گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»- یادداشت دانشجویی*، وَ عِبَادُ الرَّحْمٰنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً ﴿فرقان|63﴾
بندگان خاص خدای رحمان آن کسانند که سنگین و با تواضع بر زمین راه می روند و چون جهالت پیشه گان خطابشان کنند سخن ملایم گویند.
اقای هاشمی رفسنجانی پس از اظهارات خارج از عرف، بی سابقه و دور انتظار خود در به ظاهر دفاع از بیت امام(ره) که انتقادات زیادی را حتی در میان طرفدارن ایشان بر انگیخت، این بار در حرکتی سبک تر و دور از مدار منطق با تفسیر به رای آیه فوق الذکر خود را تلویحا مصداق آیه دانسته و منتقدانش را جاهل خطاب کرد و به ایشان از سر طعن سلامی دوباره کرد!
در این باره در دو مبحث:
1 تفسیر این آیه و نحوه برداشت از آن
2 اعتراض به عدم احراز صلاحیت نواده امام(ره)، نکاتی شایان تذکار است که به احتصار اشاره می شود:
الف) تفسیر آیه 63 سوره مبارکه فرقان و نحوه برداشت از آن
1- از آنجایی که جناب آقای هاشمی به واسطه تفسیر رهنما در شمار مفسران قرآن به حساب می آید، به نظر می رسد در برداشت از این آیه دچار اشتباه شده و تفسیر ایشان از این آیه برسبیل صواب نیست. این نوع برداشت از آیات قرآن کریم با هیچ سبک تفسیری سازگار نبوده و سوگمندانه به تعبیر مورد نظر معصومین(ع)_همان مفسران بی بدیل قرآن کریم_، یعنی «تفسیر به رای» اشبه است تا تفسیر عاری از رای و نظر شخصی، حزبی، جناحی و مع الاسف خانوادگی. نا گفته پیداست که تفسیر قران کریم به آگاهی و تخصص کافی نیاز دارد و علاوه بر تخصص درعلوم متعدد همچون تاریخ، فقه، اصول، صرف، نحو، معانی وبیان، حدیث، رجال و... به ذهنی مصون و غیر مشوب به افکار مختلف انحرافی از قبیل لیبرالیسم، کاپیتالیسم و... نیازمند است که متاسفانه جناب آقای هاشمی فاقد این علم و تخصص بوده و ذهن ایشان نیز به گواهی اظهاراتشان تحت تاثیر افکار لیبرالیستی و کاپیتالیستی است.
2- در این آیه شریفه به یک ویژگی عمومی برای مومنان و یک موقعیت و وضعیتی که بندگان خدای رحمان در آن قرار میگیرند و نیز یک عکس العمل که در این وضعیت از خود نشان میدهند اشاره شده است. حال باید دید هاشمی و خصوصیات، موقعیت و رفتارش با کدام یک از این اوصاف و وضعیت مورد نظر آیه، اشبه است که ایشان خود را مصداق آن معرفی نموده است.
2-1 ویژگی عمومی مومنان(تواضع و فروتنی)
آیه شریفه یکی از خصوصیات بارز و دائمی مومنان را مشی علی الهون، تواضع و فروتنی و دوری از تکبر معرفی می نماید. حال این سوال مطرح است که خوی اشرافیگری و تجمل گرایی که در زندگانی شخصی و زی سیاسی هاشمی- که از زمان ریاست جمهوری وی نمایان تر شده است- و جریانی که وی آن را راهبری و نماینگی می کند و تفرعن و تکبر و خود برتر بینی که تاکنون از این جریان شاهد بوده ایم و نیز طلبکاری از ملت ایران که ایشان اخیرا مطرح نموده اند چگونه با این خصیصه مورد نظر این آیه از قرآن کریم قابل جمع است؟
2-2 تخاطب
در آیه شریفه این مومنان هستند که در ابتدا مخاطب جاهلان قرار میگیرند و در این موقعیت است که به دستور این آیه شریفه با سلامت و سکینه و آرامش و سخن نرم با آنها گفتگو(قالوا) می کنند. اما متاسفانه آقای هاشمی به کمک ظرفیت های رسانه ای که منابع تغذیه آنها مورد تردید جدی قرار دارد، خود را در جایگاه مخاطب نشانده است و با این توهم خود را عبد متواضع و فروتن خدای رحمان تصور نموده و منتقذان خود را مشتی جاهل و نادان. این تفسیر جناب هاشمی درصورتی درست است که ایشان مخاطب قرار گرفته باشند اما بالعکس این هاشمی است که گاه و بیگاه و به فراخور میزان تهدیدی که متوجه منافع شخصی، خانوادگی و جناحی او می شود عناصر مومن و حزب اللهی و نهادهای انقلابی را مخاطب قرار داده و تلویحا و مستقیما رطب و یابس نثارشان می کند و موجبات شیرین کامی اردوگاه دشمنان انقلاب و امام (ره) را فراهم می آورد.
