گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- احمد بابایی، «سبک زندگی» در نوع آمریکایی خود (American Life Style) بعنوان یک تلقی متکی بر تجربیات فکری عینی و تدوین شده آکادمیک در حدود 50 سال سابقه دارد که از قبول مدرنیته - که دینِ اصالت فرد است - شروع میشود. اصالت فرد همراه با نظریه نوینی که در روانشناسی سیاسی به عنوان نظریه «مهندسی رضایت» مطرح است با قبول برتری بخش ناخودآگاه انسان و تاثیرگذاری شدید خشم و شهوت بر قسمتهای غیرِخِرَدوَرزِ انسانی، مورد توجه «امپراطوری ترس و غفلت و توجیه» قرار گرفتند.
دکترین قطعی فرهنگی در عصر «روابط عمومی» تا حدود دهه 1930 مبنی بر این قانون بود که: «انسان حیوان غیرقابل اعتمادی است.» بنابراین باید امیال و تمناهای او توسط حکومت (و جامعه) کنترل شود. پیامد اقتصادی این دکترین، رواج مصرف زدگی تا سرحدّ مرگ است! در این عصر، معنای دموکراسی از «حاکمیت توده مردم» به «حاکمیت توده مصرف کننده» تغییر کرد. از دوره ی روزولت به این سو، تعریف غالب در مورد انسان این بوده است که «انسان حیوان قابل اعتمادی است» مبتنی بر این تعریف، عصر سنجش افکار و امیال عمومی آغاز شد. دوره بعد، عصر طلاییِ روانکاوان است. نوع رفتار هیئت حاکمه و قدرت گرفتن روانکاوان، باعث پا گرفتن جنبش های خونین دانشجویی (1968 م) شد. دانشگاهیان آمریکا به شدت نسبت به کنترل ذهن شهروندان از طریق تبلیغات و... اعتراضهای تندی میکردند.
یکی از تبعات آن جنبشها تغییر دکترین فرهنگی هیئت حاکمه ایالات متحده بود بر این مبنا که «انسان حیوان خودشکوفاست» (این تعریف یک شعبده بازی سیاسی و نوعی سیاهکاری عجیب تاریخی برای جامعه معترض آمریکایی بود که طبق این تعریف جدید، شهروندان باید به جای ساختن جامعه، خود را بسازند.) رهاسازی مسئولیتهای فکری و فرهنگی نوعی «سبک زندگی» را میساخت که خلاصه آن بصورت شعار (و یا ضرب المثل) در آمده بود: laissez faire (یعنی اجازه بده هرکه هرچه خواست انجام دهد) حیوان خودشکوفا به جای تغییر جامعه به خودِ حیوانیاش می پرداخت! در فضای فکری، اگزیستانسیالیستها و نیهیلیستها و در فضای هنری و اجتماعی جنبشهایی چون بیتلها، هیپیها، پانک و رپ، سدومینها و سیتینیزم (نوعی شیطانگرایی) و... ثمرات طبیعی همین عصرند.
از طرف دیگر، گیشهداران هالیوودی و رسانهای به همراه برخی از گروههای افراطی و بیمار فمینیستی، با یک مهندسی مناسبات جدید جنسی، جامعه آمریکا را دچار نوعی انقلاب جنسیتی کردند. تیمهای تحقیقاتی متنوع، در همان زمان «هِرم نیازهای انسانِ خود شکوفا» را طراحی کردند که به دلیل نظارت آبراهام مازلو، به نام «هرم نیازهای مازلو» در میان ملل دیگر مشهور است. بازتعریف رسمی ماهیت «سبک زندگی آمریکایی» بر اساس بازخورد ملی آمریکائیها به طراحی و ابلاغ و اجرای این هرم نیازها بود.
اگرچه در ایران «هرم مازلو» بعنوان یک پدیده روانشناختی مطرح شده است اما در اصل، یک مقوله اقتصادی برای بقای نظام کاپیتالیستی بوده و هست که حاصل جمع تئوریهای «مهندسی رضایت»، «پدیده روابط عمومی»، «مهندسی مناسبات جنسی»، «سیستم سنجش افکار» و «خودشکوفایی انسانهای پوچگرا» بوده است. یعنی برآیند دهها سال تلاش سیاسی، علمی، تکنولوژیکی، اقتصادی، روان شناختی غرب.
به هرحال، موضوع «سبک زندگی» برخلاف دیدگاه سادهانگارانه عدهای، مفاهیمی کاملاً استراتژیک برای اداره جوامع و استیلا بر ملتهاست. عظمت کلام حضرت امام (ره) آنجا که میفرماید: «آمریکا ام الفساد قرن است» و یا «آمریکا شیطان بزرگ است.» شاهد مثال این سخنان هم در وضعیت حیرتآور این «سبک زندگی» پیداست: وجود حدود بیست هزار کلاهک اتمی (نسل هشتم و نسل نهم و ...) و یا تاسیس رسمی بیش از سی و پنج میلیون وب سایت porn و ایجاد هزاران بنگاه بزرگ تجارت انسان و اعضای انسان و آزادیهای همراه با خشونت جنسی و عدم ثبت رسمی درصد حیرتباری از روابط که منجر به تولد فرزندان نامشروع گردیده است و بدهی حدود چهل تریلیون دلاری سیستم اقتصادیِ مبتنی بر ربا (که جنگ با خداست) و حمایت خونخوارانه از دیکتاتورهای ارتجاعی غربی و عبری و عربی و...
با این حال تقریباً تمام نمادهای «سبک زندگی آمریکایی» نماد مطلق «سبک زندگی درست» معرفی و القاء شده است و مخالفت با هرکدام از آنها مخالفت با «کلّ» قلمداد میگردد. بلافاصله پس از ماجرای یازده سپتامبر 2001 رئیس جمهور وقت ایالات متحده (جرج دبلیو بوش) اذعان کرد : «هم اکنون، “سبک زندگی آمریکایی” مورد حمله قرار گرفته است!» جالب اینجاست که در سال 1993 میلادی، بیل کلینتون در حادثه انفجار زیرزمینی برجهای دوقلوی نیویورک دقیقاً با همین تعابیر صحبت کرد: «سبک زندگی آمریکایی دچار حمله شده است!» دقت در دو ماجرا با فاصله زمانی هشت ساله، و نقل قول دو رئیس جمهور و حساسیت فوق العاده نسبت american life style میتواند باعث رمزگشایی از برخی پدیدههای فرهنگی باشد. این نیازمند تعمق و اندیشیدن به ذات پدیدارها است.