گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»- عبدالعلی مهدی؛ امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین امام از دوازده امام معصوم شیعه است. همان ائمهای که رسول الله مکررا درباره ایشان فرمود: «ان بعدی اثنی عشرا امیرا کلهم من قریش»؛ به درستیکه بعد از من دوازده امیر (صاحب امر) خواهد بود که تمامی ایشان از قریش هستند و سپس فرمودند مادامی که از این دوازده صاحب امر پیروی کنید اسلام عزیز خواهد بود.
هیچ کدام از فرقهها و مکاتبی که درون اسلام به وجود آمدهاند نتوانستهاند برای این روایت متواتری که مخالفین شیعه نقل نموده اند مصداق صحیحی بیابند این تنها شیعه است که با اطاعت از نبی مکرم اسلام توانست دوازده ستاره نورانی آسمان عصمت و ولایت را بشناسد و به نور ایشان هدایت شود. اما افسوس که پس از شهادت پیامبر اکرم جهل مردم باعث شد که دنیا طلبان برای دستیابی به دنیای چند روزه خویش بر این انوار مقدس، ظلم و جور روا دارند.
انگیزه تبعید امام حسن عسکری علیه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام مانند امام هادی علیه السلام علاوه بر اینکه رنج زندان ظالمان بنی العباس را تحمل کردند تا آخر عمر شریف خویش در سامرا و در پادگان نظامی خلیفه عباسی در تبعید و حصر بودند. از یک طرف آن امام بزرگ تحت مراقبت شدید قرار داشت؛ با این هدف که نگذارند از ایشان هیچ فرزندی باقی بماند.
امام عسکری و اهل بیت ایشان توسط جاسوسان و عوامل ظالم خلفا تحت نظر بودند تا اگر فرزندی برای ایشان متولد شد، کشته شود تا به این وسیله امامت امامان شیعه منقطع شود. از طرفی دیگر سعی بر آن بود که با دور نگاه داشتن حضرت امام حسن عسکری علیه السلام از جامعه شیعه و در شهری که همه یا اکثر افراد از دشمنان آن حضرت بودند عملا امام را از جامعه شیعه جدا سازند تا به این وسیله یاد ایشان از خاطره شیعیان محو شود و آن امام همام به فراموشی سپرده شود.
ارتباط با شیعیان در تدابیر شدید امنیتی
امام حسن عسکری علیه السلام در دوران امامت خویش با وجود همه این دشمنی ها جامعه شیعه را هدایت و رهبری نمودند. هرچند عمق شیطنت و ظلم ستمگران بسیار زیاد و گسترده بود، اما تدابیر امام علیه السلام علاوه بر اینکه جان شیعیان را حفظ نمود باعث شد که مذهب حقه تشیع حفظ و گسترش یابد. در این خصوص امام حسن عسکری ناگزیر بود برای ارتباط با خارج سامرا از تدابیر شدید امنیتی استفاده نماید.
«عثمان بن سعید عمری » که از نزدیکترین و صمیمی ترین یاران امام بود(1). زیر پوشش روغن فروشی فعالیت می کرد. شیعیان و پیروان حضرت عسکری-علیه السلام- اموال و وجوهی را که می خواستند به امام تحویل دهند، به او می رساندند و او آنها را در ظرفها و مشکهای روغن قرار داده و به حضور امام می رساند.(2).
«داود بن اسود»، خدمتگزار امام که مامور هیزم کشی و گرم کردن حمام خانه حضرت عسکری بود، می گوید: روزی امام مرا خواست و چوب مدور و بلند و کلفتی مانند پایه در به من داد و فرمود: این چوب را بگیر و نزد «عثمان بن سعید» ببر و به او بده. من چوب را گرفته روانه شدم. در راه به یک نفر سقا برخوردم. قاطر او راه مرا بست. سقا از من خواست حیوان را کنار بزنم. من چوب را بلند کردم و به قاطر زدم. چوب شکست و من وقتی محل شکستگی آن را نگاه کردم، چشمم به نامه هایی افتاد که در داخل چوب بوده است! به سرعت چوب را زیر بغل گرفته و برگشتم و سقا مرا به باد فحش و ناسزا گرفت...
