به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ در پنجمین روز از هماندیشی سینما انقلاب نشستی با موضوع دین و سینما با حضور محمدصادق کوشکی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران برگزار شد.
کوشکی در ابتدای این مراسم ضمن اشاره به تعریفی جامع از دین گفت: دین مجموعهای از نگرشها و رفتارها است و با توجه به تاثیری که دارد میتواند نگاه جامعه را به موضوعات مختلف تغییر داده و روشها را عوض کند. اگر بخواهیم ببینیم که نسبت دین و سینما چیست باید توجه کنیم که پس از انقلاب اسلامی در سینمای ما چقدر دین کارکرد داشته و از آن استفاده شده است.
وی ادامه داد: این سینما محصول مخلوط شدن چند نطفه متفاوت است که یکی از آنها جریان روشن فکری سینمای قبل از انقلاب است. البته به صرف معنی اسم آن، نمیتوان به روشنفکر بودن آن اعتقاد داشت و فقط یک اسم مصطلح است. باید توجه داشت که سینما قبل از انقلاب اسلامی به دو دسته سینمای مبتذل فیلمفارسی و جریان روشنفکری تقسیم بندی میشد، این سینمای جریان روشنفکری بعد از انقلاب باقی ماند چرا که به عنوان یک سینمای مبتذل ساز کارکرد نداشت. اما سینمای مبتذل ساز دوران پهلوی به صورت کلی پاک شد و جریان روشنفکری چترش را به سینمای ایران باز کرد که امروز سایه این جریان بر سینمای خود را سنگین میبینیم. نتیجه این چنین سینماگران که البته امروز شاهد نسل دوم آنها نیز هستیم، نادیده گرفتن عمدی پدیده انقلاب اسلامی است. اینها میگویند که انقلاب اصلا وجود نداشته است و اعتقادی به آن ندارند. البته در مقابل کسانی مثل حاتمیکیا و یا آبیار را داریم اما باید دید که آیا این جریان روشنفکری قالب هست یا خیر؟
کوشکی اضافه کرد: در جشنوارهها میبینید که یک نسل جوان میآید، که هیچ اعتنایی به انقلاب اسلامی ندارد. ویژگی دوم این گروه نگاه حداقلی به دین است. اینها نمی توانند دین را به طور کلی حذف کنند چرا که آمیخته با مردم است اما آن را تا حد یک موضوع حاشیهای کاهش میدهند. دین در نگاه آنها حاشیهای، خرافی و به شدت محدود است. خاطرم هست که یکی از همین افراد در جایی میگفت جامعه ایران غیر دینی شده و مردم دین را کنار رفته میدانند. ویژگی سوم این جریان این است که تلاش میکنند که رگههای روشنفکری به دین بدهند و در حقیقت دین را به صورت یک شکل سکولار و پروتستانگونه نمایش دهند. در حقیقت دین در سینمای آنها در حد یک آرامشبخش معنوی است. برای مثال فیلم «هر شب تنهایی» این چنین روایتی دارد که البته پر فروش هم نیست. کارگردان این فیلم رسول صدرعاملی یک مسیر بیگانگی با دین را نمایش میدهد و در حقیقت دین یک موضوع غیر فعال و فقط آرامشبخش است. قطعا این چنین سینمایی نمیتواند با جامعه ایران ارتباط برقرار کند. در حالی که بهانههای مختلفی از جمله کمبود سالن و یا نبود آزادی را میآورند باید پرسید مگر چقدر آزادی میخواهید که حتی فیلمهایتان که نظام را میزند اجازه ورود به جشنواره پیدا میکند و البته اگر فیلم من «عصبانی نیستم» را نتوانستید بیاورید در مقابل به نوید محمد زاده با دادن سیمرغ بلورین ادای احترام شد. با جشنوارهای روبرو هستیم که خودش فیلم میسازد، خودش به خودش جایزه میدهد و فیلمهای ضد دینی را تبلیغ میکند و البته این چرخه با بیکفایتی مسئولان فرهنگی و البته با مصرف بیتالمال مردم ادامه پیدا میکند.
محمدصادق کوشکی به گلایههای ابراهیم حاتمیکیا در جشنواره فیلم فجر اشاره کرد و گفت: این گلایههای برادر مومن و خوبمان مبنی بر این که چرا در سینمای ما مدافعان حرم را نمیبینند، جوابی دارد و آن این است که: این سینما لیاقت دیدن آنها را ندارد. در حقیقت این سینما لیاقت دیدن پاکان روزگار را ندارد. برای مثال دقت کنید که مهمترین حادثه فرهنگی ما عاشورا است، که در همه ایران و همه مذاهب برگزار میشود، اما توجه کنید که سهم عاشورا در سینمای ایران به جز صحنههای هم زدن شلهزرد و نذری چقدر بوده است. اولین برکتی که آشنایی سینما با دین میتواند داشته باشد آشنایی با واقعیتها و احساس مسئولیت نسبت به جامعه است که گم شده سینمای ایران است. سینمای ما نسبت به یک آدم فقیر و البته شرافتمند احساس مسئولیت نمیکند و او را نشان نمیدهد و یا این که سینمای ما نسبت به خانوادهای که فرزندش را از مرز افغانستان به جنگ فرستاده و اکنون مادر نابینایش فقط جنازه پسر مفقودالاثرش را میخواهد، نمیتواند احساس مسئولیت داشته باشد. اگر اثری مانند «شیار 143» ساخته نمیشد سینمای ما شرمنده بود. ساخت این فیلم قطرهای از این شرمندگی را کم کرد.
کوشکی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: وقتی کتاب «دا» را عدهای از سینماگران ما خواندند از خودشان شنیدم که میگفتند که ما اصلا نمیدانستیم در جنگ چه خبر بوده است. کارکرد سوم آشنایی سینما با دین، توصیف دقیق واقعیتها، راهکارها و در نتیجه الگوسازی است، سینمای ما در ساخت الگو بسیار ضعیف بوده چرا که برای الگوسازی نیاز به قهرمان و واقعیت داریم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در پایان سخنان خود گفت: درد سینمای ما فیلمنامه نیست، هنرمندان بیدغدغه و مدیریت نیست، بلکه سینمای ایران از حقیقت مسلم دین فاصله گرفته است و این درد سینمای ما است. البته نباید فراموش کرد که در مقابل این جریان چندسالی است که جشنواره عمار راه افتاده و اکثر کسانی که در این جشنواره کار میسازند کم هزینه و دغدغهمند هستند. اگر خروجیهای این جشنواره را از نظر محتوایی ببینید متوجه فاصله معنادار این جشنواره با بخشهای دیگر سینمای ما میشوید و البته اگر این بچهها بازهم حمایت نشوند مجددا محصول مورد نظر را خواهند داد، به نظرم دهها حاتمیکیا در این جشنواره داریم. تفاوت فجر با عمار این است که عمار دینداری را سرلوحه کار خود قرار داده است.