گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو، عذرخواهی مکتوب اردوغان از پوتین و کشور روسیه بخاطر سرنگونی جنگنده این کشور درون مرزهای سوریه و همچنین امضای توافقنامه برقراری مجدد روابط میان آنکارا و رژیم غاصب صهیونیستی در یک روز نمایی جدید از سیاست خارجی ترکیه را نشان داد و عیان ساخت که این کشور بدنبال ایجاد مسیری جدید در سیاست خارجی خود برای رسیدن به آرزوهای سلطان رجب میباشد.
ترکیه و آرزوهای بزرگ
جادهی پر پیچ و خم ورود به اتحادیهی اروپا هر چند ترک ها را نا امید نکرد اما به آن ها این ایده را داد که اگر در منطقهی غرب آسیا نقش پر رنگتری را بر عهده داشته باشند میتوانند با دست پر پیگیر ورود به اتحادیه اروپا باشند.
درگیری های دامنه دار منطقه حول محور فلسطین و استکبار ستیزی مخصوصا نزاع ریشه دار دو جریان مقاومت و صلح عربی در منطقه این فرصت را برای ترکیه ایجاد نمود تا با نقش میانجی به این عرصه ورود کند. ترکیه شریک تجاری ایران بود و از دیگر سو رابطهی خوبی با اسرائیل و عربستان داشت که این میتوانست نقش میانجی را برای ترک ها به همراه داشته باشد. اوضاع اقتصادی مناسب کشور ترکیه زمینه های ورود ترکیه به سطح جدیدی از بازیگری سیاسی را فراهم نموده بود و این یعنی آغاز بازی جدید اردوغان با محوریت اندیشههای احمد داوود اوغلو بود.
تنش صفر ، سیاست بزرگان
دکترین ترکیه در این دوران ( تقریبا از 2002 تا 2009) مبتنی بر طرح عمق استراتژیک احمد داوود اوغلو بود که با محوریت سیاست تنش صفر اجرایی میشد. سیاست تنش صفر در اندیشهی داوود اوغلو لازمهی کسب جایگاه منطقه ای و بین المللی بود. دکترین تنش صفر داوود اوغلو؛ استراتژی میانه برای نفوذ نرم در کشورهای دیگر و احیاء نو عثمانی گری بود.
موفقیت این دکترین بر دو اصل زیر مشروط بود:
1- سیاست تنش صفر با همسایگان و ایجاد روابط حسنه با قدرتهای نوظهور
2- حل مشکلات داخلی ازجمله مسئله اقلیتها به ویژه کُردها از طریق مذاکره
با توجه به همین دو شرط مذاکرات صلح با کردها برای تامین ثبات داخلی در کنار ورود به پروندههای منطقه ای به جریان افتاد.
راه سوم در منطقه
راه سوم خواست ترکیه در بازی منطقه ای بود که به همین دلیل در عین صحبت از لزوم مقابله با تجاوزها و جنایات اسرائیل در فلسطین به میانجیگری میان اعراب و این کشور برای فروکاستن از اختلافات نیز اقدام میکرد. تظاهراتهای ملی و حرکات دیپلماتیک ضد اسرائیل را گسترش میداد و در کنار آن به مبادلات تجاری با اسرائیل و هماهنگی مذاکرات اعراب و اسرائیل مبادرت میورزید. این سیاست دوگانه هم تقابل مستقیم میان ترکیه و قدرتهای نو ظهور منطقه را کاهش میداد ( هر دو جریان نشانههایی برای اعتماد به ترکیه داشتند) و هم روابط ترکیه و اسرائیل را حفظ میکرد.
