گروه دانشگاه خبرنگار خبرگزاری دانشجو، تروریست درد مشترک بشریت، نکته مغفول دنیای امروز که مقام معظم رهبری امام خامنه ای بر آن صحه گذاشتند.
دنیای تفکری غرب که شواهد نشان می دهد دیگر باید به زودی منتظر شنیدن صدای استخوان های آن باشیم؛ غربی که وحشی بود و وحشی ماند، غربی که دو گانه و متناقض حیات وجودی آن است.
غربی که امروز گریبانگیر تروریست های خوب دیروزی شده است که دیگر از پدران غربی خود حرف شنوی ندارند و نمک خورده و نمکدان می شکنند!! دنیای که امروز در چاه ویل خود کنده افتاده است.
نامه مقام معظم رهبری در بار اول و دوم به جوانان غرب در پی حوادت تروریستی در پاریس نهیبی برای نسل بشریت است که بداند تروریست خوب و بد نداریم هر تروریستی چه فردی چه دولتی مذموم و محکوم است.
این نامه ها در واقع گزاره برگ تاریخی است که غرب و جوان غربی بداند ریشه کشته شدن چند فرانسوی را نه در سوریه و عراق بلکه در کاخ سفید باید جستجو کرد و اگر قرار است کسی متهم این مسئله باشد، سران اروپا و غرب که 60 سال است چشم در برابر کشته های فلسطینیان بسته اند متهمان ردیف اول هستند.
برای بررسی ابعاد مختلف نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی گفت و گوی را عبدالحمید افراخته عضو گروه اندیشه سیاسی دانشگاه پیام نور خوزستان انجام دادیم.
درباره علت نامه نگاری مقام معظم رهبری به جوانان اروپا بفرمائید
نامه نگاری در آداب دیپلماسی و حوزه بین المللی امری طبیعی است و بویژه در این عصر که عصر رسانه است و توجه داشته باشید ما اکنون در عصر پسامدرنیسم هستیم و مهترین ابزار پسامدرن مطبوعات است و مطبوعات جزو ارکان دموکراسی است و البته نفس نامه نگاری از سوی مقام معظم رهبری و ارتباط با ملت ها امری نو و بدیع است.
مقام معظم رهبری قشر هدف مخاطب خود را در هر دو نامه جوانان قرار داده علت خاصی دارد؟
مقام معظم رهبری عامداً و عالماً جوانان غرب را مخاطب نامه قرار داده است؛ چون که رسانه های حاکمیت پسامدرن و لیبرال دموکراسی به نوعی در خدمت تفکر لیبرال دموکراسی و حاکمیت غربی هستند.
رسانه ها در تفکر پسامدرن ابزار سلطه هستند و با بهره گیری از این غول های رسانه ی مانع شنیدن واضح و شفاف پیام حقیقی اسلام به جوانان می شوند و این واقعیت تلخی است که در عصر آزادی بیان با آن روبرو هستیم و در روز روشن و با شکل رسمی اسلام را تحریف می کنند.
در شیوه نامه نگاری مقام معظم رهبری چه در نامه اول و چه در نامه دوم جوانان مخاطب اصلی است و این حرکتی هوشمندانه است؛ چرا که جوانان ضمیر روشن و فطرت پاکی دارند و حرف حق را بهتر و سریع تر پذیرا هستند و از سوی دیگر مدیریت آینده غرب در دست همین جوانان است.
به نظر شما به عنوان مختصص علوم سیاسی، روح این نامه ها بر چه اصلی استوار است؟
پیام اصلی این نامه این است که اندیشه امپریالیستی و لیبرال دموکراسی به پایان خود رسیده و این اندیشه رو به اضمحلال است.
از آنجایی که آینده جدید غرب به دست جوانان است مقام معظم رهبری از جایگاه یک مصلح جهانی همچون امام خمینی (ره) که این پیش بینی را درباره شوروی کرد و گفت که دین را نمی شود حذف کرد، از این جایگاه به غرب روبه قهقرا نهیب می زند.
از یک منظر دیگر در جامعه مرتبط امروز شبکه های اجتماعی نفوذ بسیاری در جوامع دارند و مقام معظم رهبری با این شیوه ارتباطی به نوعی این ظرفیت ها را برای صدور انقلاب مورد استفاده قرار دادند؛ چرا که از این شبکه های اجتماعی و ارتباطی می توان به راحتی پیام را در اختیار مخاطبان که بیشتر جوانان هستند رساند.
