به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حامد بهداد بازیگر سینمای ایران به عباس کیارستمی نامه نوشت. در این نامه آمده است:
«عالیجناب عباس کیارستمى امروز در بیمارستان آراد بسترى شدند.
بجهت آشنایی و علاقه ام به ایشان هر از گاهى فرصت دیدارشان دست میدهد.شگفتا هر جا رفتم ، دیگر مردم از سرزمینى دیگر ، سینماى ما را با نام او میشناختند اما خودمان نه . و بیشتر شگفت آنکه، ندانستم چرا هرگز آنطور که باید ، مراتب قدر دانى از وى بعمل نیامده و نمى آید. وى زبان و نگاهى متفاوت مى آفریند و به گفته ژیل ژاکوب به زیبایی جهان مى افزاید. یا به قول آیدین آغداشلو ، این زمان مشابهِ خیام نیز ما را به کیارستمى مى شناسند. خب این مهم ، سهم همه نمیشود. اینکه حتى درک شأنیتِ ایشان در فضاى به ظاهر رشد یافتهء پزشکى ایران بطور کافى میسر نیست آنهم در حالیکه وضع ایشان مشخصاً در بیمارستان جَم وخیم تر شد را هم تا حدى درک میکنیم. چون براى ما قلب همان است و ریه و کلیه و دیگر جوارح همان. چه تفاوتى دارد دیگرى با او ؟ لابد هیچ ! اصولاً ما هرگز متعجب نمیشویم. مثلاً اگر نامه به جایی نوشته اییم وبه صندوقى انداخته، به آدرسى دیگر رفته برایمان عجیب نیست . چون احتمالاً پستچى آدم است و اشتباه میکند. یا ادیسون و هیتلر و صدام و گاندى و اینها همه چون مرده اند با هم فرقى ندارند. و هم مهم نیست هر کدام چه نقشى ایفا کرده اند. و چون همه سرفه ، سکته و لالا میکنند برایمان یکى است .ما چنین هستیم. به چه زبان میتوان اهمیت کیارستمى ها را تشریح کرد ؟ »
بهداد همچنین نوشته است: «چرا براى ما درک این مطلب که فرهنگ بالا داشتن به اندازه غذا خوردن مهم است سخت است؟ و چرا سخت تر است به انسانى که او توفیق بالا بردن شعور هنرى مان را داشته ، توجه و احترام بگذاریم؟ سه ماه شد که یکى از مهم ترین فیلمسازهاى جهان ، که از قضا ایرانى و افتخار ما در سراسر دنیا است ، حال اش وخیم است. بپرسید، اگر پرسش دونِ شأنتان نیست. خواهید شنید که کیارستمى سرمایهء ملى و فرهنگى شما است. آنگاه رسیدگى به احوال کسى چون او توسط مسئولین ،آنهم با ملاقاتهایی براى فقط یک عکس یادگارى، چرا سهل انگاریده میشود ؟ چرا تحت مراقبت ویژه ایشان را براى معالجه به جایی نمى فرستند؟ چرا توجه نمى دهند؟
سیزده همین فرودینِ نود و پنج صبح سحر رفتم بیمارستان جم. همان جا که جناب کیارستمى را بسترى کردند. دلم میخواست زودتر حال ایشان خوب شود. صد چرا مى چرخید که چه میشد آن عمل یکهفته اى که جَم آسان و کوتاه جلوه داده بود، دوران نقاهتش به سر مى رسید. بانگ موذن که آمد دیدم جز دعا ندارم.
رفقا این اوّلِ رمضانى اگر هم دل اید برایش عشق بفرستید. بى شک یکى میان ما دعایش جواب است.
مخلص حامد بهداد»