به گزارش گروه بین الملل «خبرگزاری دانشجو» توماس فریدمن، خبرنگار روزنامه نیویورک تایمز، در ادامه این مصاحبه از اوباما پرسید: شما در این مصاحبه به مردم ایران که در این مذاکرات در حقیقت اکثریت ساکتی بودند که زیاد درباره آنان صحبت نشد، چه می گویید و امیدهای شما برای آنان چیست؟
اوباما گفت آنچه من به آنان می گویم این است که این فراهم کننده یک فرصت تاریخی است. اقتصاد آنان به علت تحریم ها، در حال فروپاشی از درون بود. آنان اکنون این توانایی را دارند که گام هایی سرنوشت ساز بردارند تا به سوی روابطی سازنده تر با جامعه جهانی حرکت کنند.
آنچه من به آنان می گویم همان چیزی است که امروز صبح گفتم که آنان نیاز دارند از این فرصت بهره ببرند و رهبرانشان نیز احتیاج دارند این فرصت را از دست ندهند. حقیقت مطلب این است که ایران یک قدرت منطقه ای خواهد بود و بهتر است چنین باشد. ایران یک کشور بزرگ و پیشرفته در منطقه است؛ آنان نباید با رفتارشان، دشمنی و مخالفت همسایگان خود را به خود جلب کنند. این برای آنان ضروری نیست که به اسرائیل توهین یا آن را تهدید کنند یا در فعالیت های انکار هولوکاست یا ضد یهودی شرکت داشته باشند.
این همان چیزی است که من به مردم ایران می گویم. فقط زمان مشخص خواهد کرد که آیا مردم ایران نفوذ کافی دارند که نحوهِ تفکر رهبران خود را درباره این موضوعات به صورت اصولی تغییر دهند (یا خیر).
اما این معیاری نیست که ما با آن این توافق را محک می زنیم. ما این توافق را به این صورت نمی سنجیم که آیا این توافق رژیم داخل ایران را تغییر می دهد، آیا در حال حل و فصل هر مشکلی که به ایران مرتبط می شود، هستیم، آیا ما تمام فعالیت های شرورانه آنان را در سراسر جهان از بین می بریم؟ بلکه ما این توافق را بر این اساس محک می زنیم که ایران نتواند به سلاح هسته ای دست پیدا کند و این همان اساس اولیه ی این گفتگوها حتی با نتانیاهو، رییس کابینه اسرائیل بود. این همواره مسئله مورد بحث بود و آن چیزی که من قادر خواهم بود بگویم - و به نظر من ما قادر خواهیم بود آن را به اثبات برسانیم - این است که این با فاصله زیاد (از سایر گزینه ها) قطعی ترین راهی است که مانع دستیابی ایران به سلاح هسته ای خواهد شد و ما قادر خواهیم بود با کمکِ کامل جامعه جهانی و بدون اینکه لازم باشد در جنگ دیگری در خاورمیانه (غرب آسیا) درگیر شویم، به این هدف برسیم.
خبرنگاردر ادامه پرسید از اینرو به نظر می رسد که به عقیده شما برای نتانیاهو بهتر است که - به جای این که رهبریت مخالفان با این توافق را در کنگره آمریکا به دست گیرد - با شما بنشیند و با کمک یکدیگر، به راهبردی مشترک برای پیشبرد اهداف تان در آینده بیاندیشید.
اوباما پاسخ داد این دقیقاً همان پیشنهادی است که من داده ام و من این را مشخصاً به او گفته ام که با توجه به مخالفت وی - که البته برای منصف بودن درباره وی، باید بگویم که به نظر من مخالفت های گسترده با این توافق در داخل اسرائیل وجود داشته است - ممکن است او بر این عقیده باشد که می تواند بر مباحثات کنگره بیش از این تأثیر بگذارد و شاید بهتر باشد که این کار انجام شود، اما من مطمئن هستم که ما می توانیم این توافق را پا برجا نگه داریم و آن را به اجرا گذاریم بدون این که کنگره مانع آن شود. اما بعد از آن که این انجام شد و اگر او بر این عقیده است که این کاری مناسب است، آنگاه من (با نتانیاهو) خواهم نشست - چنان که در طول ریاست جمهوری به طور مستمر این کار را کرده ایم - و سپس سؤال های بسیار عملی خواهیم پرسید که چگونه ما می توانیم مانع دستیابی حزب الله به سلاح های پیشرفته تر شویم؛ چگونه ما موفقیت گنبد آهنین را افزایش خواهیم داد که آمریکا با اسرائیل در طراحی و تولید آن همکاری کرد و جان اسرائیلی ها را نجات داد.
این به همان نحو است که من گفتگوهایی با کشورهای حاشیه خلیج فارس دارم که ما چگونه سیاست های مؤثرتر ممانعت می توانیم داشته باشیم. ما چگونه می توانیم زیرساخت های حکومتی و نظامی مؤثرتری در مناطق سنی بسازیم که اصولاً به خلاء تبدیل شده اند که داعش آن را پر کرده است، یا در برخی از موارد، فعالیت های ایرانیان می تواند از آن (خلاء) بهره برداری کند.
خبرنگار پرسید آیا زمان آغاز روند صلح میان ایران و عربستان سعودی که دو غولِ جهان های شیعه و سنی هستند، فرا نرسیده است؟ آیا ما برنامه ای دیپلماتیک داریم که مثلاً جان کری به تهران و ریاض برود و به آنان بگوید باید این دشمنی ها را متوقف کنید، زیرا شما در حال کشتن این منطقه و کشتن یکدیگر هستید.