یکی از مباحث مهم امروز، عرصه دیپلماسی عمومی است که مقام معظم رهبری بر آن تاکید دارند نظر شما در این باره چیست؟
دیپلماسی عمومی امروز در معادلات جهانی یک نوع دیپلماسی برتر است.
دیپلماسی عمومی نوعی گفتمان ارتباطی است که شما به جای اینکه بخواهید به شکل رسمی و مشکل با دولت ها رایزنی و چانه زنی کنید، می توانید به سهولت با ملت ها گفتگو انجام دهید.
در این زمینه هابر ماس که یک اندیشمند غربی است، بیان می کند که در عرصه کنش های ارتباطی مهترین وسیله ارتباط مردمی است و رهبر معظم انقلاب به ظرافت این حوزه را مورد هدف قرار دادند.
گاهی این مسئله مطرح می شود که رهبری نظام اسلام چه ضرورتی دارد نگران جوان غربی باشد درباره فلسفه این نگرانی مقام معظم رهبری که در هر دو نامه معظم له موج می زند توضیح می دهید؟
ابتدا اجازه دهید من درباره ماهیت نامه توضیح دهم، توجه داشته باشید یکی از مهترین رسالت های نظام اسلامی مقوله فرهنگی است و نامه امام خامنه ای در واقع ادامه نامه امام خمینی (ره) به گورپاچف است.
نظام اسلامی برخلاف امپریالیسم و کمونیسم معتقد است اخلاق و انسانیت اساس است و مبنای هویتی نظام اسلامی صدور انسانیت و اخلاق است و بر همین راهبرد کلی، رهبری نظام اسلامی نمی تواند نسبت به انحطاط جامعه بشری بی تفاوت باشد و اساساً نسبت به این مسئله وظیفه دارد.
امروز لیبرال دموکراسی و اندیشه های مبتنی بر پوزیتیویستی و ماده گرا رو به اضمحلال هستند و در محتوای نامه رهبر انقلاب به غرب این نمایان است که مقام معظم رهبری هشدار بحران در جامعه غربی را می دهد و اکنون جوامع در حال بیدار و حرکت به سمت معنا هستند و بی شک این جوامعی که زیر تکنولوژی له می شود روزی کامل بیدار می شود و علاج آن فقط و فقط اسلام است.
درباره نقش دانشگاه ها و مسئولیت آنها در قبال این پیچ تاریخی که شما از آن یاد می کنید، چیست؟
در دنیا امروز عقلانیت حاکم است و دانشگاه در این عصر عقل گرایی باید با توجه به این اهداف کلانی که نظام اسلامی دنبال می کند نقش آفرینی کند. دانشگاه وظیفه سنگین و دشواری در قبال بشریت دارد چرا که جرء پیکره نظام اسلامی است و نمی تواند منفعل عمل کند.
بنیان گزار کبیر انقلاب برای نظام اسلامی رسالت جهانی قائل هستند یعنی تک تک فرد جامعه بشری مسئول است و ما باید نگران نسل بشریت باشیم و با وجود همه این اسلام هراسی ها وتبلیغات شبکه های ماهواره ای تفکر اشراقی رو به گسترش است.
دنیای تفکری غرب این مسئله را متوجه شده است و برای همین مدام در حال طراحی شکل های جعلی از اسلام است تا اسلام خواست خود را معرفی کند و پیدا یش تسنن آمریکایی و تشیع لندنی در این راستا است و جالب این جاست هنوز عده ی قدرت نفوذ اسلام و میزان توطئه دشمن را باور ندارند.
دانشگاه های اسلامی به مثابه چراغ هستند و باید این قافله بشریت را راهنمایی کنند و جامعه دانشگاهی باید کارگاه ها و جلساتی کاربردی و تبیینی برگزار کند و این نامه های مقام معظم رهبری را تبین و منتشر کند.
