گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ در هر دوره تاریخی و میان جماعتهای گوناگون از قبیل جوانان، دانشجویان و ... اصطلاحات و تعبیرات مختلفی باب میشود که با آن زبان که سرشار از کنایه و ضربالمثلهای باب روز شده است با یکدیگر صحبت میکنند. در هشت سال دفاع مقدس نیز میان رزمندگان در جبههها اصطلاحات و تعبیرات زیادی باب شد که برخی از این اصطلاحات به زبان مردم شهرها نیز وارد شد و به دورههای تاریخی بعد نیز سرایت کرد. سید مهدی فهیمی فرهنگ این اصطلاحات را تحت عنوان «فرهنگ جبهه» در سه جلد گردآوری کرده است که در اینجا نگاهی داریم به برخی از آنها که بعضا کنایههای طنزآمیزی نیز دارند.
آب پاش: بسیار اهل گریه و زاری،کسی که روضه خوانده نشده اشکش جاری بود.
آب گرم کن: قمقمه آب ساخت ایران، در قیاس با نوع اصل آنکه همیشه بدنهاش سردتر از آب داخل آن است.
زره پوش: پوتین، در مقابل کفش و دمپایی میگویند که برای راحتی به پا میکنند و به کار زمان صلح میآیند نه جنگ. یعنی کفش مسلح و آماده مقابله با هر شرایطی، پست و بلند راه و آب و گل و آهن و آتش و ناملایمات دیگر مقتضی منطقه.
زورو در جبهه چه میکرد؟
زوروی دسته: نیرویی که دور از چشم دیگران و بچههای دسته ظروف غذا را میشوید، ظروف آب را آب میکند و سنگر و چادر را نظافت میکند؛ به نحوی که هیچ وقت هیچ کس نمیداند که این کارها به وسیله چه کسی انجام شده است. کنایه از اینکه مثل زورو سر بزنگاه حاضر میشود، کارش را میکند و بعد دوباره غیبش میزند.
زیر پاسپورتتان را آقا امضا نکرده: نمیتوانید داخل خاک عراق شوید. وقتی برای عملیات یا گشت و شناسایی بچهها ناگزیر بودند به داخل خاک عراق بروند و بعضی از سر مزاح یا بنا به عللی نمیآمدند به آنها میگفتند زیر پاسپورتتان را آقا امضا نکرده.
آپاچی: بسیجی، به شوخی و جدی کنایه از رزمنده شلوغ و بی نظم، کسی که پابرهنه در منطقه فوتبال بازی میکرد.
آجر: شهید،کد رمز در اصطلاح بیسیم.
آخ جون مرخصی: جراحت ناشی از ترکش کوچک که به مرخصی و رفتن به عقب منجر میشد. کنایه است از اهل مبارزه و مقاومت نبودن.
آدمکُش گردان و آسایشگاه سالمندان
آدم کُش گردان: امدادگر! کنایه از ناشی بودن نیروهای امدادرسان خصوصا در شرایط عملیاتی و خطوط مقدم.
آسایشگاه سالمندان: تدارکات گردان و لشگر. اشارهای است به مسئولان تدارکات واحدها که معمولا از بین رزمندگان مسن انتخاب میشدند.
آهنگران گردان: نیروی خوش صدا.
چهره ترکش پسند: صورت نورانی، رنگ و رویی که جان میدهد برای ترکش خوردن و مجروح شدن.
حیف ترکش: نوعی سرزنش و طعنه و کنایه به اشخاص بی خاصیت و بی مسئولیت. همان که در پشت جبهه میگویند «حیف نان»!
اول غذا بعد از نماز: نخست نماز را بخوانیم آنگاه به سراغ غذا برویم. «اول وجود بعد از سجود» هم میگویند، که هر دو تأکید ظریف و لطیفی است بر نماز اول وقت.
برادران مزدور: نیروهای عراقی و دشمن. کنایه از حسن ظن بچههاست و عدم میل مبارزه با اشخاصی که آلت دست دشمن اصلی، یعنی شیطان بزرگ هستند.
