به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-باشگاه دانشجویی؛ در تحلیل فضای سیاسی امروز کشور یکی از مسائل مهم که در حال شکل گیری می باشد فضای زود هنگام قطبی سازی های انتخاباتی است که متداولا حول گفتمان های سیاسی موجود در فضای سیاسی جامعه شکل می گیرد.
در این بین پس از سفرهای پیاپی استانی دکتر محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری سابق که اخیرا تعداد آن ها نیز رو به افزایش گذاشته برخی تحلیل گران با توجه به شرایط حاکم یکی از پای ثابت های این چند قطبی ها را احمدی نژاد و تیمش معرفی می کنند و بعضا از دوقطبی سازی «احمدی نژاد – روحانی» با توجه به عملکرد دولت سخن به میان می آورند و برخی دیگر هم جریان سومی را مدعی برای آینده انتخابات می دانند.
اما نکته ای که در این میان بسیار حائز اهمیت است چگونگی رفتار جریان مومن و انقلابی که در سالهای کاری دولت نهم و دهم هر چند حداقلی توانسته بود گفتمان خود را در برخی مناسبت های سیاسی و اجرایی حاکم بر فضای تصمیم سازی کلانِ حاکمیتی کشور همچون سیاست خارجه وارد گرداند ولی در دولت یازدهم این حداقل ها هم به ظرفیت پایین تری با توجه به رویکرد غرب گرایی و توسعه محوری دولت کاهش پیدا کرد.
جریان اصیل مومن و انقلابی نسبت به مسائل آینده انقلاب اسلامی همواره با نگاه تمدن سازی نوین اسلامی دغدغه داشته، دغدغه هایی که امروز به طور قطع در این چند سال گذشته با توجه به رویکرد حاکم بر تئوری های تصمیم سازی دولت افزایش یافته و احساس خطربیشتری نسبت به انحراف برخی اهداف آن داشته است و تحقق «دولت اسلامی» را در پرتو روی کار آمدن دولتی با دغدغه های جدی در مسائل روز انقلاب اسلامی می داند به همین جهت در ماه های آینده با توجه به گذشته می تواند این جریان سه راهبرد را برای برنامه ریزی جریانی خود در جهت تحقق دغدغه های انقلابی و دینی پی گیری کند.
راهبرد اولی که در طول سال های پس از دولت یازدهم بسیار این جریان، آن را دنبال کرده نقد رویکرد دولت در عرصه های مختلف با توجه به گفتمان اصیل انقلاب اسلامی می باشد و در حوزه های مختلف رویکرد و فکر اصلی حاکم بر دولت را به طور مستند نقد کرده است و از دولت مطالبه های جدی به خصوص اقتصادی که پاشنه آشیل وعده ها و برنامه های دولت یازدهم بوده، داشته است. حال این چه مقدار توانسته در دولت موثر واقع شود جای بحث دیگری دارد که باید به ادامه ی روند یا تغییرهای دولت یازدهم دید که چه مقدار تغییر حاصل شده است.
بی شک با توجه به روند ادامه دار ضعف عملکردی دولت در حوزه ی اقتصادی و به نتیجه رسیدن طرح های اقتصادمحور دولت همچون برجام و سیاست خارجه و همچنین ضعف های بسیار در حوزه های فرهنگی گفتمانی به طور قطع گفتمان مقابل آن فضای بازتری و آماده تری برای خود به جهت اثبات تئوری هایش می بیند و این محسوس ترشدن سبب می شود تا سیاست« نه به سیاست های روحانی» فضا را برای اثبات شاخص های مدنظرگفتمان مقابل آسان تر کند. همانطور که در سال های ۷۶ و ۸۴ و ۹۲ این رویکرد و تجربه برای جریان های گفتمانی مختلف نشان خوبی برای اثبات این مدعا می باشد.
راهبرد دوم بازتولید گفتمان انقلاب اسلامی و نقد درون گفتمانی این جریان می باشد به طورقطع برخی ضعف های کاربردی این جریان در انتخابات های ۹۲ و ۹۴ خود را نمایان کرد و عدم توانایی در ارتباط گفتمانی با بدنه ی مردمی از طرفی و تناقض ها و اختلاف های متعدد برخی پایه های این جریان که بعضا به سبب حضور برخی عناصر «مجهول الگفتمانی» سبب تناقض در رفتارها و نظرات در درون جریان سیاسی می شد و به صدای واحد گفتمانی خلل وارد می ساخت.
به طور قطع حفظ حداکثری با رعایت چارچوب گفتمانی اصل اول در کنش های سیاسی می باشد که این جریان هم این را برای پیروزی گفتمانی در دستور کار خود قرار دهد اما همانطور که بیان شد به طور جد این جریان باید نسبتش را با برخی عناصر که در انتخاباتهای گذشته مخصوصا انتخابات ۹۲ که بنا به تجربه به این گفتمان ضرباتی وارد کرده مشخص نماید.
به طور قطع فعالیت صورت گرفته و وحدت مناسبی که جریان انقلابی در انتخابات مجلس شورای اسلامی اخیر داشته در انتخابات ریاست جمهوری با توجه به نوع کنش های قدرت های سیاسی تاثیرگذار در انتخابات بسیار متفاوت می باشد و برخی کدها در این جریان و افراد نزدیک به این جریان در انتخابات ۹۴ نشان دهنده حداقل دو طیف فکری و عملکردی در انتخابات ۹۶ می باشد که سعی در علم داری و پرچم داری این گفتمان در انتخابات آینده می باشد.
راهبرد سومی که بسیار در نقدهای این جریان از آن غفلت شده، بیان ظرفیت ها و ایجاد نمونه های جانشینی برای ایرادات وارده می باشد صرف بیان ایرادات و نقدها بدون ارائه جایگزین کاربردی متناسب با مولفه های گفتمان انقلاب اسلامی می باشد و این نوع نقد بدون راهکار کاربردی متناسب با بدنه ی مردمی و پارادایم های اصیل این گفتمان همچون حمایت از مستضعفین، صرفا راه را برای سایر خردگفتمان های سیاسی باز می کند و انرژی که این جریان برای حاکم شدن مصرف کرده خرج سایر گفتمان ها و یا افرادی که صرفا مدعای فعالیت گفتمانی شده و خود از سودی نخواهد برد.
به طور قطع این جریان باید نسبت خود را با جریان ها و افرادتاثیر گذار که در گذشته علم دار و نماد گفتمان انقلاب اسلامی شناخته می شده اند و به هردلیلی امروز دیگر توانایی حمل این گفتمان را ندارند،مشخص کند زیرا این موضوع امروز بهتر می تواند به عنصری قابل پذیرش برای جامعه تبدیل شود تا اینکه دوباره این جریان برای رفع اتهام ها در زمان های نزدیک به انتخابات و فضای مشوش آن زمان دست به کار شود تا نسبت خود را با برخی اشخاص و مواضع شان روشن نماید و این روشن سازی به طور قطع ابتدا نیازمند هوشمندی و فکر در موضع گیری ها و تحلیل های گفتمانی در فضای حال سیاسی می باشد نباید تناقض در تحلیل و تفاوت های مصداقی در تحلیل های جریان های گفتمانی و مصداقی سبب تفاوت دید در مخاطبین و طرفداران این گفتمان می شود.
مجتبی مرادی؛فعال دانشجویی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.