گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ ساعت نزدیک 17 است و توی خیابان هوا گرم است و آفتاب سر و صورت را میسوزاند. داخل کافه نخلستان اما خنکای هوای همه جا پخش است. برای پاسداشت محمدجواد محبت شاعران نامآوری آمدهاند. مثل جواد محقق، موسوی گرمارودی، احمد ده بزرگی، اسماعیل امینی، رضا اسماعیلی و محدثی خراسانی. میانگین سنی جمعیت بالای 50 سال است. مثل خود استاد محبت که عصا به دست شدهاند و با پیری دست و پنجه نرم میکنند. هرچند بعضیها میگویند شاعران هیچ وقت پیر نمیشوند. مجری برنامه «حسین قرایی» است. او را با دغدغه همیشگیاش میشناسیم؛ با تاریخ شفاهی شاعران که چند سالی است راه انداخته. او بانی این مجلس هم هست. 26 امین شب شاعر؛ ویژه تجلیل از مقام محمدجواد محبت.
ده بزرگی: زندهباد کسی که اولین بار گفت شما محبتید!
از پرده نمایش قرآن پخش میشود و سرود ملی، که جمعیت به احترام برمیخیزند. مجری برنامه اولین مهمان را فرامیخواند. میگوید چراغ اول این مجلس را «احمد ده بزرگی» روشن میکند. برای او هم، سال 92 یکی از همین جلسات پاسداشت برگزار شده. ده بزرگی میگوید: «بعضیها فطرتاً شاعرند، اما بعضیها شاعر میشوند. آقای محبت از آن جمله افرادی هستند که فطرتاً شاعر هستند.» میگوید: «شعر محبت سهل و ممتنع است. او تنها آنچه را که دل گفته روی کاغذ آورده. شعر آقای محبت نه زیرنویس نیاز دارد، نه حاشیه.»
ده بزرگی را با اشعار آئینیاش بیاد میآوریم. با شعرهای عاشوراییاش. حالا همین پیرغلام روضههای امام حسین (ع) درباره جواد محبت میگوید: «از نوجوانی با شنیدن اشعار آئینی آقای محبت حال خوبی پیدا میکردم. زندهباد کسی که اولین بار گفت شما محبتید!» ده بزرگی آخر صحبتهایش گفت به نشانه احترام میخواهد دستآقای محبت را ببوسد. استاد محبت اما او را در آغوش گرفت و گونههایش را بوسید.
بعد مجری برنامه از کیومرث عباسی دعوت میکند. یک بار هم آخرهای برنامه او را با «کیومرث فومنی» -گل آقا- اشتباه میگیرد که جمع را به خنده میاندازد. قرایی اما به شوخی میگوید: فومنی هم مرد و برایش تجلیل نگرفتیم! کیومرث عباسی برای همولایتیاش سنگ تمام گذاشته. برایش غزلی نوشته با عنوان «عزلت نشین گوشه دارالسلام دوست». شعری که تحسین حاضران را برمیانگیزد: «ورد زبان اوست شب و روز نام دوست/ کمتر کسی است مثل «محبت» غلام دوست.»
سنگری: محبت ادیب بود و مؤدب
سخنران دیگر این مراسم دکتر محمدرضا سنگری است. شاعر، نویسنده و پژوهشگر ادبی. او صحبتهایش را با یک سوال آغاز میکند: «مدتها درگیر این بودم که تفاوت «ادیب» و «مؤدب» چیست». و برای پاسخ به این سوال از تعبیر علامه طباطبایی کمک میگیرد: «علامه طباطبایی در تعریف این دو کلمه گفتهاند اگر «واژه» را در بهترین جایگاه خودش قرار دهیم، «ادبیات» آغاز میشود و وقتی «رفتار» در بهترین جایگاه خود میایستد، «ادب» شکل میگیرد. اولی «ادیب» و دومی «مؤدب» است. استاد محبت ادیب و مؤدب بوده و در این زمینه طراز هستند.»
