گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»- یادداشت دانشجویی*؛ امواج ، تجلي جزرومد متراکم گونه سرسپردگي وعصيان دريا هستند ، که مشتاقانه هواي تازه را درحياتي تازه تر طلب مي نمايد .به هررو ، موجهاي مورد مراد ما از ابتدا گستره اي به وسعت دريا نداشتند ، که چشمه ي جوشاني بودند که از تعدي نشات گرفته و متمايل گونه به سوي افق عدالت رهنمون مي شدند .اينکه کشتي بحران ستيز جنبشهاي زنانه درقالب فمينيسم چگونه بسياري از خواسته ها ، نيازها وبغضهاي خود را در مسيرش به سمت ساحل رهايي از ديروزها وامروزها با چه نشيبهاي فرازگونه اي طي ميکند وتا چه حد متعهدانه کاش هاي ( ارزو ) خود را به سرمنزل مقصود ميرساند ، منظور و قصد ما از نگارش اين شماره و شمارگان بعدي خواهد بود .
دست کم دو قالب مهم مورد اتفاق نظر بسياري از زن پژوهان در راستاي دسته بندي جنبشهاي فمينيستي وجود دارد : نخست بر پايه امواج وقالب ديگر برپايه گرايش ها . تقسيم بندي براساس گرايش ها ، منظور ديدگاه هاي عقيدتي و نگرشهاي سياسي است که به گرايش هاي ليبرال ، مارکسيست ، سوسيال وپست مدرن مي انجامد . اما تقسيم بندي ديگر برپايه امواج ازمنظرجامعه شناسان وبرمبناي مقطع تاريخي خاص صورت مي پذيرد که البته بيشتر نويسندگان براي اين مهم دو موج شناسايي کردند وگروهي پيدايش موج سوم را هم باور دارند . استفاده از تعبير موج براي اشاره به فرازوفرود رويدادهايست که درتاريخ فمينيسم پديد امده است . مباحثات فمينيستي گاه بسيار فعال وگاه در افول بوده است . موج نخست فمينيسم به منزله يک جنبش شناسايي مي شود . به عبارتي ديگر ، موج نخست تداعي بخش کنش دسته جمعي برپايه هويت مشترک را رقم ميزند . موج نخست براساس زمينه ها وترسيم اگاهي هاي که پيشتر ارائه شد به مرحله سازماندهي وعملياتي کردن بسياري از نقدها ميرسد .
سهم موج نخست از جنبشهاي فمينيستي چيزي نبود جز شروع واکنشي که تلاش ميکرد برگي از دفتري را ورق زند که از سالياني دور غبار لايتغيري بي رحمانه برجبين زن نقش بسته بود . باري موج اول شروع حکايت استمرارگونه جنبشي بود که تغيير قاعده را بي مهابا در پرتوي از اميد زمزمه مي نمود .موج اغازين فمينيسم از اوايل قرن نوزدهم شروع وتا سال 1920ميلادي ادامه داشت . اين موج به دليل رواج اصول ليبراليسم ليبراليستي به شمار مي ا مد . اما به طور کلي ميتوان مولفه هاي مهم ليبراليسم را فردگرايي ، تاکيد برعدالت ومساوات ودرک ليبراليسم از دولت دانست . از ديدگاه ليبراليسم ، دولت در وضعيت ارماني ، قلمرويي است که مردم بايد بتوانند منافع خود را به شيوهاي خاص خود دران تعقيب کنند . از نظر ليبرال ها مهمترين کارکرد دولت ، حفاظت از افراد در قبال دخالت ديگران است . ليبراليسم ازادي ومساوات همه انسانها را اساس کار خود قرار داده ودولت را تا وقتي مشروع ميداند که از ازادي ومساوات صيانت کند .فمينيسم ليبرال نيز با قبول اين پايه هاي اساسي ليبراليسم ، برحقوق زنان به عنوان افراد وبه خصوص بر حق انها براي رفتار مساوي قانوني ومسئوليت دولت براي تامين ازادي انها براي پيشرفت به عنوان افراد مستقل تاکيد مي ورزد .
فمينيسم ليبرال از حقوق وبرابري سخن مي گفت . انان تمايل داشتند نتايج تساوي را با تفاوتهاي زن ومرد اشتي دهند .انان با نقش همسري ومادري نمي جنگيدند ، ولي در عين اعتقاد به اهميت اين نقشها براي زنان ، به تساوي زن ومرد درزندگي اجتماعي معتقد بودند . فمينيست هاي ليبرال برپايه اصول ليبراليسم به تساوي ذاتي وانساني زن ومرد اصرار مي ورزيدند .
هدف انان کاربرد اصول ازاديخواهانه استقلال وفردگرايي درباره زنان بصورت يکسان ومساوي با مردان بود . با اين معنا که قوانين نبايد براي زنان حقوقي کمتر از مردان قائل شود . انان حقوق مساوي را بر پايه تساوي زن ومرد در توانايي عقلاني درخواست ميکردند . دغدغه اصلي فمينيسم ليبرال ، حقوق سياسي وقانوني زنان وعادلانه بودن ساختارهاي سياسي است . بنابراين اعضاي جنبش دفاع از حق راي زنان ، برظالمانه بودن انکار حق راي زنان تاکيد کردند ومبارزات قرن نوزدهم براي حق مالکيت زنان متاهل نيز مبتني برمباني ليبرال بود ، زيرا انان برمساوات زنان ومردان وظلم ناشي از محروم کردن زنان از حقوق برابربا مردان ، تمسک ميکردند . ادامه دارد .......
اسراء داوودي-فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تائید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفا منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.