گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، یادداشت دانشجویی مدتی است که در قالب ادعایی به نام طرح تحول نظام سلامت شاهد کوبیدن تیشه بر ریشه رشتههای بهداشتی و پیراپزشکی هستیم. روزی میشنوم که کل ظرفیت پذیرش در رشته پرستاری در کسری از ثانیه به دو برابر میرسد و به دلیل اینکه تبدیل ظرفیتهای سخت افزاری و نرم افزاری این موضوع، در این فاصله زمانی اندک، از قدرت گونه بشر خارج است، عنوان میشود که به خاطر کمبود فضا از اماکن بیمارستانی جهت برگزاری کلاسها استفاده خواهد شد.
روزی دیگر مژده میدهند: «پذیرش دانشجو بدون کنکور در دورههای کاردانی رشتههای بهداشت و پیراپزشکی با اخذ تعهد ۸ ساله، فقط به شرط بومی بودن!!»
در ابتدا میاندیشم که با یک آگهی بازرگانی مواجه هستم. ولی کندوکاو فراوان مرا به این نکته معطوف میسازد که خیر، این خبر کاملاً صحیح و رسمی است و با توجه به تصمیمات اتخاذ شده در وزارت بهداشت، این خبر در سایت سازمان سنجش آموزش کشور قرار گرفته است!!!
با خود میگویم قطعاً در وزارتخانهای که در رأسش پزشکان فوق تخصص قرار گرفتهاند -که از نوابغ نه تنها ملی، بلکه جهانی هستند و متاسفانه سایر ارگانها از این موهبت بیبهره بوده اند- لابد تصمیم کاملاً علمی اخذ شده و از تمام زوایا موضوع مورد بررسی قرار گرفته است.
لابد فقر و کمبود فارغ التحصیل در رشتههای بهداشتی، پیرا پزشکی و پرستاری سبب این مهم گردیده است. لابد در آمد نجومی و ماهانه صد میلیونی این قشر در کلانشهرها سبب گردیده که آنان عطای خدمت در شهرهای کوچک و روستاها را به لقایش ببخشند. لابد اصلا هیچ فرد بومی متعلق به روستاها و شهرهای کوچک در بدنه این رشتههای کارشناسی وجود ندارد.
اما با بررسی عمیقتر و مراجعه به اعداد و ارقام و آمار دچار حیرت میشوم: «حدود سی هزار فارغ التحصیل بیکار در رشته مامایی، حدود سی هزار فارغ التحصیل بیکار در رشتههای بهداشت و...»
دوباره سرکی در نت میکشم و مکرر با خبرهای اعتراضی و تجمعات دانشجویان و فارغ التحصیلان و انجمهای صنفی و علمی این رشتهها مواجه میگردم.
خُب، خدا را شکر در کشوری زندگی میکنیم که به برکت وجود جمهوری اسلامی انتقادات قابل بیان کردن است و قطعاً وزیر محترم التفات نموده و دستور بررسی کارشناسی و دقیقتر موضوع را خواهند داد، اما...
باز هم پاسخ کوبنده وزیر محترم به خبرنگار ۲۰: ۳۰: «قرار نیست با اعتراض چند دانش آموز و دانشجو تصمیمات ما لغو گردد!»
آیا این جملات را از یک وزیر در نظام جمهوری اسلامی میشنوم؟ نظامی که بخشی از قوام ستونهایش را مرهون جانفشانی عدهای دانشجو و دانش آموز در روزهای ۱۶ آذر و ۱۳ آبان است؟ و به راستی زنده نگه داشتن این سالروزهاست که به شکلی کاملاً شیرین و مستند، تداعی کننده تاریخ انقلاب برای نسل نوست.
ولی گویا موضوع به این سادگی هم نیست و این تحولات چندین لایه را در دل جای داده است، به طوری که بسیار باید عمیق اندیشید تا به ریشه رسید.
آری، گویی جز این نیست که این اتفاقات در رشتههایی به غیر از رشتههای پزشکی تکرار میشود. به راستی اگر قرار بود افزایش پذیرش دانشجو آن هم بدون کنکور در رشته پزشکی اتفاق بیفتد، آن وقت وزیر محترم شخصاً به همراه کلیه رؤسای دانشگاههای علوم پزشکی دست به اعتراض و یا حتی شاید استعفا نمیزدند؟
بله، ریشه مشکلات در ماهیت پزشک سالاری نظام سلامت کشور ماست. گویا حضور کارشناسانی توانمند که با همت و تلاش و استعداد به مدارج تحصیلات تکمیلی و دکتری (PH. D) میرسند و موفق به کسب عنوان «دکتر» برای افراد غیر پزشک میشوند، چندان برای بعضیها خوشایند نیست!
