گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، یادداشت دانشجویی :انقلاب ایران به وسیله شعارهای عدالتخواهانهاش، تقسیمبندی جهان به دو قطبی مستکبر و مستضعف و ماهیت اسلامیاش توانست بین مردم مسلمان و غیر مسلمانِ رنجدیده محبوبیت پیدا کند، گزاره «جمهوری اسلامی» نیز به دلیل تازگیاش مورد کنجکاوی سیاسیون و تحلیلگران قرار گرفت تا ببینند در این کشور و انقلاب متفاوتش چه چیزی تولید و صادر میشود.
«با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر میکنم.»
این جملات، فراز پایانی وصیتنامه رهبر انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی(ره) است. از دید یک غیر ایرانی، غیر مسلمان، یک فرد سیاسی یا روزنامهنگار و… این جملات که از زبان رهبر یک انقلاب مطرح شده باشد، آن هم رهبری که انقلابش را زمینه انقلاب و احقاق حقوق مستضعفان عالم میداند؛ بیشک به این معناست که این رهبر، مقدمات، بایستهها و مینگذاریهای لازم برای بقا، استمرار و گسترش حرکت ملتش را فراهم آورده است.
در شرایطی که بلوک غرب، در پی مطامع استعماری خود بود و به هر جای جهان که دستش میرسید دستدرازی و غارت میکرد و از سویی دیگر بلوک شرق فریاد عدالت و وا مستضعفا یش، به قتل عامها و خونریزیهای چند ده
میلیونی انجامیده بود، انقلابی رخ داد که در مقابل امپریالیسم غرب سینه سپر کرد و پرچم عدالتخواهی را از دست مارکسیسم و بلوک شرق گرفت.
انقلاب ایران به وسیله شعارهای عدالتخواهانهاش، تقسیمبندی جهان به دو قطبی مستکبر و مستضعف و البته به دلیل ماهیت اسلامیاش توانست بین مردم مسلمان و غیر مسلمانِ رنجدیده محبوبیت پیدا کند. گزاره «جمهوری اسلامی» نیز به دلیل تازگیاش مورد کنجکاوی سیاسیون و تحلیلگران قرار گرفت تا ببینند در این کشور و انقلاب متفاوتش که در اصل یک عهد تازه است، چه چیزی تولید و صادر میشود.
انقلاب ایران توانست ظرفیتی ایجاد کند، -حداقل در میان کشورهای اسلامی- که هرچه تولید کند به سرعت خوانده شود و بین انقلابیون مسلمان به مقبولیت برسد. فتوای امام خمینی(ره) در مورد سلمان رشدی که مورد استقبال مسلمانان سراسر جهان گرفت، شاهد مثال این موضوع است.
همچنین در همان سالهای ابتدای وقوع انقلاب ایران، مسلمانان برخی کشورها از جمله بحرین تحرکاتی را به تقلید از ایران علیه دیکتاتوری حاکم در کشورهایشان آغاز کردند که این اقدامات با سیاست سرکوب، به آتش زیر خاکستر تبدیل شد؛
تا سالهای اخیر که در «بیداری اسلامی» عملا شعارهای سال ۵۷ در خیابانهای کشورهای اسلامی به گوش رسید. بنابراین نگاه ویژهای به ایران به عنوان کشوری که در پی ایجاد انقلابی اسلامی در مرزهای خود و جهان است، وجود دارد و باید دید ایران در سالهای پس از جنگ تحمیلیاش که فراغت بالی برای ظهور و بروز بهتر در عرصه بینالمللی و نمایش ایدئولوژی خود داشت، چه کرد و چه الگویی را برای زندگی ملت خود و در پی آن مستضعفان و ملت های عالم، در نظر دارد.
