گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- معصومه ندیری؛ از آن هنگام كه پليس راهنمايي و رانندگي تصميم گرفت در يك برنامهي آموزشي در مدارس، كودكان را با آموزشهاي لازم در خصوص مقررات عبور و مرور آشنا سازد تا كنون چند سالي ميگذرد.
بايد اذعان داشت اين برنامه از آن جهت كه در سنين پايين جامعه پذيري افراد ارائه ميشود بي شك طبعات و كاركردهاي مثبتي خواهد داشت از جمله ايمن نمودن رفت و آمد كودكان دبستاني در مسير خانه و مدرسه و نيز انتقال مفهوم "قانون مداري" به عنوان يك "ارزش" به نسل آينده.
علي الظاهر تا اين قسمت از قصه مشكلي به چشم نميخورد و همهي ما قدردان زحمات پليس راهنمايي و رانندگي و كادر آموزشي مدارس هستيم. اما نكتهي ظريف و حساسي در اين برنامهها وجود دارد و آن ايجاد نوعي كنترل از درون خانواده بر نحوه رانندگي والدين است.
"يعني استفاده ابزاري از بچهها براي كنترل بزرگترها". شايد شما هم به كرّات از تلويزيون گزارشهايي را كه هنگام سفرهاي نوروزي و يا تابستاني پخش ميشود ديده باشيد گزارشهاي تصويرياي كه در آن پليس ياران كوچك با در دست گرفتن دفترچه يادداشت و مداد در تمام سفر تخلفات قانوني پدران خود را ثبت ميكنند و با ديدن اولين پليس آبي- سپيد پوش در نقش پليس مخفي ايفاي خدمت مينمايند و تخلفات پدر خويش را هنگام رانندگي به پليس گزارش ميكنند.
گرچه همين امر در برخي موارد باعث گرديده است خانوادهها با نظم بيشتري به رانندگي بپردازند و كودكان ياد گرفتند كه هميشه طرف قانون باشند، اما سوال اينجا است كه آيا براي رسيدن به چنين اهدافي اين تنها راه موجود است؟ آيا هرگز به پيامدهاي پنهان و ناخواستة چنين سياستهاي آموزشياي انديشيدهايم؟ آيا شكل صحيح قضيه در اين نيست كه والدين آموزش دهنده و تذكر دهندهي كودكان خود باشند نه بالعكس؟ چه طور از كودكانمان بخواهيم به ارزشهاي خانواده همچون احترام به والدين، فرمان پذيري، بزرگ و محترم دانستن جايگاه پدر و مادر و مانند اينها پايبند باشند در حالي كه از كودكي آنها را آموزش دادهايم تا مدام تخلفات والدينشان را بگيرند به آنها گوش زد نمايند و كم كم هم به اين طريق باور نمايند كه احتمالاً از پدرانشان بيشتر ميدانند؟
اگر ما خواهان خانودهاي در چارچوب ارزشهاي ديني و ملي خود هستيم و خود را مدافع اين شكل از خانواده مي¬دانيم بايد توجه داشته باشيم كه هرگز سياستگذاريهاي ما نبايد خطري براي شكل ايده¬آل خانواده باشد. بي شك با كمي مداقهي بيشتر در امر برنامه ريزي آموزشي ميتوان به صورتهايي از انتقال ارزش قانون مداري به كودكان رسيد بيآنكه لازم باشد به نحوي رفتار كنيم كه كودكان دچار "خود فهيم¬تر بيني" نسبت به بزرگترها شوند.
براي اينكه از انصاف دور نشويم و تمام اين كاسه كوزه ها را بر سر مدارس و پليس بزرگراه ها نياندازيم، اجازه دهيد در اينجا يادي هم از برنامه هاي عصرانه ي كودكان در رسانه ي ملي و يا تبليغات تجاري تلويزيون داشته باشيم كه دقيقاً همين محتوا و پيام را به مخاطبين خود انتقال مي دهد.
