گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، مرتضی جمشیدی؛ مردم و مردمی بودن همان چیزیست که هر حرکتی در هر کشوری و در هر عرصهای از سیاسی و اقتصادی گرفته تا فرهنگی و نظامی و علمی و اجتماعی، به آن نیاز دارد. مردم یعنی هم عرضه و هم تقاضا.
و اما آنچه میخواهم به بهانه اختتامیه پنجمین جشنواره مردمی فیلم عمار به آن بپردازم، چند فاکتور شاخص است که میتواند این نوع نگاه را به برنامه ریزی کشور تعمیم دهد:
۱- مردمی بودن
اولین و مهمرین فاکتور این جشنواره؛ مردمی بودن آن است. مردمی بودن یعنی تهیه کننده از جیب شخصیاش خرج میکند تا یک حرف درست را نشر دهد. یعنی دارد برای اعتقادش هزینه میکند. نه هزینه بگیرد تا سفارشی از سوژه اعتقاد دیگران فیلم بسازد. این سخن که در دستگاه عریض و طویل رسانهٔ ما، هستند کسانی که کفشهای مخملی دارند و شاید نه تنها خیلی هم دلشان برای آرمانهای این نظام و انقلاب نمیتپد، بلکه اصلا شاید اعتقادی هم به آنچه میسازند ندارند، سخن گزافی نیست. به قول یکی از دوستان کارگردان ارزشیام، مستندی که یک کارگردانی که هیچ اعتقادی به انقلاب ندارد، میسازد از درون فریاد میزند که سفارشی است و برای سازنده فرقی نمیکند که در تأیید انقلاب اثری خلق میکند یا در رد آن، اصالت با دریافت کارمزد است، همین.
مردمی بودن عمار را میتوان از خیلی از اتفاقاتی که در طول برگزاری و در اختتامیه آن افتاد فهمید. از مخاطبان آثار در سراسر کشور، از کوله پشتیها و چمدانهایی که نشان میداد غیر پایتخت نشینها هم خودشان را رساندند. از کارت «خادم الشهدا» ی دست اندرکاران برنامه، از سورپرایزهای برنامه و حتی از اسپانسرهای جشنواره یعنی ننه سکینه و ننه عصمت!
از پذیرایی «ننه سکینه»، همان پیرزنی که زمان جنگ، نان میپخت و به رزمندهها میداد و در طول این روزهای برگزاری جشنواره هم نان پخته بود تا پذیرایی اختتامیه با نان و پنیر و سبزی ننه سکینه باشد، که «وکیوم نشده» و کاملا هیئتی - به معنی خاکی بودن و نه بینظم بودن- در بین حضار پخش میشد، و خواست تا ثابت کند که ساده بودن خیلی هم سخت نیست. مردمی بودن جشنواره نیازی نداشت برای کشاندن «مردم» به مانند برخی از همایشهای سفارشی از وعده شام و... استفاده کند و به بعضی از سریال سازان کهکشانی ثابت کند سفره مردم اینقدرها هم که شما نشان میدهید پر رنگ و تاب نیست، ساده است مثل سفره «قصههای مجید» نه مثل سفرهٔ «میلیاردر».
مردمی بودن جشنواره را همین بس، که پیشنهاد یکی از کارگردانان در صحبتهایش پس از دریافت جایزه – مبنی بر اهدای نمادین ۳، ۴ دستکش بافتنی ننه عصمت به رسم برکت در جشنواره هر سال – تنها چند دقیقه پس از مطرح شدن در دبیرخانه جشنواره تأیید و رسما اعلام میشود. به همین راحتی، بله، به همین راحتی اصول بوروکراسی وبر را میتوان نقض کرد، همانطور که همه میدانیم چه بسیار است مشکلاتی در این مملکت که با یک اقدام ساده حل میشود ولی معطل «سلسله مراتب» میماند، درست مثل همان شیر آبی که فقط کافی است دستی دراز شود و آن را ببندد نه اینکه نامهای نوشته شود و آن نامه تمام ردههای اداری را دور بخورد و در آخر به مدیر تدارکات آن ادراه کذا برسد و او هم «دستور» دهد که آن کارگر پیمانی دست دراز کند و آن شیر آب را ببندد تا آب اسراف نشود.