در نشر و تبین این نامه های مهم آنچه دیده می شود اقدامات مردمی بود آیا دستگاه های دیپلماسی نباید در این عرصه فعال باشند؟
بله متاسفانه دستگاه های عریض و طویل فرهنگی نسبت به هم نامه اول و هم نامه دوم مقام معظم رهبری آن طور که باید و شاید نپرداختند و اگر اقدامی صورت گرفت خودجوش و مردمی بود و تا آنجایی که اطلاع دارم حتی سایت های سفارتخانه های ایران در کشورهای غربی این نامه ها را در سایت های خود قرار ندادند.
این کمبود ها باید در دانشگاه ها جبران شود، تشکل ها و دانشجویان از طریق شبکه های اجتماعی به هر اندازه و به هر شکل ممکن و هنرمندانه این پیام را منتقل کنند.
با وجود همه کم کاری ها این نامه اثر خود را گذاشته است و ببینید شخصی مثل نوام چامسکی اندیشمند غربی بعد از نامه اول مقام معظم رهبری به جوانان غرب و آمریکای شمالی می گوید اگر ما برای قربانیان پاریس چند قطره اشک می ریزیم باید برای قربانیان سوریه یک عمر خفقان بگیریم.
به نظر شما، علت این همه آنتروپی و آنارشیستی که غرب در حال حرکت به آن سمت است چیست؟
ببینید این واکنش های جوانان غربی نشان های از پایان اومانیسم و ظهور نسلی از بشریت که اخلاق گرا است؛ چرا که ساحت معرفتی لیبرال دموکراسی تک ساحتی و مادی گرا است و در این عرصه فقط نیازهای جسمی و مادی پاسخ داده می شود.
هربرت مارکوزر در کتاب انسان تک ساحتی که در قالب مکتب انتقادی فرانکفورت است به بحران های پیش روی دنیای غرب اعتراف می کند.
پس از رنسانس، ماکیاول اخلاق را از سیاست جدا کرد و نتیجه این اقدام ماکیاول غرب بدون روح شد و بعد ماکیاول، روسو بحران دوم را در غرب ایجاد کرد و تئوری اراده عمومی و خواست عمومی را مطرح می کند و هگل این اندیشه روسو را تکمیل می کند و خروجی اندیشه هگل دیکتاتوری مثل هیتلر می شود و بعد از اینها نیچه بحث ابرمرد را مطرح می کند.
همه اینها نوع نگاهی و تعریفی است که غرب از انسان دارد. اصولاٌ لیبرال دموکراسی بزرگترین دستاورد خود را عقل ابزاری می داند و همه چیز را برپایه سود و زیان ارزیابی می کند.
یعنی شما مدعی هستید اندیشه عقل ابزاری و پوزیتویستی غرب دیگر فطرت های غربی ها را ارضا نمی کند؟
بشر امروز دیگر از عقلانیت ابزاری خسته شده است و اینکه می بینید گروه های خشونت طلبی مثل داعش بخش عمده نیروهای خود را از غرب تامین می کند و یا خود اندیشه داعشی از غرب ارتزاق می شود همه اینها به نوعی دهن کجی به عقلانیت غربگرا است.
شما ببیند جوان اروپایی با آن همه ابزار و امکانات و در سایه همان عقلانیت ابزاری پرورش بافته ولی همه چیز را رها می کند و عضو داعش می شود این پیام دارد و این یعنی بحران در لیبرال دموکراسی و به قول معروف غربی ها امروز تاوان خدای را که خودشان کشتند می دهند.
این بحران های اجتماعی و ترویج خشونت که به اشتباه و غلط با نام اسلام مطرح می شود نتیجه خلا خدا و اخلاق در دنیا غرب است.
در واقع نامه مقام معظم رهبری دعوت این دنیا از عقلانیت ابزاری به عقلانیت دینی است. غرب نتوانسته روح سرکش بشری را ارضا کند و جوان غربی سرکش و عصیان گر در این خلاء اخلاقی سر از داعش در می آورد.
پس از حوادث پاریس غرب اسلام را متهم به دینی تروریست پرور است کرد و به این بهانه هزاران مسلمان را در اروپا مورد اذیت و آذر قرار داد نظر شما در این باره چیست؟
تروریست درد مشترک همه ملت ها است و در حقیقت ما چیزی به عنوان تروریست خوب یا بد نداریم تروریست به هر شکلش به ویژه تروریست دولتی محکوم است ولی غرب حاضر به پذیرش این نیست.