اوباما با شوخ طبعی گفت: اولاً به نظر من جان کری به کمی خواب و استراحت نیاز دارد (خنده خبرنگار). اوباما افزود: چنانکه شما می دانید جان کری روی یک پا، قهرمانانه عمل کرده است. من همچنین می خواهم از وندی شرمن، مذاکره کننده ارشدمان قدردانی کنم که کاری باور نکردنی و فوق العاده ای انجام داد. او بیشتر از آن که ابتدا در نظر داشت در دولت باقی ماند تا کار مربوط به این را به پایان برساند. ارنست مونیز، وزیر انرژی ما اصولاً به داخل این تیم مذاکره کننده کشیده شد. با توجه به این که وی فیزیکدان هسته ایِ «ام آی تی» است، برای عملکرد صحیح ما در رابطه با جنبه های فنی این توافق بسیار به درد بخور بود. از اینرو، آنان خیلی خوب عمل کردند.
اوباما افزود: من مدت های مدید بر این باور بوده ام که ما باید مشوق دست کم کاهش دشمنی های کنونی میان جناح های سنی و شیعه در منطقه باشیم. به نظر من، وقتی ما با متحدان حاشیه خلیج فارس مان - زمانی که در کمپ دیوید بودیم - صحبت می کردیم، آنان به روشنی می گفتند که ما خود را ملت های عربی - و نه شیعه و سنی - می دانیم. به عقیده من، آنان از صمیم قلب این را می گفتند و تأکید می کردند که شهروندان شیعهِ ما، شهروندان کامل هستند و منصفانه با آنان رفتار می شود. اما آنچه به نظر من غیرقابل انکار است این است که نیروهای فرقه گرا که رها شده اند، بر شرارت و ویرانگریِ آنچه در حال رخ دادن در سوریه، یمن و یقیناً در عراق است، افزوده اند. و بهترین شانس ما برای دست کم کاهش گسترهِ آن درگیری ها این است که سعودی ها و سایر کشورهای سنی یا عربی در گفتگویی دست کم عمل گرایانه با ایران باشند که طی آن بگویند درگیری هایی که ما هم اکنون در حال دامن زدن به آن هستیم، قادر است همه ما را طعمهِ آتش خود کند. هیچکس منفعتی در این ندارد که داعش سرزمین های گسترده ای را میان دمشق و بغداد تحت کنترل خود داشته باشد. این برای ایران خوب نیست، زیرا برای آنان بسیار دشوار می سازد که منطقه ای خنثی را حفظ کنند که از زمان جنگ ایران و عراق (جنگ تحمیلی) محرکی برای آنان (ایران) بوده است. این برای سعودی ها نیز خوب نیست، زیرا آنان را به طرق مختلف، آسیب پذیر می سازد.
حقیقتِ مطلب این است که مهم تر از همه این مسئله برای مردم خوب نیست. وقتی شما گزارش های خبری را تماشا می کنید، پیش از بهار عربی و قطعاً پس از آنکه بهار عربی بیشتر شبیه به زمستان عربی شود، شما برای کودکان این منطقه اشک می ریزید - نه فقط آن کودکانی که در سوریه از خانه و کاشانه خود رانده شده اند و نه فقط آنانی که از اوضاع (بد) انسانیِ کنونی در یمن صدمه می بینند - بلکه هر جوان عادی ایرانی، سعودی یا کویتی که از خود می پرسد چرا ما همان دورنما و چشم اندازی را که یک کودک در فنلاند، سنگاپور، چین، اندونزی و آمریکا دارد، نداریم. چرا ما فرصت های مشابه و احساس امید آنان را نداریم. و به نظر من، این همان چیزی است که رهبران باید حقیقتاً بر آن تمرکز کنند. من این را بدون ساده لوحی می گویم، زیرا آنچه من باید همواره در این نوع گفتگوها مراقب آن باشم این است که منتقدان همواره می گویند: «شما این افراد را نمی شناسید و درک نمی کنید.» خبرنگار پرسید آنان می گویند، اوباما شر (و افراد شرور) را به درستی درک نمی کند.
اوباما پاسخ داد من اختلاف نظرهای زیادی با رونالد ریگان (رییس جمهور اسبق آمریکا) دارم، اما آنچه که من درباره آن کاملاً او را می ستایم اذعان وی به این بود که اگر شما بتوانید توافقات را راستی آزمایی کنید، شما حتی می توانید با امپراطوری شر (شوروی سابق به قول ریگان) مذاکره کنید. این در حالی است که آن امپراطوریِ شر، مصمم به نابودیِ ما بود و خطری برای موجودیت به حساب می آمد که به مراتب بیشتر از خطری بود که هر زمان (در آینده) ایران بتواند برای ما داشته باشد.
اوباما افزود: من اختلاف نظرهای زیادی نیز با ریچارد نیکسون (یکی دیگر از رؤسای جمهور اسبق آمریکا) دارم، اما وی درک کرده بود که این چشم انداز و احتمال وجود دارد که چین ممکن است راه دیگری را پیش گیرد. شما باید این مسائل را محک بزنید و امتحان کنید و تا زمانی که ما ظرفیت های امنیتی خود را حفظ کنیم و تا زمانی که ما از تواناییِ خود برای دادن پاسخ نیرومندِ نظامی - در صورت نیاز برای حفاظت از خود و متحدانمان - دست نکشیم، این ریسکی است که ما باید اتخاذ کنیم. این موضعی عملگرایانه و معقول است و ساده لوحانه نیست، بلکه اذعان به این است که اگر ما بتوانیم این اختلافات را بدون دست یازیدن به نیروی قهرآمیز، حل کنیم، برای ما و مردم منطقه به مراتب بهتر خواهد بود.