وقتی به در خانه امام رسیدم، عیسی خدمتگزار امام کنار در به استقبالم آمد و گفت: آقا و سرورت می گوید: چرا قاطر را زدی و چوب را شکستی؟ گفتم: نمی دانستم داخل چوب چیست؟ امام فرمود: چرا کاری می کنی که مجبور به عذر خواهی شوی؟ مبادا بعد از این چنین کاری کنی، اگر شنیدی کسی به ما ناسزا (هم) می گوید، راه خود را بگیر و برو و با او مشاجره نکن. ما، در شهر بد و دیار بدی به سر می بریم، تو فقط کار خود را بکن و بدان گزارش کارهایت به ما می رسد.(3)
این قضیه نشان می دهد که امام، اسناد، نامه ها و نوشته هایی را که سرّی بوده، در میان چوب، جاسازی کرده و برای «عثمان بن سعید» که شخص بسیار مورد اعتماد و رازداری بوده، فرستاده بوده و این کار را به عهده مامور حمام که کارش هیزم آوردن و چوب شکستن و امثال اینها بوده-و طبعا سوء ظن کسی را جلب نمی کرده واگذار کرده بوده است، ولی بر اثر بی احتیاطی او، نزدیک بوده این راز فاش شود!
ترویج علوم الهی توسط امام حسن عسکری علیه السلام
امام حسن عسکری علیه السلام به گونه های مختلف که از چشم جاسوسان دستگاه غاصب عباسی مخفی می ماند ارتباط خویش را با جامعه شیعه ادامه دادند و در این میان دستورات و راهنمایی های خویش را به شیعیان می رساندند. از این رو هر چند که امام در سامرا به صورت محترمانه در زندان به سر می بردند اما هیچ گاه جائران زمان نتوانستند که امر هدایت را فشل کنند. هر چند که تقیه در مراحلی از زندگی امام حسن عسکری علیه السلام به حدی بود که حتی کوچکترین ارتباط با ایشان موجب از دست دادن جان شیعیان می شد.
یکی از یاران امام می گوید: ما گروهی بودیم که وارد سامراء شدیم و مترصد روزی بودیم که امام از منزل خارج شود تا بتوانیم او را در کوچه و خیابان ببینیم. در این هنگام نامه ای به این مضمون از طرف امام به ما رسید: هیچ کدام بر من سلام نکنید، هیچ کس از شما به سوی من اشاره نکند، زیرا برای شما خطر جانی دارد! (4)
با این وجود امام حسن عسکری علیه السلام مانند پدران طاهرینش به تربیت شاگردان خویش پرداخت و برخی از اصحاب افتخار شاگردی امام حسن عسکری علیه السلام را داشتند. برخی تعداد شاگردان آن حضرت را تا صد نفر نیز نوشته اند، که در میان آنان چهره های روشن، شخصیتهای برجسته و مردان وارسته ای مانند: احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، عبد الله بن جعفر حمیری، ابو عمرو عثمان بن سعید عمری، علی بن جعفر و محمد بن حسن صفار به چشم می خورند که شرح خدمات و کوششهای آنان در این کتاب نمی گنجد و زندگینامه پر افتخار و آموزنده آنان را می توان در کتب تراجم و رجال شیعی یافت.
امام حسن عسکری علیه السلام در باره شبهات و نحله های فکری که اصل اسلام را مورد تهدید قرار می داد نیز مبارزه علمی نمودند هرچند با توجه به فضای خفقانی که برای امام درست کرده بودند این کار بسیار دشوار می نمود. از جمله می توان برخورد علمی امام علیه السلام با فیلسوفی که کتابی در تناقضات قرآن تالیف نموده بود و یا برخورد علمی ایشان به گروه منحرف تصوف را می توان نام برد.
فقر و تنگدستی اثر گناهان شیعیان
محمد بن حسن بن میمون می گوید: نامه ای به امام عسکری-علیه السلام- نوشتم و از فقر و تنگدستی شکوه کردم، ولی بعدا پیش خود گفتم: مگر امام صادق-علیه السلام-نفرموده که: «فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است، و کشته شدن با ما بهتر از زنده ماندن با دشمنان ما است».
امام در پاسخ نوشت: «هرگاه گناهان دوستان ما زیاد شود، خداوند آنها را به فقر گرفتار می کند و گاهی از بسیاری از گناهان آنان در می گذرد. همچنان که پیش خود گفته ای، فقر با ما بهتر از توانگری با دیگران است. ما برای کسانی که به ما پناهنده شوند، پناهگاهیم، و برای کسانی که از ما هدایت بجویند، نوریم. ما نگهدار کسانی هستیم که (برای نجات از گمراهی) به ما متوسل می شوند. هر کس ما را دوست بدارد، در رتبه بلند (تقرب به خدا) با ماست، و کسی که پیرو راه ما نباشد، به سوی آتش خواهد رفت.
نمونه دیگر در این زمینه نامه ای است که امام عسکری-علیه السلام-به علی بن حسین بن بابویه قمی ، یکی از فقهای بزرگ شیعه، نوشته است. امام در این نامه پس از ذکر یک سلسله توصیه ها و رهنمودهای لازم، چنین یادآوری می کند: «صبر کن و منتظر فرج باش که پیامبر فرموده است: برترین اعمال امت من انتظار فرج است. شیعیان ما پیوسته در غم و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام دوازدهم) ظاهر شود؛ همان کسی که پیامبر بشارت داده که زمین را از قسط و عدل پر خواهد ساخت، همچنانکه از ظلم و جور پر شده باشد».
