گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ علی مرادخانی- این ها نمیفهمند ارباب! نمیفهمند وقتی کل مصیبت های عالم سرمان خراب می شود یک بار ذکر تو، فقط یک بار "یا اباعبدالله" تمام حال ما را زیر و رو می کند.
این ها نمیفهمند، نمیفهمند وقتی حالمان از این زندان غریب و موهشی که اسمش دنیاست، بد می شود، وقتی از رنج های بی حد و حصر این دنیای بی مروت خسته می شویم فقط زیارت عاشورا می تواند آرام مان کند.
نمیفهمند وقتی اسم کربلا که می آید حال و روز ما می ریزد به هم...
این ها با عینک عقل نگاه مان می کنند. در نظر این ها ما دیوانهایم. ولی نمیدانند که دیوانگی کوی تو بزرگترین فخر ماست...
این ها خیال می کنند از سر بیکاری و عادت نامت را روی لب می بریم، نمیفهمند که اصلا زنده ایم به خاطر اینکه نامت را ببریم...
این ها خیال می کنند ما در هیئت شما شورِ جوانی مان را خالی می کنیم. نمیفهمند که اصلاً جوانی مان تمامش فدای یک تار موی جوان شماست. نمیفهمند که اصلاً جوانی ندیده ایم ما. نمیفهمند که اصلاً "در جوانی ز ماتمت پیرم...."
این ها هیچ رقمه نمیتوانند ما را بفهمند ارباب. خیال می کنند پولی که صرف هیئت شما بشود هنگفت است و اسراف. نمیدانند که اتفاقاً فقیرها بیشتر به هیئتت کمک می کنند. نمیفهمند که اصلاً فخر جیب ما کمک به جلسه ذکر شماست...
این ها هنوز دارند دنبال بازده فرهنگی هیئت شما می گردند. نمیدانند که اصلاً وجود ما، مکتب و نهضتی که خمینی کبیر پرچمدارش بود، هشت سالی که با جان و دل جنگیدیم، و اصلاً اسلامی که هزار و چهارصد سال سایه اش روی سر این دنیاست مرهون خون علی اصغر شماست...
آری ارباب. این ها نمیتوانند درک کنند حسرت کربلا یعنی چه. این ها نمیفهمند دل آدم که از ندیدن کربلا بگیرد چه معنایی دارد. این ها اصلاً بلد نیستند بفهمند یک بار دیدن ضریح شش گوشه شما، برای دل آشوب شدن یک آدمِ کربلا رفته بس است. نمیفهمند از تمام داغ های های عالم، ندیدن حرم شما بس است برای از غصه دق کردنِ یک آدمِ کربلا نرفته...
ارباب جان من! این ها نمیدانند لحظه شماری من برای محرم تو چه رنگی دارد. نمیدانند این چه حسی است که باعث می شود حالا، 68 روز قبل از محرم منتظرش باشم، نمیدانند اصلا که "این چه شمعی است که عالم همه پروانه اوست"
این ها نمیفهمند ولی خود شما خوب می دانید که تمام زندگی منِ جوان فدای یک لبخند جوان شماست. شما خودتان می دانید که نه بابی انت و امی، که می خواهم تمام هستی م را فدایت کنم...
این ها نمیدانند ولی خود شما می دانید که هیئت شما بهشت ماست، چایی روضه شما آب حیات ماست...
اصلاً بگذار عاقلی های آن بی دلان، طعنه بشود به جان رفقای هیئتی من...
این ها نمیدانند ولی تو..."در جوانی ز ماتمت پیرم..."
این ها نمیدانند ولی من " می کشی مرا حسین..."
روزی که امام حسین (ع) خواست دشمن رو موعظه کنه و کسی گوش نکرد گفت شکم های شما از حرام پر شده و سخن حق در جان شما تاثیر گذار نیست حالا اینها هم هم شکم هاشان هم چشم هاشان پر از حرام ....
آخه تو که ادعای فرهنگ و فرهنگ سازیت میشه کجا و کی میتونه فقیر و غنی، زشت و زیبا، ظاهر خوب و ظاهر بد، باطن خوب و باطن بد، هرکسی رو با هر مرام و مسلکی یکجا جمع کنی یک صداشون کنی به نام نامی " حسیـــــــــــــــــــن "
اصلا می فهمی حسین یعنی چی نه می فهمی؟
وای بر دانشگاهی که این رئیس بوده
وقتی هوای شهر نفس گیر میشود...