بوی بهشت دادن: به زودی شهید شدن و به وصال رسیدن. «نورافکن شده»، «نورانی شده»، «نور بالا حرکت میکنه» و «می خواهد بپرد» هم میگویند. به کسی که به جهت اخلاص، مقدمات شهادت خود را فراهم کرده و حضور قلب بیشتری دارد گفته میشود. «گل پر» نیز میگویند.
بهترین سلمانیهای جبهه
بهترین سلمانیها: اعضای گروهک کومله را میگویند؛ چون از شدت قساوت و بی رحمی سر از بدن مخالفین خود جدا میکنند.
بیتالحال: بیتالمال. این عبارت را در مورد کسانی به کار میبرند که بیتالمال را احیانا مورد بی توجهی قرار بدهند یا از آن بعضا استفاده شخصی کنند. کنایه از آن که طرف با آن وسایل حال میکند.
بی ترمز: بسیجی. «یک بار مصرف»، «کانال پرکن» و «عاشق خاکریز اول» هم میگویند و همه حکایت از شجاعت و مظلومیت نیروهای مردمی است.
پا لگد کن: نماز شب خوان. چون بچهها معمولا در تاریکی مطلق برای اقامه نماز شب برمیخیزند، برای بیرون آمدن از سنگر یا چادر، به ناچار پای بعضی از دوستان را نادیده لگد میکند.
حال کردن رزمندگان!
چادر خادمین: سنگر و محل استقرار فرماندهان و مسئولین. به خود فرماندهان هم میگویند «علمدار» و بعضا «پدربزرگ» و «حاجی».
حال و حول کردن: زیاد در نماز استغاثه کردن. اصطلاحا به کسانی میگویند که نهایت بهرهبرداری را در مناجات میکنند. میگویند «فلانی رفته توی حال» یا «خیلی اهل حال حول» است.
وقتی رزمندگان حرفهای ضد انقلابی میزنند
حرفهای ضد انقلابی: تعریف و تمجید از شخص در حضور خودش. وقتی کسی به مناسبتی شخص حاضر در جلسه را به تقوا و شجاعت توصیف میکند، آن شخص با حالت شرمندگی میگوید «حرفهای ضد انقلاب نزن.»
حلوا خور: کسی که هرگز شهید نمیشود. بچهها به کسی که همیشه از همه عملیاتها سالم باز میگردد میگویند فلانی حلوا خور است. و بعضی اوقات سر به سر او میگذارند و میگویند: «بالاخره حلوایت را میخوریم».
خاکریزش را گرفتند: از او سلب مسئولیت کردند. «چهار چرخش را زدند» و «بردند هوا» هم میگویند. در مواقعی و نسبت به اشخاصی استفاده میشود که احیانا علقه و علاقه خاصی به «عنوان» و میز و موقعیت خود داشتهاند.
خشاب چهل تایی: نماز شب و قنوت آن که در آن ذکر و دعا برای چهل مومن مستحب است. بچهها وقتی میخواهند به کسی بگویند التماس دعا و از او بخوهند که در نماز شب او را نیز از دعای خیر فراموش نکند میگویند که ما را هم در خشاب چهل تایی جا کن.
حضور دلبر آهنی در جبههها
دلبر و دلآور: وسایل نقلیهای که رزمندگان را به جبهه میبرند «دلبر» و از جبهه میآورند «دلآور» مینامند، و اگر این وسایل اتوبوسهای تعاونی باشند که شماره دارند آن وسایل را با شماره صدا میکنند و میگویند: دلبر دو یا دلآور چهار.
رادیو بسیج: اخبار و اطلاعاتی که دهان به دهان توسط رزمندگان میگردد و انتشار مییابد و منبع معلومی ندارد. در جواب کسی که میپرسد این حرفها یا این خبر را چه کسی اعلام کرده، میگویند «رادیو بسیج».
رافدینش را زدند: در بحث و گفتگو حریفش شدند و او را سرجایش نشاندند. تشبیه به قلدریهای صدام در اوایل جنگ است که با اصابت موشک به بانک «رافدین» او در بغداد، برای مدتی زبانش بند آمده بود و نمیتوانست رجز بخواند.
