گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو» - یادداشت دانشجویی*؛ در این زمانه واژه ی «مسلمان» را هر شخصی یدک میکشد؛ یعنی علی الظاهر انسانی را در اطراف نمی یابی که واژه ی مسلمان را پسوند و پیشوند هویت خود نکند!
اما علی الباطن که سراپای جامعه را می نگری، حسی می گوید که حقیقت غیر از آن است.
برداشت نامناسب نشود! مدعی مسلمان نبودن جامعه نیستیم؛ همه پیرو اسلام اند، اما اسلامی که به زعم خود تفسیر می کنند و اغلب هم توجیه المسائل راهشان میشود.
بدبختانه امروزه که جامعه ی خودمان را می نگریم، هزاران توصیف و نگرش متفاوت و بعضاً مغایر مشاهده میشود که بالاتفاق پیروانِ شان نگرش مطبوع خود را برخواسته از دین محمد (ص) میدانند!!
همه شعار اسلام را سر می دهند، لیکن هر کدام نوعی آئین و فِعل و فکر برای خود دارند؛ در مجاورت و در مغایرت هم!
اسلامی که محمد (ص) معرفی کرد، دینی کامل و جامع بود. همانی که از بعد پیامبر، همه مدعی اش بودند و اَحَدی در جایگاه حکومت، به رَد و نقض لِسانی آن نپرداخت...
همان اسلامی که اهالی کوفه روزی با بیرقش، حادثه ی صحرای کربلا را رقم زدند برای فرزند رسولش. همان اسلامی که قاتل اولین ایمان آورنده، با تکبیر آن، فرق عدالت را شکافت. و همان اسلامی که بن ابیعبید ثقفی انواع سازها را امتحان کرد به نامش. همان اسلامی که هم بنی عباس ادعای دین داری اش کرد، هم بنی امیّه به پایش نماز جماعت خواند.
و من باب مثال آخر عرض کنم؛ همان اسلامی که آیات کتابش را، هم یزید (علیه اللعنة) پیش از بریدن سر خواند و هم سر بریده ی حسین (علیه السلام) بر نیزه تلاوت کرد. تأکید به آن که، ابن زبیر هم مکرر بر زبان راند نوشته های قرآن را !!!
همه از یک وطن، همه از یک نَسب و یک واژه تبعیّت می کنند، اما با کدام شباهت و کدام تفاوت؟!
دنباله ی همین اسلام را بگیری، نهایت سرنوشت آن می خورد به اینکه اسلام را تا مرحله ای بخواهی که میل و نفع در آن باشد.(گزینشی)
یعنی فی الواقع تا آنجا مطیع امر دین بمانی که مقتضی کسب یا حفظ منافع باشد!
همین که جماعت عام تو را در مسجد ببینند با پوششی مذهبی، اتمام دین است.
در بیان شفاف میتوان نوشت: همین که تو را مسلمان بخوانند جماعت دنیا، و دنیایی بی خطر را بگذرانی و سِفت بچسبی کلاهت، اکمال بی اغماض دین است! (۱)
دین عبادت فردی، دین خودمحوری و مَنیّت، دین عقیم، دین ابتر، دین معنویت نتراشیده، دین سلطنتی، دین بی آرمان، دین چُرتکه ای، دین رفاه فردی، دین خدادوستان اومانیسم، دین کاپیتالیسم و ...
در یک کلام؛ «دین آمریکایی» (۲)
این هم دینی است برای خودش، و مدلی است از اسلام، اما از جنس آمریکایی اش.
اسلام ناب محمدی (ص) را دقیق بخواهی وصف کنی؛ در مختصر صفتی میتوان خلاصه کرد که خود دریای عمیق انتزاعی ترین واژه هاست: «اسلام انقلابی»
اسلام غیرانقلابی، همان اسلام فوق الوصف است؛ آمریکاییِ ناب!
نه صدایش در برابر ظلم بلند میشود، نه انگشتانش در برابر بی عدالتی گِره.
نه ۱۷ رکعتش از قلم می افتد، نه محاسنش مُنقَطع.
نه فریاد آرمان خواهی اش گوش فَلک را کَر کرده، نه خطر دادخواهی مظلوم را به جان میخرد.
نه از خادمی بیت الله الحرام امتناع میکند، نه از جمله ی «لا إله إلا الله محمد رسول الله» بر پرچم کشورش دل می کند.
نه؛ این اسلام نیست. نه که نباشد، هست اما کامل نیست؛ ناب نیست.