مردمی بودن یعنی کارگردان «نویسنده بدون دست» آقای ویلیام را صدا بزنند و لوح تقدیرش را هم به بیژن نوباوه بدهند تا تقدیمش کند و بعد مجری برنامه اعلام کند که: مسلما ایشان در جشنواره نیستند که هدیهشان را بگیرند.
۲- عامل انگیزشی جشنواره: تابیدن و روشن کردن
دومین فاکتور، عامل انگیزشی جشنواره است. ساختن اثر برای بردن تندیسهای بلورین جشنواره! هدف نیست.
اینجا جشنوارهای است که شرکت کنندگانش برای «جشنواره» اثر نمیسازند و ایضا برای مشهور شدن هم. تولید ارزش افزوده برای فرهنگ انقلاب، شاید بتوان این را یکی از عوامل انگیزشی جشنواره دانست ولی اگر بخواهیم خاصتر نگاه کنیم باید بگوییم آثار عماریون «حرف خاص» دارد ولی نه برای مخاطب خاص، بلکه برای همه مردم. برخلاف برخی که برای خواص فیلم میسازند و اثری میآفرینند و شاید هم افتخار میکنند که «هر کسی نمیفهمد این اثر را»، افتخار عماریون به این است که درست بروند و از «کف زندگی» مردم سوژه یابی کنند و بعد همان را به تصویر بکشند.
انجام رسالت، باری که این جماعت شوریده را به رسم مرادشان «سید مرتضی» به این واداشته که سختی بکشند نه برای «گیشه» که برای «نشر حرف درست».
۳- سوژه یابی و سوژه سازی
وجه تمایز و شاید مزیت رقابتی جشنواره مردمی عمار بر این است که صدها سوژه تعریف میشود، پرداخته میشود، تبیین میشود و مطمئنا در پی آن هزاران سوال در اذهان شکل میگیرد، هزاران انگیزه برای حل آن هزاران سوال و همین طور هزاران در هزار... و این همان اصل برکت به کار مومن است. برکت به خاطر انفاقی که دارد از هنرش میکند. درست منطبق بر قرآن، که میفرماید: «مثل الذین ینفقون فی سبیل الله کمثل حبه انبتت سبع سنابل فی کل سنبله مائه حبه... –سوره بقره – آیه ۲۶۱)
سوژه سازی عماریون از» کف زندگی «مردم ایران نشین، بیرون میآید نه از مردم پایتخت نشین. همان طور که میدانید ظاهرا بعضی از آقایان هنوز بر سر واژه مردم دعوا دارند که به چه دستهای اطلاق میگردد. عمار، به معرفی همین» مردم «میپردازد، به زندگیشان، مشکلاتشان، اهدافشان، آرمانهاشان، ابهاماتشان، خواستههاشان، یکدلیشان و... پس شاید باید برای آن عده که بر سر مصداق» مردم «ابهام دارند اکران خصوصی این جشنواره اتفاق بیفتد.
سوژههایی که حتی میتوانند سینمای مرده این روزها را تکان دهند. سینمایی که تا کم میآورد به سوپراستارها روی میآرود و فیلم نامه نویسهایی که از تصادف نقش اول فیبلم با یک خودودی مدل بالا شروع میکنند و با ادا و اطوارهای عشقهای دست مالی شده فیلم را پر میکنند و در آخر هم کاراکترهای فیلمشان دو به دو با هم عروس و داماد میشوند!
سینمایی که خیلی در لاک دفاعی فرو رفته و انگار باور ندارد که ما انقلاب کردیم که» هجمه «کنیم به غرب با آن همه یال و کوپالش که پس بدهد این مال و جان و آبروی به تاراج رفته از ملتهای مستضعف را، نه سینمایی که برای خوشایند فلان جشنواره، زندگی ایرانی را White & Black نشان دهد.