مشکل اساسی ترکیه در پیاده سازی بازی راه سوم یا میانه قدرت و نفوذ دو جریان دیگر در منطقه بود که عملا راه سوم را سخت یا نا ممکن مینمود. جریان مقاومت به محوریت ایران به مبارزه ضد اسرائیل و نظم ظالمانهی جهانی مشغول بود. جریان صلح عربی با محوریت عربستان نیز بدنبال ایجاد رابطهی مستقیم و مسالمت آمیز میان اعراب و اسرائیل بود تا پروندهی آزاد سازی فلسطین برای همیشه از دستور کار منطقه خارج شود. هر دوی این کشورها نیز فضای بازی برای یک قدرت جدید را در راس هرم بر نمیتابیدند چرا که نسبت به ماهیت واقعی و نتایج این عمل بیمناک بودند.
ترکیه در این دوران به رفت و برگشت در میان دو جریان مشغول بود تا بتواند جایگاه مناسب خود در منطقه تعریف کند اما آغاز بیداری اسلامی فرصتی بود برای ترکیه تا بتواند به آرزویهای دیرین خود برسد.
بیداری اسلامی ؛ تنش صد برای ریاست
بیداری اسلامی یا بهار عربی تحولی عظیم در جهان عرب بود که فرصتی ویژه برای ترکها ایجاد نمود. فروپاشی نظامهای دیکتاتوری و افزایش توان مردم در کشورهای سنی مذهب در کنار اوج گیری جریانهای اخوانی این ایده را در سیاست مداران حاکم بر ترکیه ایجاد نمود که میتوانند با همکاری جریانات اخوانی ترکیه را به عنوان الگو و مدل حکومت مناسب در جهان عرب ارائه کنند و از این طرق نفوذ منطقه ای خود را گسترش دهند.
این گسترش نفوذ در واقع کنار زدن رهبران دو جریان مقاومت و صلح منطقه ای نیز بود و به همین دلیل ترکیه سیاست تنش صفر را کنار گذاشت و وارد فاز تنش زایی با همسایگان و کشورهای منطقه شد. همراه ترکیه در این ماجرا قطر بود که سرمست از دلارهای نفت و گاز به دنبال جایگاه بهتری در جهان عرب بود.
ترکیه از قدرت گیری اخوانیها در کشورهای مختلف حمایت سیاسی به عمل میآوردند و قطریها کمکهای مالی لازم را فراهم میکردند. حمایت از جنبشهای اخوانی برای بدست گیری قدرت از آن روی مهم بود که میتوانست قدرت عربستان در منطقه را تضعیف کرده و این کشور را از یک بازیگر برتر به یک بازیگر هم طراز با ترکیه تبدیل کند.
قدرت ایران نیز در این سیاست جدید ترکیه باید تعدیل میشد که مسیر آن از طریق تضعیف متحدان ایران و از میان بردن وجهه ی مثبت جریان مقاومت در جهان اسلام قابل پیمایش بود. از همین روی ترکیه رسماً از شورشیان مخالف دولت در سوریه حمایت نمود و رفتار تنش آفرین در عراق مخصوصا در ارتباط با کردها را افزایش داد. اسقاط حکومت متحد ایران در سوریه ، تضعیف جریان مقاومت در لبنان و تضعیف دولت مرکزی عراق که گرایش به سمت ایران داشت برنامهی ترکیه برای کاهش قدرت دیگر رقیب منطقه ای خود بود.
همه چیز فدا میشود
محصول تمام این وقایع آن چیزی نبود که ترکیه تصور میکرد. عربستان توانست قدرت منطقه ای خود را باز پس گیرد. اخوانیهای مصر سقوط کردند و علی رغم مخالفت شدید ترکیه جهان حاکم جدید متمایل به عربستان را پذیرفت. تونس از جریانات اصلی اخوان خارج شد و قطر در یک کودتای عربستانی با برکناری حمد بن خلیفه تمام آرزوهای سروری در جهان عرب را فراموش کرد.
درگیریهای سوریه آن گونه که ترکیه و تمام جهان غرب تصور میکرد منجر به سرنگونی سریع بشار اسد نشد و انتشار طاعون داعش بر خلاف آرزوهای ترکیه نه تنها تضعیف جریان مقاومت را به همراه نداشت که زمینههای تثبیت این جریان و سیر صعودی محبوبیت را برای آن به ارمغان آورد.