و به راستی آشکار است که برای سیستم پزشک سالار، تحمل کارشناسانی که در حوزههای مختلف نظام سلامت، تجربه کافی را در کنار دانش تخصصی آن حوزه داشته در مقابل این سکانداران سنتی عرض اندامی به حق و شایسته برمبنای اصول نوین علمی دارند، کار راحتی نیست.
و به این ترتیب افرادی بدون کنکور با تعهد هشت ساله وارد سیستم سلامت شوند که در درجه علمی به مراتب پایین تری قرار دارند و در نهایت بتواند یک مقطع، تحصیلات خود را ارتقا دهند و در کل نیروی بله قربان گوتری باشد. پس در راستای حفظ سیستم پزشک سالار شایسته است که همچنان فارغ التحصیلان با مدارک دکتری تخصصی، کارشناسی ارشد و کارشناسی از دانشگاههای معتبر در صفوف بیکاران باقی بمانند و دیگرانی بدون کنکور به این عرصه وارد و عهده دار سلامت ایرانیان گردند.
اخیرا هم کم نمیشنویم که پزشکان نابغهترین افراد این کشور هستند؛ ولی باید پرسید کسی که با رتبه یک کنکور گروه ریاضی در برترین دانشگاه صنعتی کشور مشغول ادامه تحصیل و در نهایت با اخذ درجه دکتری تخصصی در رشته فنی مشغول به تدریس با عنوان هیأت علمی میشود، نابغهترین نیست؟ اگر پاسخ مثبت است پس چگونه میتوان پذیرفت که درآمد این استاد دانشگاه در رشتهای به غیر از پزشکی ماهانه شش میلیون تومان باشد ولی در آمد یک پزشک متخصص به دلیل تعداد بالای صفرهای آن قابل قرائت نباشد؟
حال چون مجالی نیست، دیگر از پرداختن به درآمد ماهانه پانزده میلیون تومانی پزشک عمومی در قالب «برنامه پزشک خانوده طرح تحول نظام سلامت» -آن هم نه در نقطه مرزی بلکه در فاصله ۵۰۰ متری حریم پایتخت- میگذرم.
آیااحداث برخی بیمارستانهای خصوصی (در ابعادی که دولتها به سختی و به طور محدود توان ایجاد آنها را دارند) توسط افراد آکادمیک که پیشه آنها طبابت بوده، نه مدیریت بنگاههای اقتصادی، جای بسی تامل نیست؟ آیا حرکت این قشر به سمت و سوی سرمایه داری، مشهود نیست؟ آیا این موضوع فاصله گرفتن از معیارهای اصیل انقلاب اسلامی نیست؟
وقتی به گذشته مینگرم میبینم این بار آغازین نیست و بار پایانی نیز نخواهد بود!
گویا همین دیروز بود که قرار بود رشته مدیریت بهداشت و درمان در مقطع کارشناسی حذف شود تا راه برای حضور سهلتر و منحصر به فردتر پزشکان در مسیر تحصیل و کسب جایگاهای مدیریت نظام سلامت به شکل اتوکشیدهتر و موجه تری با کسب درجه PHD فراهم گردد، ولی خُب، خدا را شکر که هوشیاری فارغ التحصیلان و شاغلین این حیطه همواره چون سدی در مقابل زیاده خواهیهای عدهای است که کارانههای ماهانه چندصد میلیون تومانی بیمارستانها کفاف رفاه، ثروت اندوزی و هزینه سفرهای خارج از کشور آنها را نمیدهد. آنهم در کشوری که روزگاری نه چندان دور، روح خدا برای مبازره با ثروت اندوزان و انحصار گرایان، به پا خواسته بود.
و در پایان باید افسوس خورد که چه بسیاراندک شدهاند آن پزشکان جوانمردی که سوگند نامه خود را از یاد نبردهاند، هرچند حضور این تعداد اندک نیز امید بخش است و اینان همچون شمعی در تاریکی، به معنای تام کلمه «آیینه انسانیت» هستند و محیط خود را از نور و گرمای توأم بهرهمند میسازند.
جعفر آجرلو، کارشناس ارشد مدیریت سلامت، ایمنی و محیط زیست
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تایید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است