحدت ملی اگرچه در اتاق فکر هاشمیرفسنجانی طراحی شده بود، اما برای اجرایی شدن نیازمند حامیانی از دو جناح رایج سیاسی بود. در واقع هاشمی میخواست با تعریف خود به عنوان نقطه تعادل دو جناح سیاسی، اجماعی بزرگتر از سال 1384 علیه احمدینژاد به وجود آورد.
در این میان طیف افراطی دوم خرداد متشکل از مجاهدین و مشارکت هر چند در سیاستهای اعلامی خود کمتر از این ایده و الگو سخن میگفتند و حتی گاهی اوقات آن را رد میکردند، لیکن در سیاستهای اعمالی و پنهان آنها، طرح «دولت وحدت ملی» به صورت جدی دنبال میشد. آنها برای ایجاد اختلاف در بین اصولگرایان و با بهرهگیری از مشی «نه احمدینژاد» دنبال تشکیل جبههای گسترده بودند تا بار دیگر سیدمحمد خاتمی را به قدرت برسانند؛ در واقع خاتمی با حمایت هاشمی، کاندیدای دولت وحدت ملی شود.
اما اصلاح طلبان بعد مدتی گزینه خاتمی را عوض کردند و با هدفی که در سر داشتند به گزینه ای را مطرح کردند که سردبیر سابق روزنامه شرق برای معرفی آن میگوید: باوجود آنکه برخی از ما او را دوست نداریم و به چوب نقد او را راندیم ... و تنها گزینه آنها هاشمی رفسنجانی بود و طبق حرف اصلاح طلبان آنچه درباره آن حرف میزنند«هاشمی» نیست؛ «موقعیت هاشمی» است. همان عامل موازنهای که مانع از باخت مطلق آنها در مرحله اول انتخابات شد.
محمد قوچانی در سر مقالهای با عنوان «ضرورت رای به هاشمیرفسنجانی آزمون ملی-ائتلاف ملی» در روز یکشنبه 29 خرداد 1384 نوشت:
«... حریفان ما این بار محافظهکاران نبودند که دلی در گرو علیلاریجانی و دلی رهن هاشمیرفسنجانی (مخرج مشترک اصلاحطلبان و محافظهکاران) داشتند. حریفان ما حتی کسانی نبودند که خویش را «نه راست، نه چپ» یا «اصولگرایان اصلاحطلب» (محافظهکاران تغییر شکل یافته) میخواندند... اکنون نیز میتوانیم با اتحاد و ائتلاف، بازی را ببریم... ما باید برای حفظ دموکراسی ائتلاف کنیم. اکنون به صراحت روشن شده است که هاشمی تنها گزینه باقی مانده حفظ دموکراسی در ایران است. هیچ وقت به این صراحت درباره کسی یا راهی ننوشتهام اما تاکنون چنین با صراحت آزادی در آزمون قرار نگرفته است... آنچه درباره آن حرف میزنیم «هاشمی» نیست؛ «موقعیت هاشمی» است. همان عامل موازنهای که مانع از باخت مطلق ما در مرحله اول شد، همان عامل موازنهای که با وجود آنکه برخی از ما او را دوست نداریم و به چوب نقد او را راندیم، اکنون به تنها گزینه ما تبدیل شده است... همه چیز در گرو ایجاد یک ائتلاف ملی برای دموکراسی است. در این ائتلاف ملی، بدون آنکه دادوستدی صورت گیرد، هر آن کسی که در مرحله اول انتخابات رای داده است باید حضور داشته باشد... نقدهایمان بر هاشمی را میتوانیم از هفته آینده شروع کنیم؛ روزی که مطمئن هستیم رئیس جمهور کسی نیست که پس از انتقاد از او، آیندهای را پیش روی خود نبینیم.»
هاشمیرفسنجانی میکوشید تا با طرح ایدههایی چون دولت وحدت ملی به سربازگیری و یارگیری از میان جبهه اصولگرایی پرداخته تا با ریزش آراء، امکان رایآوری رقیب احمدینژاد را تقویت کند. در این راستا برخی از اصولگرایان نیز به دلیل انگیزههای شخصی، با این حرکت، همآوایی نشان میدادند.
پدر معنوی حزب کارگزاران بعد مدتی که حمایت خود را پنهانی از دولت وحدت ملی داشت برای اولین بار رسما در حمایت از دولت وحدت ملی به میدان آمد اما آن را به اصولگرایان منتصب دانست.
وی در حاشیه همایش اصل 44 بابیان اینکه اصولگرایانی مانند ناطق، لاریجانی، عسکراولادی، باهنر، حبیبی و جامعه روحانیت پیگیر این طرح هستند، گفت: اصلاحطلبان مخالف دولت وحدت ملی هستند. این طرح را اول آقای ناطق نوری مطرح کرد که جزء اصلاحطلبان نیست. بعد هم جامعه روحانیت مبارز با خواست عسکراولادی، باهنر و حبیبی به میدان آمد. فقط وقتی آقای کرباسچی آن را قبول کرد، موج برگشت و گفتند اصلاحطلبان این را مطرح کردهاند؛ در حالی که اصلاحطلبان با این طرح مخالف هستند؛ چرا که این طرح به این معنی است که رئیس جمهور اصولگرا و کابینه مشترک باشد، این طرح آقای ناطق است؛ آن را وارونه نکنید.