با این اتفاقات ترکیه عملا در وضعیت بحرانی قرار گرفت چرا که هم متحدان و وجههی خود در منطقه را از دست داد و هم بحرانهای مسلحانه به مرزهای او سرایت کرد. هر اندازه که حمایت این کشور از داعش و مخالفان مسلح در سوریه و عراق افزایش مییافت این کشور بیشتر وارد محدودهی خطر تروریسم میشد و هر آنچه از صلح و امنیت را که با تلاش و دیپلماسی بدست آورده بود را بیشتر از دست میداد.
بحران در روابط با روسیه به عنوان شریک مهم تجاری آخرین چیزی بود که سلطان رجب به آن فکر میکرد اما بد مستی حکومت ترکیه در ماجرای سرنگونی جنگندهی روس همه چیز را نابود کرد و ترکیه به قهقرای انزوا کشیده میشد. ایران با همکاری متحدانش در سوریه میتاخت و غرب نیز از مقاصد ترکیه در سوریه حمایت نمیکرد.
تیر آخر در تاریکی
افزایش تنش با روسیه علاوه بر خسارت اقتصادی برای ترکیه موجب شد این کشور عملاً از صحنهی سوریه به عنوان بخشی از راه حل کنار گذاشته شود. حزب عدالت و توسعه که بقای خود در قدرت را مدیون اقتصاد قوی میداند وضعیتی را تجربه میکند که هم از لحاظ سیاسی شکست خوردهاست و هم از نظر اقتصادی در سراشیبی افول قرار دارد. وقایع اخیر اما اردوغان را به بازگشت به قدرت در منطقه امیدوار کردهاست.
روسیه در بازی سوریه اکنون به دنبال یک بازی خودمختار است تا قابلیت حل مشکلات روسی را تبلیغ کند و اروپا نیز به هر صورتی مایل است این بحران پایان یابد ( همراهی بحران اقتصادی اروپا با بحران مهاجرت و تروریسم اروپا را زمین گیر کرده است) ؛ آمریکا نیز نمیتواند بیش از این درگیر داعش و تهدیدهای آن شود. سیستم کنونی منطقه نیز عملاً منسوخ شدهاست و دوران انتقالی به یک سیستم جدید منطقه ای با تقسیم قدرتها و مناطق نفوذ جدید آغاز شدهاست. بنابر این زمان رسیدن به یک راه حل جهانی بیش از پیش نزدیک مینماید. ترکیه نیز با درک این مطلب به دنبال جایگاه خود در این بازی و گرفتن سهم خود از نظم منطقه پس از دوران انتقالی است.
برقراری ارتباط مجدد و گسترده با اسرائیل ، عذر خواهی و برقراری مجدد رابطه با روسیه گامهای ترکیه است تا بتواند وارد بازی آیندهی منطقه شود. اکنون ترکیه بدنبال ایجاد اتحادی جدید برای حل بحران سوریه و داعش با حضور روسیه ، ایالات متحده و اسرائیل است تا بتواند از این رهگذر سهم خود در منطقه را تعیین و تضمین نماید. در پس این تصمیمات ترکیه می توان رگه هایی از همکاری و برنامه ریزی روسیه و ایالات متحده را نیز مشاهده نمود که به طرحی مشترک برای اتمام بحران در منطقه و تقسیم مجدد حوزه های نفوذ و ایجاد سیستم جدید فکر می کنند.
اکنون ترکیه پس از فراز و نشیب فراوان در سیاست خارجی خود آخرین تیر ترکشش را در تاریکی رها میکند تا شاید بتواند بخشی از بلند پروازیهای سلطان رجب برای ترکیه را بدست آورد. تیری که از زه کمان ترکیه رها شدهاست اما معلوم نیست باز به قلب ترکیه باز میگردد یا این با بر هدف مینشیند.