2-3 سلام
زیبنده است آقای هاشمی به عنوان مفسر قرآن در معانی الفاظ قرآنی تامل و تعمق بیشتری بنماید. به گواهی مفسران حاذق و عالم قرآن کریم از جمله علامه طباطبایی(علیه الرحمه)، «سلام» به معنای سخن نرم و ملایم است. حال مقایسه این صفت قرآنی مورد نظر قرآن کریم با الفاظی که ایشان نثار منتقدان خود نموده است، الفاظی همچون کلاغ، تازه به دوران رسیده، روستایی و اخیرا جاهل، را به وجدان بیدار مخاطبان می سپاریم.
بنا بر آنچه گفته شد جناب آقای هاشمی و رفتار و گفتار و موقعیت ایشان به هیچ وجه تطابقی با مفاهیم مورد نظر این آیه شریفه ندارد و معرفی خود به عنوان مصداق این آیه از طرف ایشان، تفسیری بی بهره از مبانی مدون تفسیر مطلوب و دور از رای و نظر شخصی است. به دیگر سخن بنابر سخنان پیش گفته هاشمی برای دریافت سلام مورد نظر این آیه شریفه سزاوارتر است.
ب) اعتراض به عدم احراز صلاحیت نواده امام(ره) توسط شورای نگهبان
گذشته از هدف و غرضی که هاشمی در به اصطلاح دفاع از نواده امام(ره) دنبال می کند، نوع دفاع از ایشان و هجمه به شورای نگهبان در نوع خود حرکتی بی بدیل است و شاید بتوان گفت معیاری که هاشمی برای صلاحیت افراد مطرح نموده است خاص خود اوست و در هیچ مشرب فکری و سیاسی اعم از مذهبی و سکولار نمی گنجد.
تعجب از این مطلب و این نوع دفاع از افراد در عرصه سیاسی و ملاکی که هاشمی برای اولین بار پس از انقلاب برای صلاحیت و شایستگی افراد، مطرح کرده است با توجه به سابقه و گذشته ایشان و نیز شخصیت وی که همگان او را به سیاست ورزی و کیاست می شناختند بیشتر می شود. جایگاه کم نظیر وی در بین یاران انقلابی امام(ره) و هوش و نبوغ سیاسی او جایگاهش را به عنوان یک ساستمدار خبره مشخص کرده بود. آگاهی از نظریات مطرح سیاسی معاصر دنیا، نبوغ فکری و آشنایی با مبانی سیاسی اسلام و مذاق سیاسی امام(ره) و مبانی فکری، فرهنگی و سیاسی انقلاب در شکل گیری این شخصیت بی تاثیر نبوده است. اما این نوع اظهارات هاشمی حاکی از زیر پا گذاشتن همه مطالبی است که از مبانی سیاسی اسلام اندوخته بود و نیز وارونه شدن مبانی تفکر سیاسی امام(ره)و رنگ باختن آرمانهای انقلاب نزد ایشان است.
طرح معیار وابستگی خونی و نسبت خانوادگی به عنوان ملاک صلاحیت افراد در سپهر سیاسی انقلاب بی سابقه بوده است و با هیچ کدام از منابع مبانی فکری و سیاسی انقلاب اسلامی و نیز حتی مبانی مکاتب لیبرالی سیاسی که امروزه فرزندان معنوی وی برای آن سینه چاک می کنند، همخوانی ندارد و ما را به این نکته رهنمون است که هاشمی برای طرح این معیار و ملاک یا نسبت به مبانی اسلام سیاسی -که ریشه در تاریخ دیانت بشر و سیره پیامبر مکرم اسلام(ص) و امیرمومنان علی (ع) دارد – نا آگاه است(جاهل) است و یا این مبانی را فراموش کرده است و یا در عین علم به این مبانی و با زیر پا گذاشتن این مبانی و اندیشه ها دست به چنین اقدامی زده است.