مقام معظم رهبری دغدغه نسل بشریت را دارد و رهبر انقلاب این را به جوانان غربی می گوید شما اشتباه حاکمان غرب را جبران کنید و اسلام را از سرمنشاء های اصلی آن یعنی قران فرا بگیرد و در مورد آن تحقیق و بررسی کنید.
غرب از حقیقت اسلام که با فطرت بشری همخوانی صدرصدی دارد واهمه دارد مدام اسلام را خشونت طلب معرفی می کند حال آنکه در هیچ جای سیره پیام اکرم و ائمه معصومین (ع) جای را پیدا نمی کنید که اجازه تجاوز به یک انسان دیگر و حتی به جاندار دیگر داده شود.
یکی از نکته های نامه مقام معظم رهبری اشاره به این است که گروه های تکفیری دست پخت حکومت های غربی است و ماحصل دنیا بدون خدا است.
علت حمایت غرب از تروریست ها چیست؟
دنیای غرب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از تروریست با چند هدف حمایت کرد در وهله اول با ایجاد اختلاف بین گروه های اسلامی و اینکه افکار را از سمت رژیم صهیونیستی دور کند و این رژیم جعلی دشمن شماره یک جهان اسلام نباشد از این گروه های تروریستی حمایت کرد و تا حدودی هم موفق شد الان مردم آنقدر که نگران داعش هستند که دیگر نگران جلادان صهیونیستی نیستند.
یک راهبرد دیگر غرب این بود که برای اسلام ناب انقلابی یک آلترناتیو طراحی کند که این همان اسلام آمریکایی و اسلام سلفی بود و متاسفانه غرب با بهره گیری از رژیم های مرتجع منطقه این پروژه را پیش برد و یک اسلام امریکایی ایجادکرد و امروز در دنیا کسانی داعیه اسلام را دارند که به هیچ وجه فهم درست و صحیح از اسلام و مسلمانی ندارند.
متاسفانه بعد از حمله های پاریس غرب این را چماقی کرد تا مسلمانان را اذیت و آزار کند و انگشت اتهام را به سمت مسلمانان برد و تا توانست پروژه اسلام هراسی را پیش برد.
یکی از امتیازهای این نامه رهبر انقلاب این است که در بهترین زمان منتشر شود چرا که ما حدود 20 میلیون مسلمان در اتحادیه اروپا داریم که قربانی اسلام هراسی می شدند.
علت مشکل غرب با اسلام با وجود اینکه سراسر صلح است چیست؟
غرب دنبال غیریت سازی از اسلام است. غیریت سازی جزو اصول بنیادین پست مدرنیسم است. در این پست مدرنیسم اصلی بنام غیریت سازی است در این اصل شما هویت و ماهیت طرف مقابل خود را تعریف می کنید و نقطه مقابل آن غیر، خودتان می شوید.
پس از جنگ ستارگان و فروپاشی شوروی، دشمن واحدی برای غرب وجود نداشت و غربی ها به این نتیجه رسیدند تنها مکتبی که می تواند بعدها برای غرب مشکل ساز باشد اسلام است؛ بنابراین اسلام را مقابل و ضد غرب تعریف کردند و چنانچه بعد 11 سپتامبر جورج بوش اولین چیزی که مطرح می کند بحث جنگ های صلیبی است.
با وجود این همه هجمه آینده اسلام را چگونه می بینید؟
امروز تفکر اشراقی با وجود اینکه زیر بمباران تبلیغات مسموم غربی هستند، درحال درنوردیدن قلب ملت ها است و تفکر پوزتویستی فروپاشی نرم و از درون را تجربه میکند و اسلام بزودی در گستره غرب حاکم و بشریت را نجات خواهد داد.
تفکر اسلامی نجات بخش است در اسلام کشته شدن یک بی گناه مساوی با کشته شدن یک نسل بشری است و نجات یک نفر مساوی با نجات یک نسل است اسلام هیچ همخوانی با خشونت ندارد و در طول تاریخ همواره مسلمانان قربانی تروریست شدند و اکنون اگر چند نفر در پاریس کشته شدند بعد از انقلاب بیش از 17 هزار نفر در ایرات قربانی تروریست های شدند که همه این تروریست ها اکنون مورد حمایت غرب هستند.