آمریکاییها پس از وقوع بیداری اسلامی سعی کردند با مشابهت سازی فزایندهای رویدادهایی را که خود مصمم به وقوع آن هستند را با نام «دولت اسلامی» در کشورهای منطقه اجرا نمایند تا از این طریق بر امواج خروشان ملت ها سوار شوند.
گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - ابوالفضل چمندی؛ خروج نیروهای نظامی امریکا از عراق، دومین شکست غرب از مقاومت اسلامی پس از جنگ 33 روزه محسوب می شد، شرایط بوجود آمده از اوضاع منطقه و فرصت سوزی دستگاه دیپلماسی دولت دهم سبب شد رئوس شیطانی صهیونیسم مصمم شوند یکبار دیگر طراحی را که در سال 2001 و با جنگ افغانستان آغاز کردند پی بگیرند اما نقطه شروع برای آغاز رویدادها ، اینبار سوریه انتخاب شد.
امریکایی ها پس از وقوع بیداری اسلامی سعی کردند با مشابهت سازی فزاینده ای رویدادهایی را که خود مصمم به وقوع آن هستند را با نام "دولت اسلامی" در کشورهای منطقه اجرا نمایند تا از این طریق بر امواج خروشان ملت ها سوار شوند.
گام اول تشکیل "خاورمیانه ی اسلامی امریکا" آغاز جنگ داخلی در سوریه با بهره گیری از عناصر تکفیری تروریستی القاعده ، وهابیون ، سلفیون و عثمانیزاسیون ترک ها علیه بشار اسد طرح ریزی شد که پس از حضور نیروهای مقاومت اسلامی در شامات و تضعیف نیروهای تروریستی در ماههای گذشته و اقدام نابجای رئیس جمهور امریکا در اعلام حمله به سوریه و عجز از این اقدام با شکست سنگین روبرو شد.
غرب پیش از آنکه نطفه ی "خاورمیانه ی اسلامی اش" در شکم مادر بمیرد با تغییر تاکتیک و نه استراتژی گام دوم خود را در لبنان و سپس عراق با شروع حملات تروریستی در استان های مرزی سوریه آغاز کرد.
اما آنچیزی که سبب شد گام دوم غرب در منطقه با شکست روبرو شود تجربه ای است که مقاومت اسلامی از سال 2001 در سلسله این رویارویی ها کسب کرده است.
حمله ارتش عراق به تروریست های تکفیری که داعیه تشکیل حکومت اسلامی در مرزهای مشترک عراق و سوریه را دارند نشان از تفرّس فرماندهان مقاومت اسلامی در رویارویی با جبهه ی دشمن دارد.
اشتباه استراتژیک آل سعود در حمله تروریستی در خاک روسیه یا همان روسیه ی پوتین! سبب شد که این کشور احتیاط بین المللی خود را کنار بگذارد و با تمام توان به میدان بیاید تا آنجا که پس از حملات تروریستی ولگاگراد نماینده رئیس جمهوری روسیه در دیدار با ملک عبدالله رسما عربستان را تهدید کرد و پوتین در سخنرانی خود، رفتن ملک عبدالله و حکومت تحت امرش را اولی تر از رفتن بشار اسد دانست.
دو رویداد فوق و تحلیل امریکایی ها در برخورد دولت کنونی ایران با موضوع سوریه و فضای سیاسی کشورمان پس از انتخابات خرداد92 سبب شده است که دشمن آخرین گزینه را برای پیروزی در سوریه روی میز بگذارد، نکته ی درس آموزی که از تحولات سوریه بایستی بر تجربه ملت افزوده شود همین مطلبست که امریکا اولین گزینه اش "حمله ی نظامی" است و نه آخرین گزینه اش و اگر در تقابل با جمهوری اسلامی اولین گزینه را از روی میز برداشته مسلما از سر اختیار نبوده است!
این مطلب از این حیث قابل تامل است که حوادث منطقه را نبایستی از مسائل داخلی کشور منفک دانست و به طریق اولی نبایستی هدف نهایی این طراحی ها را اشتباه تشخیص دهیم.
گام سوم جهت تحقق رویای "خاورمیانه ی اسلامی امریکا" قرار است در اجلاس ژنو2 برداشته شود و گویا افکار عمومی بایستی همانطور که رئیس جمهور ترکیه در مصاحبه مطبوعاتی اش عنوان کرد "دیپلماسی ساکت" را در این مرحله شاهد باشند.
رئوس شیطانی صهیونیسم با بهره گیری از فرصت بدست آمده در فضای سیاسی ایران برای "کارگزاران داخلی اش" که پیش تر پروژه ی براندازی نظام اسلامی را دنبال می کردند در نظر دارد به اصطلاح عمومی "با سر پنبه ببراند" و از طرف دیگر در چندماه آینده ایالات متحده نقشی منجی گرایانه برای خود در سوریه قائل می شود تا بتواند تاکتیک خود را از فاز نظامی - تروریستی به فاز گفتگو و دیپلماتیک بکشاند و از این طریق چهره ی خود در اذهان عمومی ملتهای سوریه، لبنان، عراق و صدالبته ایران را تطهیر نماید.