حقیقت نفس این است که اگر انقلاب اسلامی سال ۵۷ ایران را شروع اسلام در ایران بدانیم، صراحتاً در اشتباه خواهیم بود. (هم به گواه تاریخ هم خِرَد)
زیرا اسلام به معنای عام آن که شامل ارکانی نظیر نماز، روزه، حج و ... شود، هم پیش از انقلاب ۵۷ وجود داشته و هم آن مقدار فراگیری را دارا بوده. پیش از شروع نهضت (سال ۱۳۴۱) نیز به همین شکل.
اگر اسلام را به همین ارکان خلاصه کنیم که باید در وضع حاضر، به نهضت انقلابی – اسلامی امام روح الله (ره) تردید کرد!
کجای اسلام (با این نوع تفسیرش) دچار ایراد بود که اینچنین باید برآشفت؟! اصلاً بر فرض داشتن پاره ای ایراد و ضعف، چه نیاز به تغییر بنیادین (انقلاب) بود؟ راه اصلاح را در پیش می گرفتند و اسلام را صرفاً رحمانی (!!!) می نگریستند؛ تا نیازی به رنگین کردن خیابان ها نیز نباشد!!!! (۳)
نگاه امام (ره) فردی نبود که اسلام را صرفاً عبادی و معنوی مآب ببیند.
حضرت روح الله جنگ ابدی و ناتمام را، تقابل میان دو اسلام میداند؛ تقابل دو نوع تفسیر متفاوت از اسلام.
حضرت روح الله جهاد را محدود به مرز نمیداند (۴)؛ که اگر میدانست، پایان منازعه ی مرزی با رژیم بعث، در نگاه بلندش، پایان جنگ بود نه آغاز جنگی جدید. (۵)
انقلاب اسلامی اندیشه ای نیست که از سال ۵۷ هجری، شده باشد بدعتی در جهان (!). انقلاب اسلامی ساخته ی دست بَشر نبود(!) انقلاب اسلامی تجسم تئوریزه شده ی «اسلام انقلابی» بود؛ در معنای حقیقی.
همان اسلامی که نقطه مقابل سرمایه داری است، همان اسلامی که توده را فدای توسعه ی اصطلاحی نمی کند؛ تا ضُعفا فقیرتر شوند و اغنیاء سیر تر.
اسلام انقلابی همان است که وابستگی را به هر شکل مردود می داند و کمر به همت استقلال خواهی می بندد. اسلامی که «عدالت» سر منشأ آرمان هایش است و راحت طلبی بلای جانش.
اسلامی که رفاه طلبی خواص و مصرف زدگی توده ها را طرف مبارزۀ خود می داند.
انقلاب اسلامی، عیناً همان «اسلام انقلابی» است؛ با همان مبنا و اصول.
حال با این وزنه بسنجیم که تا چه میزان پای اصولِ مان مانده ایم و تا چه میزان برای تحقق آرمان مان قدم برداشته ایم.
آیا پیرو همان اسلام نابی مانده ایم که حضرت روح الله (ع) ستون های انقلاب ۵۷ را بر آن استوار ساخت، یا اکنون مقلّد تمام قدِ اسلام آمریکایی شده ایم؟
ملاک قضاوت را اندیشه ی غنی و معتبر حضرت امام (ره) بگیریم...
ما اگر فقط مسجد برویم و دعا بکنیم، همه با ما خوب می شوند! اما وظیفه این است که ما برویم مسجد بنشینیم دعا بخوانیم یا وطیفه این است که ما باید قیام بکنیم؟ وظیفه این است که ما باید همه چیز خودمان را در راه اسلام فدا بکنیم... (صحیفه . ج ۲۱ . پیام آغاز سال ۱۳۶۷)
اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفّهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در یک کلمه، اسلام آمریکایی... (صحیفه . ج ۲۱ . صفحه ۱۱)
اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملّاهای کثیف درباری، اسلام مقدس نماهای بی شعور حوزه های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلّت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه ها و در یک کلمه اسلام آمریکایی... (صحیفه. ج ۲۱ . پیام قطعنامه)
مردم ما بر علیه ظلم و تحجر قیام کردند و فکر اسلام ناب را جایگزین اسلام سلطنتی، اسلام التقاط، اسلام سرمایه داری و در یک کلام اسلام آمریکایی کردند.» (صحیفه . ج ۲۱ . صفحه ۲۴۰)
جنگ ما جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی شناسد. (صحیفه . ج ۲۱ . پیام قطعنامه)
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است. (صحیفه . ج ۲۱ . پیام قطعنامه)
*محمدحسین صبوری- فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.