این درحالی است که در منظومه فکری و هندسه مبانی سیاسی اسلام شیعی معیار قرار دادن وابستگی خونی برا شایستگی در امور سیاسی به شدت نهی شده است و جناب هاشمی آنچنان که می نماید اگر بخواهد به عنوان یک فقیه سیاستمدار سخن بگوید باید خود را ملزم به سخن گفتن از روی حجت شرعی بداند. حال اینکه تاریخ دینداری بشریت و نیز تاریخ اسلام و سیره پیامبر مکرم اسلام(ص) و ایمه معصومین(ع) و نظریه پردازان معاصر اسلام سیاسی از آنچه هاشمی به عنوان ملاک و معیار شایستگی سیاسی تبیین نموده اند عاری است. در این رابطه به جهت اشعار، یاد آوری و هشدار نکاتی شیان توجه است:
1- تاریخ دین داری بشر مشحون از مواردی است که نسبت فامیلی، وابستگی خونی و نسبی هیچ تاثیری در هدایت، سعادت و صلاح و رستگاری آنها نداشته است؛ «قابیل» فرزند آدم، پسر نوح، همسر ضرت لوط(ع)، فرزندان حضرت یعقوب(ع) و ... مثالهای بارز و غیر قابل انکار هستند برای رد این نظر جناب آقای هاشمی.
2- با سیر در سیرهی پیامبر مکرم اسلام(ص)، در هیچ کجا نمی توان یافت که پیامبر (ص) فقط و فقط به خاطر نسبت خونی و خانوادگی، خاندان خویش را بستاید و معیار و ملاک برتری آنها و صلاحیتشان برای سیادت بر امت را رابطهی خانوادگی ایشان با موسس دین اسلام(پیامبر)اعلام نماید. بلکه از نظر ایشان ملاک این برتری و شایستگی برای سیادت، علم و عمل، زهد و تقوی و ... بوده است که بارها و بارها و در مقاطع مختلف از جانب ایشان در خصوص اهل بیت مطهرشان(ع) به ویژه امام علی(ع) مطرح گردید.
3- امام علی ع در حکمت 92 نهج البلاغه در مقام تبین ملاک بندگی شایسته چنین می فرمایند:
4- «شايسته تر و نزديكتر مردم به پيغمبران داناترين ايشانند بآنچه را كه آنان (از جانب حقّ تعالى) آوردهاند (زيرا شايستگى و نزديكى به پيغمبران بر اثر طاعت و بندگى است و طاعت و بندگى بر اثر دانستن احكام است كه ايشان از جانب خداوند آوردهاند) پس امام عليه السّلام خواند: إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا يعنى نزديكترين مردم به ابراهيم آنانند كه او و اين پيغمبر (حضرت مصطفى صلّى اللّه عليه و آله) و كسانيكه (بآن بزرگوار) ايمان آورده و گرويدند را پيروى نمودند(آل عمران/ 68) ، پس فرمود: دوست محمّد كسى است كه خدا را فرمان برد اگر چه خويشاوندى او (با آن حضرت) دور باشد (مانند سلمان و ابوذرّ و مقداد) و دشمن محمّد كسى است كه خدا را فرمان نبرد اگر چه خويشاوند نزديك باو باشد (مانند ابو لهب و ابو جهل).»( ترجمه و شرح نهج البلاغة (فيض الإسلام)، ج6، ص1129)
5- سیره امام راحل عظیم الشان درمبانی سیاسی اسلام نیز از هر گونه توجه و اهمیت دادن به نسبت های خانوادگی و خونی در مناسبات سیاسی ابا دارد و حتی خودشان را در استفاده شخصی از جایگاهشان محق نمی دانستند و خود را مقیید به مبانی دینی و قانون کشور قلمداد می فرمودند. و نیز مطالبی که از فرزند دلبند اما حاج سید احد اقا (رحت الله علیه) در خصوص انتساب به امام و سوء استفاده از این انتساب از راههای عیر قابل انکار نقل شده است، به روشنی بر رد این معیار جناب آقای هاشمی دلالت دارد مگر اینکه بگوییم خود امام و فرزندشان نیز به بیت امام بدهکار هستند!
البته گفتنی است که این نوشتار در پی رد هرگونه صلاحیت و شایستگی نواده امام نیست بلکه در صدد نقد معیار مورد تاکیدجناب آقای هاشمی برای صلاحیت افراد در مناسبات سیاسی است که قانون به روشنی نحوه احراز این صلاحیت ها را مشخص کرده است و از مطالب پبش گفته مشخص می شود که این خرق قانون و عرف سیاسی در اظهارات اقای هاشمی در نحوه سنجیدن صلاحیت و شایستگی افراد، فارغ از اینکه با چه قصد و غرضی طرح شده است، به هیچ وجه با مبانی سیاسی اسلام و نیز اندیشه های امام راحل(ره) همخوانی ندارد.
* علی مشفق-فعال دانشجویی دانشگاه بوعلی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.