به گزارش خبرنگار فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، نشست بررسی سینمای شهید آوینی، پس از اکران فیلم مستند «مرتضی و ما» ساخته کیومرث پور احمد با حضور حسین معززی نیا سردبیر مجله سینمایی 24 و مسعود فراستی منتقد سینما عصر امروز در دانشگاه امیرکبیر برگزار شد.
در ابتدای نشست، فراستی با بیان این که شهید آوینی مرحله روشنفکری را گذرانده بود گفت: در 30 اخیر کسی روشنفکری را از سر نگذرانده و این راه را طی نکرده است و بچه مسلمان هایی که ادای روشنفکری را در می آورند با چهار تا ادای روشنفکری مرعوب می شوند. از این گذشته، سواد این بچه ها هم ناچیز است. مسئولان فرهنگی هم نسبت به روشنفکری مرعوب هستند و در گذشته نیز چنین بوده است و همیشه در مقابل روشنفکری دستهایشان بالا بوده است. این در حالی است که شهید آوینی هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ تئوری قبل از انقلاب روشنفکری کرده است.
وی در ادامه بیان داشت: او به شدت کتاب های مختلف از جمله ادبیات و فلسفه خوانده و ادا و اطوارهای روشنفکری هم در آورده و بعد فهمیده قصه روشنفکری چیست و بحث برایش تئوریزه شده و بعد از انقلاب و به خصوص از زمان جنگ به بعد به خودش رسیده است. او بدون طی این راه نمی توانست کتاب هیچکاک را در آورد و جلوی موج هایی که علیه اش ایجاد کردند بایستد. مرتضی از قول نیچه می گوید: یک متفکر بر قله آتشفشان زیست می کند و او بر قله آتشفشان زندگی می کرد که البته این زندگی بها داشت و بهایش را نیز می پرداخت و مقاومت می کرد.
این منتقد سینما با اشاره به ویژگی های شهید آوینی اظهار داشت: مرتضی اهل دیالوگ بود و با مخالفانش دیالوگ برقرار می کرد و خودش را حذف نمی کرد. او به چیزی که رسیده بود باور داشت و باورش دلی بود اما در عین حال عقلی هم بود و می توانست از نظر تئوریک از باورش دفاع از نظر دلی بر اساس آن زندگی کند. ما و مرتضی یک دوره ای در مجله سوره اشتباهی کردیم و کیهانی ها بُل گرفتند و علیه او حمله کردند. مرتضی هفته بعد یک پاورقی نوشت و عنوان کرد که ما فرهنگ را ذیل سیاست معنا نمی کنیم و سیاست زده نیستیم. او نظر سیاسی داشت اما سیاست زده نبود و در جناح های اصلاح طلب یا اصول گرا جای نمی گرفت.
فراستی گفت: برخی سعی می کنند پشت روشنفکری او را حذف کنند و چهره یک تئورسین انقلاب اسلامی را از او ارائه دهند اما حذف پشت مرتضی نفهمیدن خیلی از کارهای او مثل دفاع کردن او از هیچکاک است که می گوید هیچکاک یک متفکر جدی و حتی نزدیک به شیعه است. پس آوینی یک متفکر و نظریه پرداز و شاعر و متن نویس روایت فتح است اما هیچ یک از اینها ادا و تبلیغ نیست بلکه باورهای اوست.
وی در ادامه گفت: تنها راه گذار از مسیر روشنفکری با سواد شدن است. مرتضی واقعا با سواد بود اما شما (دانشجویان) با سواد نیستید و با اینترنت بازی صاحب سواد نمی شوید چون پر از دیتاهای مزخرف هستید که از آنها به تحلیل نمی رسید. فیلم های امروز را ببینید اما با آنها قیافه نگیرید به جای آن فلسفه و ادبیات بخوانید و فرهنگ خود را بشناسید.
در ادامه نشست، معززی نیا بیان داشت: من اولین باری که آوینی را دیدم 17 ساله بودم و آن اوایل که به مجله سوره می رفت او نمی دانست من دانش آموز هستم. این روزها موضع گیری های زیادی پیرامون شهید آوینی وجود دارد که البته همه افراد از روی بدخواهی این کارها را نمی کنند. ما در مواجهه با آوینی با انسان منحصر به فردی طرف بودیم که از عافیت طلبی که همه ما دچار آن هستیم بی بهره بود و بی محابا وارد همه چیز می شد و هر تجربه ای را که لازم می دید انجام می داد.
سردبیر مجله 24 گفت: امروز با برچسبی از آوینی یاد می کنند که خیلی با او تطبیق ندارد. آوینی وقتی انقلاب شد با فرهاد خواننده که همسایه شان بود گیتار می زد و در تظاهرات هم شرکت نمی کرد تا این که سال 58 با شیوه خودش عاشق امام شد به گونه ای که دریافت او از امام را هیچ کس ندارد. او دریافتی شخصی از امام دارد و انقلابی گری او بعد از عشق به امام شروع می شود. پیرو این مساله در جنگ و فیلمسازی نیز به گونه دیگری وارد می شود.
