گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو» - محمد ایرانی؛ مردم قهرمان هایشان را دوست دارند. وقتی فکر می کنند که قرار است با بالگرد تنهایشان بگذارد، دورش جمع می شوند و نمی گذارند؛ مردمی که فقط یک «چ» از چمران دیده اند، این مردم به یک «حرف» سه نقطه ای هم قانع هستند.
وقتی فیلم «چ» بر پرده سینما نقش می بندد و صحنه ها یکی یکی از جلوی چشم مخاطب می گذرد، تازه متوجه شاهکار می شوی. نه این که به زور بازیگران مطرح، شاهکار را به تو بقبولانند، بلکه در هر گوشه فیلم اتفاقی می افتد که تو را میخکوب می کند. فیلم شعار می دهد، اما شعارزده نیست. نگاه سیاسی دارد، اما سیاست زده نمی شود. جوان تر ها هم از فضای فیلم لذت می برند، اما جوگیری در کار نیست. این یعنی کارگردان، کاربلد است.
کسانی برای دیدن فیلم «چ» به صندلی های سینما تکیه می زنند که خیلی وقت است فراموش کرده اند پرده بزرگ آن را. همان کسانی که جنگیدند و حالا فیلم های ضدجنگ برایشان می سازند. در کنار گروه اول، قدیمی های سینما هم لذت می برند از دیدن فیلم. کسی میان فیلم نق نمی زند که حیف پول بلیت! کسی حوصله اش سر نمی رود. کسی شکایت نمی کند. جنگ است، اما همه شاد هستند که جنگیدیم. صدای هواپیماهایی که بر بلندای شهر ویراژ می دهند در گوش مردم کردستان سوت می کشد، ولی همه می دانند با مذاکره کاری پیش نخواهد رفت. مردم ایستاده اند همان جایی که چمران ایستاده است. همان جایی که روی زمین مذاکره! می گوید: «بوی اسرائیل می آید»
حرف آخر حاتمی کیا در سینمای ایران به خیلی ها چسبیده. بعضی ها خودشان خواسته اند و طرف دشمن را گرفتند. بعضی ها هم معلوم است ادامه دهنده راه اصغر وصالی اند. کسانی که فیلم را دیدند می توانند قضاوت کنند. یک روز به «اصغر وصالی»ها به جرم دفاع از حق و وابسته نبودن به هیچ جناحی، افراطی و بی ترمز می گفتند، اما چمران می گوید «چه خوب، خمینی سربازانی مثل تو دارد.»
حالا چمران شروع شده است. با یک حرف سه نقطه ای؛ بالگردهایی که آذوقه ای ندارند را می بیند، اما خم به ابرو نمی آورد. سقوط جلوی مردم وحشت زده را می بیند و سکوت می کند. خانواده اش را فدای خانواده بزرگتری می کند. مردی که ثابت کرد با کت و شلوار هم می شود چریک بود. این ها همه یک «چ» است. باید منتظر حرف های دیگر چمران باشیم.
دوربین دیگری باید بیرون از سالن کاشت و روی تک تک کسانی که از سالن سینما بیرون می آیند، زوم کرد. لبخندها در کنار چشم های خیس خیلی دیدنی است. باید فیلم دیگری از تماشاچیان «چ» ساخت. خصوصاً نوجوانانی که حالا نسل سوم و چهارم انقلاب هستند، امام را ندیده اند، دوران انقلاب را هم درک نکرده اند، اما به یک جمله ایمان دارند که اگر: «خمینی عصایش را بلند کند» پاوه در 24 ساعت آزاد می شود.
سلام دوستم واقعا راست گفتي واقعا خيلي قشنگ نوشتن اين حرف "چ" رو خيلي قشنگ توصيف کردن خيلي قشنگ واقعا قشنگ
ديگه توي فيلم که حرفي نيست اونقدر قشنگ قلب مهربون و دقت نظر و کارداني و تدبير و نکته بيني و عشق چمران رو به تصوير کشونده بود که هيچ کس نتونست خرده بگيره حتي کسي رو ميشناسم که با وجود مخالفت هاي کورکورانه ش با اسلام و مذهب و داشتن شبهات وحشتناک و غيره عاشق اين فيلم شده بود...
در حالي كه ويدئويي خبرگزاري دانشجو از شهيد چمران انتشار داد به خوبي تاييد كرد كه مواضع رو قبل از ورود نيروهاي جديد آزاد كردن با همون نيروهاي باقي مونده...
خود شهيد چمران گفتن كه پيام امام خميني دشمن رو ترسوند...
حالا حرف هاي پسر شهيد كشوري سند دارد يا حرف هاي شهيد چمران...
حاشا به آنان كه عروسك دست دشمن ميشن...
بنظر من اصلا اينطور نبود
واقعا از آقاي حاتمي کيا بعيد بود
فيلم واقعا ضعيف بود
براي کسي که ميخواست با شهيد چمران از روي فيلم آشنا بشه ايشون رو يک شخصيت ضعيف و احساساتي و... جلوه داده شده بود
واقعا ضعيف بود
اين فيلم نگاه کوتاه به زندگي شهيد چمران مقدمه اي براي آشنايي و جذب افراد به زندگي شهيد چمران بود
اميدوارم اين دست فيلم ها هر روز بيشتر و بهتر بشوند
اما فکر کنم کمي اغراق کردي.
خدا قوت.
حال نکردم با چمران فيلم...
ولي واقعا فيلم بي نظيري بود
دم آقاي حاتمي کيا گرم که بعد از مدت ها مردم با يک فيلم با مضمون و ارزشي ميخکوب صندلي ها کرد
به نظرم زياد خوب روي شخصيت دکتر چمران کار نشده بود...
نمي فهمم ميگن شاهکار بوده، دقيقا کجاي فيلم شاهکار بوده؟
شهيد چمران تاثير بزرگي توي جنگ داشتن
در حالي که تو اين فيلم يک شخصيت کاملا منفعل جلوه داده شده بود
ميشه گفت شخصيت اصغر وصالي خيلي کارآمدتر از چمران عمل کرد...
اميدورام در فيلمهاي بعدي اين اشکال بزرگ جبران شه...