رحمت الهی: ترکش، خود ترکش از نظر کوچکی و بزرگی و محل اصابت تقسیماتی دارد که همگی دلالت بر بزرگواری رزمندگان و ناچیز شمردن زخم و زجر این ترکشها میکند. «ترکش طلایی»، «ترکش آخ جونی»، «ترکش علاف» و «ترکش رهایی بخش».
روح بخش: رزمندگان پیرمرد یا پا به سن. کسانی که انتظار حضور در جبهه از آنها نمیرود، با آن ضعف قوا و طول عمر، اما میآیند و موجب دلگرمی و تقویت روحیه کوچکترها میشوند.
سقا: راننده تانکر آب که کار آب رسانی به رزمندگان را در طول جبهه به عهده دارد.
شب دیدار مهدی: شب عملیات را میگویند. از آن جهت که هرکس هرچه دارد در طبق اخلاص و ایثار میگذارد و به یقین به مراد خود میرسد و به محبوب متصل میشود.
شهردار یا خادم الحسین: کسی که نوبت نظافت و تهیه غذا و امور خدمات و رسیدگی به وضع سنگر یا چادر و بچهها به عهده اوست.
شهید است یا شهیدپرور؟
شهید است یا شهید پرور؟: نوزاد، پسر است یا دختر؟ از کسی که خدا به او فرزندی عنایت کرده و خبرش به وسیله نامه در جبهه به او رسیده میپرسند و با این نسبت پسندیده که به بچه او میدهند حساسیت غلط در مورد دختردار شدن را از شخص میگیرند و قضیه را هدفدار مطرح میکنند.
صلواتی: رایگان. خدمات و سرویسی که معمولا در شهرهای جنگ زده یا بین راه به وسیله پاتوقهای مردمی ارائه میشود، اعم از آب و غذا و جا و مکان و حمام و آرایش و خیاطی و خلاصه حوایج اولیه رزمندگان که معمولا با کمکهای مردمی هم تغذیه میشود.
گاز شرمآور: گاز اشکآور. کنایه از نهایت بی شرمی دشمن است در به کار گرفتن این گازها و سایر گازهای سمی مهلک.
آشپزخانه در هفتهای که گذشت
گزارش هفتگی: غذایی که در آن همه چیز پیدا میشود و در واقع ترکیب چند غذاست. به آن «رویدادهای هفتگی» یا «آشپزخانه در هفتهای که گذشت» هم میگویند.
گفتند نگویید یا نگفتند بگویید: یعنی نمیتوانم آنچه را که از اطلاعات میدانم و تو مایل به شنیدن آن هستی برای تو بازگو کنم. منع شرعی دارم. این عبارت، تلخی صراحت جواب رد را از شنونده میگیرد.
محض ریا جهت اطلاع: حدیث نفس و تعریف خود است. وقتی کسی میخواهد واقعهای را تعریف کند که به نحوی خودش هم در آن شرکت داشته برای اینکه بگوید مطمئن نیستم که خودستایی نشود میگوید: محض ریا جهت اطلاع عرض شد.
نصر من الله: خسته نباشی. به جای کلمه «خدا قوت» گفته میشود که توعی تذکر معنوی را هم با خود دارد. یعنی کار برای خدا خستگی ندارد. همچنین این عبارت در پاسخ «خسته نباشید» دوست یا مربی میگفتند.
«و ما رمیتی» بود: به هدف اصابت کرد. گلوله تیر یا توپ یا خمپارهای بود که درست به هدف بخورد وقتی خبرش به وسیله بیسیم چی و دیده بانی برسد، برای اینکه غرور و خودبینی نیاورد میگویند از آن «ومارمیتی»ها بود. کنایه از آن که از آن تیرها بود که خدا انداخت و یادآور شریفه « و مارمیت اذ رمیت ...».
یا حسین: من تشنهام. به من آب بدهید. مثل همان عبارت «نصر من الله» به جای ابراز ضعف و ناتوانی نوعی یادآوری و تذکر جهتدار است و موجب تنبیه و تنبه دوطرف؛ «بیاد لب تشنهات یا حسین» یا «خوشا به حال ماهی که داخل آب است» نیز میگویند.