۴- ورود حزب الله و نیروهای جبهه انقلاب به عرصههای جدید
یکی از چالشهایی که نظام اسلامی داشته و دارد، این است که همواره نبود نیروی متعهدی که متخصص باشد او را وادار کرده است که وامدار متخصصانی که هر چند انسانهای مغرضی هم نبودند ولی به دلیل ابهام در فهم مسألهای که عامل وجود انقلاب اسلامی بوده است نمیتوانند پیاده کننده استراتژیهای انقلاب اسلامی در کشور باشند یعنی به فرض انقلاب اسلامی تشکیل شده است که به غرب و شرق» نه «بگوید و ضمنا اقتصاد مردم را هم» تأمین «کند ولی فلان نیروی متخصص فقط به» تأمین «میپردازد و فلان نیروی متعهد هم صرفا» نه «را سرلوحه کارش قرار میدهد و در آخر برایند دستگاه دولتی و اداری کشور با شاخصهای کلیدی انقلاب همخوانی کامل ندارد.» جشنواره مردمی عمار «نقطه عطفی برای» نخبه یابی «و نخبه پروری» است اما نه فقط در سینما و رسانه. عمار شروعی برای گردهم آوردن و به میدان کشاندن ظرفیتهای کشف نشده جوانان است، اتفاقی که باید در تمام عرصههای صنعتی و اداری کشور نیز بیفتد.
همان قدر که دستهای حضار در تشویق امثال صادق آهنگران و یا ابوالقاسم طالبی «محکم» به هم میخورد، همان قدر که دیدن فیلمهایی که عقدهٔ حرفهای سی ساله نگفته انقلاب را فریاد میزند، برای حضار شوق آفرین است و انگیزاننده؛ باید همان قدر برای تحکیم ساختهای اقتصادی و نفوذ ناپذیری کشور انگیزه ایجاد کرد. اگر در این جشنواره علمدارها «بچههای جبهه فکری انقلاب» بودند باید در عرصههای تحکیم زیرساختهای اقتصادی، حل کردن مسایل فنی و مهندسی، نوشتن پیش نسخهای از علوم اسلامی – ایرانی، مبارزه عملی با فساد اقتصادی فراگیر در برخی دستگاههای دولتی و صدها مشکل دیگر که نیاز جدی ورود «پر شور و شعور» جبهه فکری انقلاب را میطلبد، هم عرصههای «نخبه پروری» و «نخبه یابی» ایجاد کنیم و عمار میتواند به عنوان نمونهای موفق در عرصه تبیین مسأله با ابزار رسانه حرکتی پایدار انجام دهد و این یعنی علاوه بر معرفی مشکلات، تبیین مسایل، بذر پاشی برای جمع نمودن آرای نخبگان گمنام جامعه برای شکل گیری بستری به منظور پاسخگویی علمی به مسایل پیشقدم باشد –نجات جامعهای که حل مشکلاتش را در غُرغُر کردن در مترو، اتوبوس و تاکسی میداند- (در مقالهای که در خصوص شرکتهای دانش بنیان تدوین نمودم در بخش نتیجه گیری به «سینمای دانش» که بر ایجاد جامعه دانش محور تأکید دارد اشاره نمودهام)
.... و خلاصه اینکه باید برای جشنواره عمار یک «تم اقتصادی» در نظر گرفت. اگر نسخه فرهنگ و اقتصاد از دید راه بر، عزم ملی و مدیریت جهادی است، پس باید عمار برای به دوش کشیدن این رسالت – که تاریخ مصرفش ۱۲ماه ۱۳۹۳ نیست- برنامه مدونی داشته باشد.
ورود هوشمندانه جشنواره عمار به «مشکلات زیرساختی نظام» از عواملی است که به شکل گیری عزم ملی برای حل کردن مسایل جاری کشور منجر خواهد شد.
این جشنواره -که شاید دیگر خودش را در فضای هنری تثبیت کرده است- این واقعیت را نشان داد که نیاز روز افزون ما به تعریف کارها در قالب سبک زندگی ایرانی اسلامی برای تمدن سازی و تشکیل حکومت بزرگ اسلام خیلی راحتتر وشدنیتر از برگزاری کنفرانسها و سخنرانیها و به منبر رفتنها است.
... در عمارخبری از تندیسهای خرس نقرهای ندیدیم، آری فانوس سنگر بچههای جنگ، همانمان کافی بود! هر چند از RedCarpet هم خبری نبود ولی انگار سرخی خون سید مرتضی، زمین را سرخ کرده بود و چه رنگی سرختر و زیباتر و انگیزانندهتر از خون شهید...