ای بزرگمرد و مورد اعتماد و فقیه من! صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده! زمین از آن خداست و هر کسی از بندگانش را که بخواهد، وارث (حاکم) آن قرار می دهد. فرجام نیکو، تنها از آن پرهیزگاران است. سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه شیعیان باد.(5)
امام حسن عسکری نماد بزرگی ها و فضیلت ها
امام حسن عسکری علیه السلام نماد فضیلت ها وبزرگواری های بودند. هر چند عمر امامت آن بزرگوار بسیار کوتاه بود اما به حدی از زشتی ها پیراسته بود که ستمکارترین دشمنان او نیز به فضیلت و بزرگی او اعتراف می کردند و درمقابل دریای فضائل او سر تسلیم فرود می آوردند.
حکومت ستمگر بنی عبّاس، امام عسکری علیه السلام را نزد شخصی به نام: علی بن نارمش ـ که یکی از عناصر جنایتکار و از دشمنان سرسخت آل ابوطالب بود ـ زندانی کرد. سران بنی عبّاس به او گفتند: ابومحمّد ابن الرّضا را تا توان داری، آزار و اذیّت ده و او را به قتل برسان. از زندان نمودن حضرت، چند روزی نگذشت، تا اینکه دیدند علی بن نارمش با آن همه دشمنی و عداوت، در برابر امام سر به زیر افکنده و آن چنان جذبه و عظمت و خُلق و خوی حضرت عسکری در او تأثیر نهاده که به حضرت نگاه نمی کند.
وقتی امام عسکری علیه السلام از این زندان خلاص شد، علی بن نارمش آن چنان دچار تحوّل روحی و معنوی گردید که دیدگاهش درباره حضرت، تغییر یافت و در گروه شایستگان زمان قرار گرفت.
بار دیگر امام حسن عسکری علیه السلام را نزد صالح بن وصیف زندانی کردند، او نیز شخصی پلید و بی رحم بود. گروهی از جنایت پیشگان بنی عبّاس نزد صالح بن وصیف رفتند و درباره امام به گفت و گو پرداختند. زندانبان به آنان گفت: آخر من چه کار کنم؟ دو نفر از بدترین افراد را بر او گماشتم، بعد از گذشت چند روز، با شگفتی دیدم آن دو به نماز، عبادت و روزه روی آورده اند، به آنان گفتم: چه چیز اتفاق افتاده است؟ گفتند: «ما چه گوییم در پیرامون مردی که روزها روزه و شب ها تا سحر نماز می خواند، کمتر سخن می گوید و به کارهای غیر ضروری نمی پردازد! ما هنگامی که به او می نگریستیم، بدنمان به لرزه می افتاد و توان استقامت در خود نمی دیدیم.»
ترغیب به خدمت رسانی
ابوهاشم می گوید: روزی در محضر امام عسکری علیه السلام بودم، آن حضرت فرمود: «یکی از درهای بهشت، بابُ المعروف است. از آن در کسی داخل بهشت نمی شود مگر اینکه در دنیا کارهای نیک انجام داده و به مردم کمک و خدمت نماید.» تا این را از حضرت شنیدم، خدا را سپاس گفتم و بسی خشنود گردیدم؛ زیرا یکی از برنامه های زندگی من، خدمت رسانی به مردم و رفع نیاز پا برهنگان و محرومان بود. تا این مطلب در دلم گذشت، حضرت به من نگاه کرد و فرمود: «بله، کسانی که در این جهان به مردم کمک می کنند، در جهان دیگر نیز سر بلند و جایگاه آنان برجسته است. ای ابوهاشم! خدا تو را از این گروه قرار دهد، خدای تو را رحمت کند.»
پی نوشت ها:
1. عثمان بن سعید بعدها به افتخار نمایندگی امام دوازدهم در غیبت صغری نائل گردید
2. شیخ طوسی، الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، ص 214-حاج شیخ عباس قمی، سفینة البحار، تهران، کتابخانه سنائی، ج 2، ص 158.
3. ابن شهر اشوب، مناقب، قم، کتابفروشی مصطفوی، ج 4، ص 427.
4. مجلسی، بحار الانوار، ط 2، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1395 ه. ق، ج 50، ص 269.
5. ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، قم، کتابفروشی مصطفوی، ج 4، ص 435-علی بن عیسی الاربلی، کشف الغمة، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381 ه. ق، ج 3،
خدا خودت و پدر و مادرت را بيامرزد که کمک به احيا احاديث اهل بيت صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين کردي و تا اونجايي که تونستي نذاشتي مندرس بشه و از بين بره.