امریکا سعی دارد در روند تغییر آرام قدرت و یا تثبیت آن که مطمئنا در ماههای آتی شکل خواهد گرفت نقش پررنگی برای هدایت افکارعمومی این کشور و بسیج نیروهای مخالفِ نزدیک به امریکا داشته باشد تا گزینه نخست یعنی انتقال و تغییر قدرت از بشار به گروههای مخالف عملیاتی شود و برای این مهم نیاز به یک عملیات روانی سنگین بر سر سوری ها خواهد داشت که می توان، کمکهای مالی به آوارگان سوری یا تسهیل بازگشت آنها به کشورشان را از موارد احتمالی برشمارد.
اماره های فوق نشان می دهد که نبایستی انتظار داشت که اجلاس ژنو2 قطعنامه پذیرش شکست را اعلام کند گرچه که جبهه ی استکبار در سوریه به هیچ کدام از نقاط از پیش تعیین شده ی خود نرسیده است.
ایالات متحده سعی دارد با ورود به بحثهای دیپلماتیک نفوذ جمهوری اسلامی را در ادامه ی مسیر سوریه ی پس از جنگ، کمرنگ و حتی بی رنگ نماید.
غرب سعی دارد از تفاوت دیگاه موجود در فضای سیاسی ایران بهره بگیرد و با حرکت بسوی دیپلماسی، نیروهای حکومتی ایران را که به علت نبردهای نظامی تا کنون در سوریه بازیگر اصلی محسوب می شدند با افراد دیگری که دیدگاهی کاملا متفاوت دارند جایگزین نماید و با عنایت به رویدادهای سیاسی پیش روی ایران نظیر انتخابات مجلس و خبرگان رهبری و مشوش کردن افکار عمومی درجه اولویت سوریه را برای نظام اسلامی پایین بیاورد.
دولت تدبیر و امید در صحنه بین المللی در پیچ تاریخی قرار دارد و اگر دولت بخواهد چهر ی نیکی از خود در اذهان ایرانیان مسلمان چند دهه ی آتی داشته باشد بایستی به وظیفه ی خود در قبال سرنوشت سوریه که بی گمان گره خورده با سرنوشت انقلاب اسلامی ایران و استقلال آن می باشد عمل نماید.
طرح ایجاد "خاورمیانه اسلامی امریکا" که در نظر داشت با استفاده از نیروهای تکفیری، حکومت های وابسته به مقاومت اسلامی را تغییر دهد در دو مرحله نخست شکست سنگینی را متحمل شده است و اکنون در گام سوم - "دیپلماسی ساکت"- موفقیت یا عدم موفقیت طرحش همبستگی فراوانی به اقتدار و تحرک دستگاه دیپلماسی دولت تدبیرو امید دارد چرا که میزان مانایی موفقیت های نظامی سوریه که حاصل خون شهدای مقاومت است اکنون رابطه ی مستقیمی با جنگ دیپلماتیک روزهای آینده دارد.
دستگاه دیپلماسی نبایستی ناظر روندهای دیپلماتیک روزهای آتی باشد یا با قرار گرفتن در موضع ضعف به اجلاس ژنو برود یا نرود! مهم برنامه ریزی و ادامه استراتژی است که نیروهای حکومتی ایران و حزب الله تا کنون در سوریه اجرا می کردند.
اکنون با همان ایدئولوژی در عرصه دیپلماتیک بایستی جنگید چرا که منافع ملت ایران در این برهه از زمان وابستگی زیادی به سوریه ی جدید دارد.
خيلي آبکي بود اولا امريکا قبل از روي کار آمدن آقاي اوباما استرا تژي نظامي خود
را از خا ور ميانه معطوف به شرق آسيا و چين کرده و اين مطلب را پنهان نکرده
بنابر اين در مورد سوريه هيچ گزينه حمله نظامي نداشت اينهم که جناب روحاني به حساب
خودشون ميگذارند و به خودشون کرديت ميدند که از يک جنگ ديگه در خا ور ميانه جلوگيري کردند
قضيه روغن ريخته و نذر امامزاده کرد ن است هر دو حزب جمهوري خواه و دموکرات هم در
اين استراتژي اشتراک نظر دارند که ديگه سرباز امريکايي را به جنگ ديگه اي در خآور ميانه
نفرستند کما اينکه در مورد ليبي هم فقط حمله هوايي ناتو بود البته همانطوري که خود آقاي اوباما فکر کنم گفت
جنگ نيابتي چرا در واقع اينطوري ميگند که چرا وقتي ميشه از خود مسلمون ها براي کشتن هم ديگه استفاده کرد
چر
را از خا ور ميانه معطوف به شرق آسيا و چين کرده و اين مطلب را پنهان نکرده
بنابر اين در مورد سوريه هيچ گزينه حمله نظامي نداشت اينهم که جناب روحاني به حساب
خودشون ميگذارند و به خودشون کرديت ميدند که از يک جنگ ديگه در خا ور ميانه جلوگيري کردند
قضيه روغن ريخته و نذر امامزاده کرد ن است هر دو حزب جمهوري خواه و دموکرات هم در
اين استراتژي اشتراک نظر دارند که ديگه سرباز امريکايي را به جنگ ديگه اي در خآور ميانه
نفرستند کما اينکه در مورد ليبي هم فقط حمله هوايي ناتو بود البته همانطوري که خود آقاي اوباما فکر کنم گفت
جنگ نيابتي چرا در واقع اينطوري ميگند که چرا وقتي ميشه از خود مسلمون ها براي کشتن هم ديگه استفاده کرد
چر