در برنامه هاي كودك با اجراي زنده، معمولاً تعدادي حيوان مانند گربه و جوجه، كاركترهايي مانند دايي جان و عموجان يك مجري مهربان و يك كودك نازنين وجود دارند كه تقريباً هر روز ما جرايشان از اين قرار است كه بين كودك قصه با دايي و عمويش بحثي پيش مي آيد كه اگر در آن دايي و عمو خطا نكرده باشند! و گربه و مجري مهربون در حال تذكر به او نباشند! حتماً بچه ناز قصه اشتباهي از سر كودكي نموده¬است كه با برخورد نامناسب دايي جانش روبرو شده و براي نجات از اين مخمصه مجري و نيمي از حيوانات باغ وحش به كمك كودك بيچاره مي-آيند! روزهايي هم كه ماجرا اين نباشد، همان حيوانات و كودك مشغول آموزش چيزي به عمو يا دايي جان هستند! آن هم دايي يا عموجاني كه هرگز عمل مثبت و يا نكته ي حكيمانه¬اي كه نشان از عقل و بزرگي او باشد در برنامه ديده نمي شود بلكه تنها در حد يك دلقك خانوادگي است! كه لحن و اعمالش دست مايه خنده كودكان است. واقعاً با ارائه¬ چنين تصويري از بزرگترها انتظار احترام به آن ها را از سوي كودكانمان هم داريم؟
يا وقتي ديگر كه در يك تبليغ ساده ي تلويزيوني پدربزگ و پدر خيره خيره به دستگاه خود پرداز چشم دوختهاند تا نابغه ي كوچك بيايد و به سرعت به آن ها استفاده از تكنولوژي را بياموزد، پيامي جز عقب ماندگي نسل گذشته و لازم الاطاعه بودن نسل جديد را ارائه داده ايم؟ هيچ كس هم كه در اين ميانه نمي پرسد آخر آن كودك 12 ساله عمليات بانكي را از كجا آموخته است كه پدر و جد پدري اش هاج و واج مانده بودند. يعني به راستي ما براي بيان برخي مطالب راهي جز تخريب بزرگترها نداريم؟ آيا نمي توان كوچك ترها را بالا برد بدون آنكه پدري از شأنيت پدريش خلع شود؟ اصلاً يك كودك را تا كجا بايد بالا برد؟ تا كجا صحيح است كه وارد زندگي بزرگترها شود؟ كارت بانكي داشته باشد؟ و عمليات بانكي انجام دهد؟ آيا واقعاً خانواده براي جامعه ما اهميت دارد؟
همين مسائل ريز كه شايد اكنون نه به چشم آيند و نه مهم جلوه نمايند كم كم باب برخي مسائل را به راحتي در خانوده¬ها باز مي نمايند. اگر ما خواهان حفظ چارچوب هاي خانواده با قوانين ديني و سنت هاي ملي خودمان هستيم بايد در سياست هايمان حساسيت بيشتري نشان دهيم. ما نمي توانيم هم ارزش احترام به بزرگترها را به كودكان آموزش دهيم و هم شأن بزرگترها را تا اين حد پايين بياوريم.
بر هم زدن جايگاه فرزند ـ والدين اول احترام را در خانواده¬ها كمرنگ مي كند و كمرنگ شدن احترام ها مي تواند زنگ آغاز گسيختگي خانواده را به صدا درآورد. تمام نظام ارزشي ما بر پايه خانواده بنا شده است هر سرمايه گذاري اي در اين حوزه ثمرات بزرگي براي ما خواهد داشت و هر خطاي كوچكي در آن، هزينه هاي سهمگيني را برايمان به بار خواهد آورد. بديهي است مسوليت حفاظت از كيان خانواده ايراني فقط بر عهده دولت و نهادهاي قانونگذاري و سياست گذاري نيست و خود خانواده¬ها هم بايد بر بسياري از سياست گذاري ها، قوانين و برنامه ها اثر مثبت بگذارند و با ايجاد يك نظارت اجتماعي گسترده و حساس همواره نهادهاي مربوطه را متوجه كاستي هايشان بنمايند. براي دفاع از خانواده، چه كسي مسؤل تر از خود خانواده است؟
شاید پدری بوده که میخواسته پسرش بله قربان گوی خوبی باشد!
هر طرحی اشکالاتی دارد ولی باید منصف و بدون جهت گیری قضاوت کرد