هاشمی رفسنجانی در کمال ناباوری به یکباره چرخش موضع داد و با اینکه این طرح از اتاق فکر خودش بیرون آمده بود ولی با گفتن جملاتی نظیراینکه اصلاحطلبان مخالف دولت وحدت ملی هستندسعی در فراموشی موضوع کرد.
در همین اثنا حسین شریعتمداری مدیر مسئول کیهان و سر مقاله این روزنامه در تاریخ 17 شهریور 1387 با کالبد شکافی اهداف تخریبگر طرح موسوم به «دولت وحدت ملی» بیان کرد:
آمریکا برای عملیاتی کردن پروژه خود، به ترفند جابهجایی مرزها روی آورده و دشمن بیرونی با بهرهگیری از دنبالههای همراه یا فریبخورده خود میکوشد محور «اصولگرایی – اصلاحطلبی» را به محور «موافقان و مخالفان دولت» تبدیل کند.
حالا کمی از ابتدا گذشته است این پروژه دوباره در زمان انتخابات مجلس کلید خورد و صحبت هایی در مورد دولت وحدت ملی ردو بدل شد ولی مثل کار های دیگر هاشمی بازمسکوت ماند.
ولی این سکوت خیلی طولانی نبود و در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هم مطرح شد اگرچه وضعیت فعلی هاشمی رفسنجانی بسیار با سال 87 متفاوت است، مهدی و فائزه دو فرزندش میله های سرد زندان را لمس کرده اند و افکار عمومی به شدت خواستار برخورد با موضعگیری های وی در رابطه با فتنه 88 هستند، این درحالی است که سیدمحمدخاتمی نیز تمام قد پشت او ایستاده و سعی دارد تا با این حمایت راهی برای ورود به قدرت پیدا کند و پروژه فریب، تخریب و فروپاشی که از سوی غرب طراحی شده است را اجرا کند. هاشمی با کاندید شدن توانسته است مهره های بازی را جابه جا کند و در قاموس یک لویاتان اصلاحطلب خود را جا زند، اما آمدن وی هم با بازی "می آیم و نمی آیم" همراه بود که برخی اعتقاد بر این داشتند که وی مثل پروژه هایی که در آن نقش بازی کرده است اینبار هم با "توهم زیرکی" سعی در جلوه دادن گزینه اصلح در دولت وحدت ملی دارد.
برای اثبات این ادعا میتوان به سخنان حجتالاسلام مهدی طائب اشاره کرد که وی در پاسخ به این سؤال که چرا هاشمی آمده است، گفت که هاشمی دست خودش نیست؛ اتاق فکر استکبارجهانی برای فتنه این دوره خارج از ایران بود به همین دلیل خیلی کلیت پروژه آنها مشخص نمی شد به همین دلیل تنها وظیفه هر فرد را مشخص می کردند که تو این گونه بگو یا عمل کن، وقتی همه این جریانات را کنار هم می گذراریم می بینیم که همه اینها با وجود اختلاف نظرهای ظاهری یک پروژه واحد را دنبال می کنند؛ به همین دلیل همسر هاشمی گفت حاج آقا در انتخابات شرکت نمی کند اما هاشمی آمد.
استاد سطح عالی حوزه علمیه قم تردیدهای هاشمی برای حضور مستقیم در انتخابات را بازی دانست و اظهار کرد: اینها از همان ابتدا برای آمدن هاشمی برنامه ریزی کرده بودند شاید خود هاشمی نفهمد اما واسطه ارتباط او با فتنه گران خارجی مهدی هاشمی است، به همین خاطر ابتدا گفت من تا از رهبر معظم انقلاب تأییدیه نگیرم نمی آیم اما بدون تأیید ایشان آمد.
تردیدی نیست که «همه حربه های هاشمی» تقریبا شبیه به هم است و این نیز هم؛ هاشمی رفسنجانی با بازی خود سعی دارد که اولا استفاده حداکثری را از فضای موجود برای خود تطهیر از اتهامات واضحی که در خصوص فتنه 88 گریبانگیرش است داشته باشد و تصور میکند با تایید از سوی شورای نگهبان مهر تاییدی بر این امر زده است و دوم اینکه وی سعی دارد ثابت کند که همان گزینه مطلوب برای دولت وحدت ملی است که هم اکنون سر از تخم بیرون آورده و میتواند همه! مشکلات کشور را به طرز معجزه آسایی بر طرف کند اما غافل از اینکه حافظه تاریخی ملت ایران هیچگاه خیانتهای کسی را فراموش نخواهد کرد حال این فرد خواه هاشمی رفسنجانی باشد خواه کس دیگر.