پس از انقلاب و جنگ تحمیلی، دولت سازندگی به ریاست آیتالله هاشمی رفسنجانی بر سر کار آمد. وی در حالی به قدرت رسید که شورویِ ابرقدرت آخرین نفسهایش را میکشید و رویای حکومت کارگران و مستضعفان بر جهان، تعبیر نشده و شاید همین امر بود که نگاه برخی سیاسیون ایران را با تحولات اساسی همراه ساخت چرا که در این دوران بود که حرف از «له شدن» اقشاری از مردم زیر چرخهای توسعه به میان آمد. در همین دوران، قشر متوسط غیر بورژوا، در ایران بال و پر گرفت و به تدریج غربگرایان و تجددگرایان مجال یافتند زیرساختها و نهادهای اقتصادی مطلوب خود را بسازند و تا به امروز در آن حضور داشته باشند.
اقتصاد بیمار ایران، حضور عدهای صاحب قدرت و ثروت به خود دید که در تن نحیفش میلولند و سیستم اقتصادی را به انحصار یا تحت کنترل خود گرفتهاند. پس آن نیز به دلیل در همتنیدگی خاندانها و شبکههای صاحب قدرت در ایران و البته به سبب حفرهها و بیماریهای بسیار سیستم اقتصاد کشورمان و نبود مدیریت و نظارت کارآمد، هر روز از شفافیت عملکرد افراد و دستگاهها کاسته میشد تا اینکه در دهه چهارم انقلاب، اعداد و ارقام نجومی حاصل از اختلاسها و بدهیهای کلان به نیم صفحه اول روزنامههای کشور راه یافت. در همین دهه، رهبر ایران ویراژ ثروتمندان با خودروهای لوکس و میلیاردی در خیابان در مقابل چشم مردم را خطری برای آرامش روانی جامعه میداند. این یعنی صحه گذاشتن بر وجود اختلاف طبقاتی شدید در جامعه.
کم کم پس از شنیدن نامهای بسیار افراد غیر دولتی و دولتی و شنیدن ارقام شگفت انگیز فسادهای کلان، واضح و مبرهن شد که در اقتصاد ایران دچار فساد سیستماتیک است یعنی نمیتوان یک فرد را به تنهایی مفسد و عامل فساد اقتصادی دانست بلکه این سیستم است که عیوب بسیار دارد و محلی برای رشد تدریجی فاسد است.
از لزوم و چگونگی مبارزه با مفاسد اقتصادی بسیار نوشتهاند اما از نتایج فساد اقتصادی نیز باید به همان اندازه گفت. اکنون در دهه چهارم انقلاب ایران، رهبر جمهوری اسلامی کلید واژه «نفوذ» با تاکید بر نفوذ در اقتصاد را وارد عرصه عمومی کشور کردهاند و حتی از مثال درباره کشورهایی استفاده میکنند که نفوذ اقتصادی در آنها منجر به سقوط نظامشان شده است چرا که نفوذ در اقتصاد به مراتب از نفوذ در سیاست و فرهنگ یک کشور آسان تر است و در نتیجه آن، با پتانسیلی که توسط سرمایه خارجی در یک کشور به وجود میآید، میتوان در حوزه های فرهنگی و سیاسی و حتی مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز وارد شد و در مراتب بالاتر کنش ها و واکنشهای یک کشور عملا به دست صاحبان بیگانه سرمایه موجود در سیستم اقتصادی آن کشور کنترل و برنامهریزی میشود.
فروپاشیدگی اقتصاد و فساد اقتصاد که تاریخ نتیجهاش را فروپاشی حاکمیتها و دستگاهها میداند، خود هشداری برای نظام «جمهوری اسلامی» و از آن مهمتر «انقلاب اسلامی» ماست.
اگر «جمهوری اسلامی» نتواند ساختارهای سالم و صحیح لازم را برای به عینیت رسیدن شعارها و اهداف «انقلاب » فراهم کند، چه بسا پرچم طلوع تاریخی و عهد دینی این عصر که همان «انقلاب اسلامی» است و به وسیله مردم ایران رقم خورد؛ به دست ملتی دیگر بیفتد. زیرا ادامه روند قهری و جبریِ ستیز بین ظالم و مظلوم منوط به حیات انقلاب اسلامی ما نیست و ادامه خواهد داشت حتی در دیگر نقاط عالم به دست دیگر ملتها.
مائده تدینی عضو شورای مرکزی جنبش عدالتخواه دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.