- حواشی اختتامیه
برای خالی نبودن عریضه از حوادث جالبی که شاهدش بودم نیز چند سکانسی میآورم، امید است نمکی بر این نوشته باشد:
- حضور چهرههایی چون قزوه، طالبی، طالبزاده، آهنگران مقصودی، جلیلی، نوباوه، یامینپور، سلحشور و بسیاری دیگر از چهرههای نام آشنای ارزشی در فضای سینما و هنر.
- اختصاص ردیفهای جلویی جایگاه به خانواده معظم شهدا و نشستن امثال علیرضا قزوه در سالن روی صندلیهای تاشو – که البته به اصرار تغییر موضع دادند-
- حضور جوان و پیر، مجرد و متأهل؛ با خانواده و یا با دوستان، شرکت کنندگان و جمعیت سرپایی که برایشان صندلیهای تاشو آورده بودند و باز هم عدهٔ کثیری ایستاده برنامه را دنبال کردند.
- موسیقی زمینه مراسم که برگرفته از ریتم سرودهای «ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش» و «آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو» و امثالهم بود و خبری از موسیقیهای Lightای که در همایشها پخش میشود نبود.
- فضاسازی و نورپردازی ساده سن و جایگاه که البته در یادوارههای شهدا هم مشابهاش قابل رویت بود.
- تشویق حضار و به وجد آمدنشان در چند جا: «کنایهٔ یکی از کارگردانان در نقد مسأله رفراندوم مطرح شده» و «اثری در خصوص ملاقات با داعش به دلیل جسارت در نقوذ به گروه تکفیری»
- سورپرایر حضار با پذیرایی نانهای دست پخت «ننه سکینه» و پنیر و سبزی که داخل کیسه فریزر معمولی در سالن پخش شد.
- اجرای زنده حاج صادق آهنگران که وقتی کلیپی از او در حال پخش بود و نور صحنه خاموش بود؛ به پشت تریبون آمده و به صورت برنامه ریزی شدهای با نورپردازی و اجرای همزمان سرود توسط آهنگران حضار به وجد آمده و شروع به تشویق کردند و بعدتر اما با ادامه نوحه خوانی توسط آهنگران؛ همان دستهایی که در تشویق آهنگران به هم میخوردند، با نوحه او همراه شدند و در شام میلاد سینه زنی – البته نه با حزن بلکه با شور و یادآوری دوران دفاع – فضای سالن سینما فلسطین را پر کرد و پیرمردی که با اورکت سبز رنگ و چفیهای بر گردن میان داری میکرد و سوژه عکاسان و خبرنگاران شده بود.
- اقدام جالب جشنواره در تقدیر از حاج صادق آهنگران با دعوت از خانواده شهدا و هدیهٔ حضرت آقا به حاج صادق و تفریظ ایشان بر قرآن اهدایی: «... تجدید خاطرات شوق انگیز...» که صادق آهنگران چندین بار بوسید و بر چشم گذاشت و اما تشویق حضار ادامه داشت.
- نقدیر از خانم پروانه معصومی به عنوان بازگیر نقش اول زن و تقدیم دست گل توسط مادر شهید از پایین سن به ایشان و جمله پروانه معصومی با این مضمون که «من تا به حال دو بار به عنوان بازیگر نقش زن در جشنواره فجر انتخاب شده بودم ولی از انتخاب شدن در این جشنواره خوشحالم» و تشویق ادامه دار حضار.
به امید برگزاری پر شورتر ششمین جشنواره، ان شاءالله
فیلم سفر بازیگران به برزیل هم دراومده فقط حیف که تو سینما نگذاشتن!!!!
از شما پنهون نباشه میگن این فیلم های مزخرف فروش شون هم خیلی زیاده؟؟
برم یک مجوز بگیرم برای ساخت فیلم سفر به شمال...
فکر می کنم ما علاوه بر همه ی این ها باید ادب را هم یاد بگیریم!
دوستان! این بسیار خلاف ادب است که در جشنواره وقتی فیلم دوستتان تمام میشود، و مفصل برایش کف زدید همگی تمام قد بلند شوید و در جمع دوستان،حرف زنان،خنده کننان، سالن را ترک کنید در حالی که فیلم بعدی که شروع شده و معمولا خیلی هم طولانی نیست،را هم "یک آدمیزاد!!" ساخته!
این یعنی شما به خاطر"دوستتان" آمده اید. نه عمار...نه انقلاب...نه هیچ آرمان دیگری...
لطفا به رفتارمان فکر کنیم...