وی افزود: آدمی با این اعتقادات در دهه 60 وارد نظریه پردازی سینمایی شد. در دوره ای که همه فکر می کردند که سینما ظرفی است که باید پیام های دینی و انقلابی را داخل آن بریزیم اما آوینی گفت سینما نسبت ظرف و مظروف ندارد و ما سینمای اسلامی نداریم. حرف های او در آن سال های حیرت انگیز بود. مخالفت او با فارابی نیز عجیب بود و مخالفت با مخملباف نیز عواقب جانی داشت اما به هر حال موضع گیری های او غیر منتظره بود. در سه، چهار سال اخیر این غیر منتظره بودن همه را عصبانی کرده بود چون فکر می کردند که او حزب اللهی است و باید با آنها باشد اما وقتی کتاب هیچکاک را درآورد یا داور جشنواره شد برچسب های مختلفی به او می زدند.
داماد شهید آوینی خاطرنشان کرد: در سالگرد او در چند سایت زده بودند که مدیران دوره آقای هاشمی، آوینی را آزار می دادند و باعث گریه او می شدند. این افراد سعی می کنند چیزهایی را بولد کنند که در آن لحظه به کارشان می آید و با سیاست های آنها همخوانی دارد اما فکر می کنم آوینی مصادره نشدنی باقی بماند.
فراستی در خصوص منحصر به فرد بودن آوینی اظهار داشت: آوینی یک روز به مجله نیامد. وقتی از او پرسیدم کجا بودی؟ عکسی را به من نشان داد و گفت با یکی از بچه های جنوبی که به تهران آمده بود بیرون رفته و با او عکس گرفته و در خیابان بستنی خورده است. این در حالی است که چه آن روز و چه امروز یک بچه مسلمان یا یک روشنفکر حتی نمی تواند تصور کند که با آن سطح سواد می توان آدم بود و قیافه نگرفت. وقتی این رفتارهای نرم او را با نظرات جدی او جمع می کنیم یک آدم عجیب به دست می آید. هیچ کدام از رفتارهای او ادا نبود. او به شدت زمینی و به شدت آسمانی، به شدت محکم و به شدت احساسی بود و راحت گریه می کرد.
فراستی در رابطه با آشنایی خود با شهید آوینی گفت: هنگام نمایش فیلم مشق شب کیارستمی من داشتم فحش می دادم و شنیدم که یکی دیگر هم همین کار را می کند. از حاتمی کیا که کنارم نشسته بود پرسیدم او مرتضی است؟ حاتمی کیا تایید کرد. بعد از نمایش فیلم چند ثانیه ای با هم حرف زدیم. اما آشنایی اصلی من با او سر نقد فیلم هامون بود که او نقد مرا خوانده و از آن تعریف کرده بود و از من خواست نقدم را ببرم تا چاپ کند. هفته بعد هم نقد مرتضی روی این فیلم چاپ شد. زدن هامون فقط زدن یک فیلم نیست بلکه زدن یک باکس و یک سیستم است. آوینی از یک طیف سینمای جنگی و از یک طیف سینمای ملی دفاع می کرد مانند فیلم های عروس و قصه های مجید که به سینمای ملی نزدیک می شدند.
معززی نیا در مورد جنس سینمای مورد علاقه آوینی گفت: در دهه 60 با فیلم هایی که بقایای فیلمفارسی بودند اما شکل آنها عوض شده بود طرف بودیم که البته این نکته در آن سال ها به سختی فهمیده می شد اما آوینی این مطلب را دریافته بود. از طرفی فیلم های روشنفکرانه هم وجود داشتند که این فیلم ها کشف مدیران آن دوره بودند که می خواستند سینمای فیلمفارسی را با استفاده از این نوع فیلم ها نفی کنند و سعی داشتند فرم را از خارجی ها و محتوا را از عرفان بگیرند اما آوینی سعی می کرد این تصور را بشکند. آوینی چیزی بین این دو و نه این و نه آن را می خواست. او فیلم های حاتمی کیا را فقط به دلیل دفاع مقدسی بودن آنها دوست نداشت بلکه به دلیل شیوه ای که حاتمی کیا استفاده می کرد به فیلم های او علاقمند بود. فیلم هایی مثل نیاز و عروس نیز از همین وجه برای او جذاب بود.
در پایان نشست فراستی گفت: آوینی به هنر خالص اعتقاد نداشت اما معتقد بود چیزهای اساسی را فقط می توان با هنر گفت. او به مخاطب تعهد داشت و چیزی که مخاطب نداشت را می زد. اما چیزی که در بحث مرتضی کم است و اگر بود به آن می پرداخت رابطه مخاطب عام و مخاطب خاص است. به نظر من یک اثر جدی باید هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص داشته باشد. اگر فقط مخاطب عام داشته باشد می تواند مبتذل باشد به سبک ده نمکی و اگر فقط مخاطب خاص داشته باشد می تواند مبتذل باشد به سبک سینمای روشنفکری. برای مرتضی هنر، فرم است و کسی که این را نفهمد هنر را با بیانیه اشتباه گرفته است.