روشن است که فلسفه حمایتهای مادی و معنوی آمریکا از گروهکهای تروریستی، این است که دولت آمریکا از تروریستها در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده ابزاری میکند.
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو»؛ جمعه سوم آبان وقتی که همه مردم ایران به مناسبت ولایت امیرالمومنین (ع) و عید سعید غدیر شادی می کردند ناگهان خبری تکان دهنده ملت ایران را شوکه کرد؛ یک گروه تروریستی وابسته به استکبار در منطقه سراوان سیستان و بلوچستان دست به عملیات تروریستی زد که در این درگیری 14تن از نیروهای مرزبانی به شهادت رسیده و شش نفر مجروح شدند.
تروریسم، در سطح بینالمللی واژه آشنایی است و تعریف مشخص آن خیلی زود ذهن را به سمت و سوی گروهکها و جریانات مسلحی میبرد که با اهداف و خواستههایی غیر قانونی، علیه دولتها و ملتها جنایت میکنند، اما باید توجه داشت که این پدیده اساساً ریشه در سیاستهای کلان برخی دولتها دارد که منافع خود را در استعمار و سلطه بر دیگر کشورها تعریف کردهاند.
برخی از کشورهای غربی و در راس همه آنها ایالات متحده آمریکا که اتفاقاً داعیه مبارزه با تروریسم را دارد، مصداق تروریسم دولتی قرار میگیرند و باید گفت که همسویی اعجاب انگیز اهداف بسیاری از گروههای تروریستی با سیاستهای کلان ایالات متحده اتفاقی نبوده است و این واقعیت علاوه بر صدها دلیل روشن دیگر از نشانههای نقش پررنگ آمریکا در تولید و پرورش تروریسم در جهت پیگیری سیاستهای دولتیاش میباشد.
همانطور که اشاره شد یکی از دلایل روشن نقش دولت آمریکا در برخی اقدامات تروریستی، جهتگیری گروههای تروریستی در مسیر سیاستهای این کشور است؛ به عبارت دقیقتر بسیاری از گروههای فعال تروریستی، مشغول جنایت و خرابکاری علیه کشورهایی هستند که در مناقشات سیاسی و بینالمللی مقابل سیاستهای دولت آمریکا قرار گرفتهاند. به عنوان نمونه میتوان به اعترافهای عبدالمالک ریگی، سرکرده معدوم گروهک تروریستی جندالشیطان (جندالله) که پس از دستگیری با ارائه اسنادی معتبر از دیدار با مقامات بلندپایه آمریکایی، دریافت پول و اسلحه و ارتباطات تنگاتنگ با آنها پرده برداشت، اشاره کرد.
در حالی که در قوانین بینالمللی ذکر شده است که گروههای تروریستی نباید در هیچ کجای دنیا مکان امن برای فعالیت داشته باشند، دولت آمریکا با برداشتهای مبتنی بر منافع خود از قواعد و حقوق بینالمللی، زمینه را برای رفت و آمدهای آزاد تروریستها در کشورش فراهم میکند، در حالی که این گروهکهای تروریستی در فهرست سازمانهای تروریستی وزارت امور خارجه دولت آمریکا قرار دارند و این یعنی خود دولت آمریکا به تروریست بودن این گروهها معترف است.
اعضای گروهک تروریستی منافقین (سازمان مجاهدین خلق) دقیقاً زمانی که در فهرست سازمانهای تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا قرار داشتند به راحتی با برخی سیاستمداران آمریکایی در ارتباط بوده و از حمایتهای علنی این افراد بهره میبردند که نمونه دیگری بر این ادعاست. کشورهای عربی منطقه خاورمیانه که عموماً سرسپرده سیاستها و اهداف آمریکایی هستند نیز به مثابه منابع مالی عمل میکنند که وظیفه تامین گروههای تروریستی را بر گردن دارند! و حتی در بسیاری مواقع از نشان دادن رد پای خود در این تجارت جنایتکارانه ابایی ندارند.
روشن است که فلسفه این نوع ارتباطات و حمایتهای مادی و معنوی آمریکا از گروهکهای تروریستی، این است که دولت آمریکا از تروریستها در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده ابزاری میکند. اما دو نکته مهم در این روش وجود دارد؛ نخست اینکه این سیاست تنها مختص کشور آمریکا نیست و بسیاری از قدرتهای غربی و از جمله رژیم غاصب صهیونیستی به این روش متوسل میشوند و دیگر اینکه کشورهای غربی زمانی به این روش دست میزنند که در روشهای قانونی، رایزنیهای سیاسی و حتی اعمال فشارهای بینالمللی به بن بست رسیده باشند، که این روش نشانه ضعف و استیصال آنها است.
به بیانی دقیقتر، وقتی هدفهای سلطه جویانه و تمامیت خواه برخی کشورها پایگاه قانونی ندارد و از حمایت افکار عمومی برخوردار نیست و وقتی روشهای دیپلماتیک و رایزنیهای سیاسی جواب برخی زیاده خواهیها و خواستههای ضدمردمی دولتهای زورگو را نمیدهد و در نهایت شرایط نظامی، سیاسی و اقتصادی نیز وقوع لشکرکشیهای نظامی و تجاوزات جنایتکارانه را غیر ممکن میسازد، ابزار ترور و گروهکهای مزدور و تروریست هستند که به پشتوانه حمایتهای مالی و نظامی برخی از دولتهای فاسد به میدان فرستاده میشوند.