«محمدجواد محبت اولین شعر خود را 61 سال پیش سروده» یعنی زمانی که دکتر سنگری به دنیا آمده! این را خود دکتر میگوید و ادامه میدهد: «از آقای محبت 5 شعر در کتابهای درسی داریم. هیچ شاعری به این اندازه شعر در کتابهای درسی ندارد. من عنوان این را میگذارم ذرهپروری و نسلپروری. در قرآن 32 بار بر این موضوع تأکید شده است.»
مهمان ویژه مراسم اما غلامعلی حداد عادل است. دوست و همکار سابق آقای محبت. رسم جوانمردی ایجای میکرد که در بزرگداشت رفیق دوران سختی حاضر شود: «وقتی شنیدم که قرار است مجلس نکوداشتی برای استاد محبت برگزار شود دعوت را از جان و دل پذیرفتم. یکی از افسوسهای من در سالهای اخیر این است که ایشان را کمتر میبینم.»
حداد: بچههایم به آقای محبت میگفتند «عمو جواد»
دکتر حداد از روزهایی گفت که «مسئولیت چاپ و تدوین کتب درسی در سالهای آغازین انقلاب» بوده. از اینکه «در آن سالها یکی از نیازهای ما شعر انقلابی و فاخر متناسب با سن و سال بچهها بوده.» حداد عادل میگوید: «در آن دوره ذره بین دست میگرفتیم و دنبال شاعر متناسب بودیم. در چنان شرایطی نصرالله مردانی و محمدجواد محبت پابهپای ما کمک میکردند.»
رئیس فرهنگستان زبان فارسی از روزهایی میگوید که: «در منزل ما روی شعرهای کتب درسی بحث میکردیم. بعضی از این شعرها را هم شریکی گفتیم! آنقدر رفت و آمد آقای محبت در آن سالها به خانه ما زیاد بود که بچههای من ایشان را «عموجواد» خطاب میکردند.» حداد به نشانه احترام نسخهای از مجموعه شعرهایش را که به تازگی منتشر شده تقدیم محمدجواد محبت کرد.
سخنران دیگر مراسم علی موسوی گرمارودی بود؛ تنها سخنران مجلس که متن آماده کرده بود و آن را برای حاضران میخواند. او در جایی از متنش میگوید: «محبت پیش از اینکه شاعر باشد انسان است. همانگونه که فروغ میگفت انسان بودن یعنی شاعر بودن. محبت انسانی شاعر و شاعری انسان بود.»
گرمارودی درباره محتوای شعرهای محبت هم گفت: «شعرهای آئینی آقای محبت از بهترین نمونههای شعر دوران ما است. شعرهای کودکانه گونه دیگری از تواناییهای او است که بعضی از آنها در کتابهای درسی منتشر شدهاند. طنز هم گونه دیگری از کارهای ایشان است.»
خاطرات بیژن ارژن از استاد محبت
شاعر مهمان دیگر شاگرد سابق استاد بود. شاگرد و همتبار. هر دو کرمانشاهی. بیژن ارژن از خاطراتش با آقای محبت گفت. از روزهای شاگردی. از درسهایی که آموخته بود. از درخت انجیر جلوی خانه استاد محبت. از روزی که داماد شده بود و استاد مجبورش کرده بود با نایلونی توی خیابان به یک خار آب بدهد! تا فروتنی بیاموزد.
بعد از شعرخوانی محمدسعید میرزایی، علیرضا قزوه آخرین مهمانی بود که در برنامه سخنرانی کرد؛ قزوه تنها کسی بود که هیچ چیز درباره آقای محبت نگفت. او درباره لقب «بابا» در شعر فارسی گفت. از اینکه: «در تاریخ شعر فارسی افراد زیادی با لقب «بابا» شهرت دارند، اما بیشتر «باباطاهر» و دو بیتیهای او در یادها مانده. این مقام را مردم به شاعران میدهند و به هرکسی هم داده نمیشود. باباها در شعر باید اهل تقوا باشند. باید مکتب داشته باشند و شاگرد تربیت کنند و باید اهل دستگیری باشند.»
قزوه در پایان و به اصرار محمدجواد محبت شعر منتشرنشدهای را درباره ضایع شدن حق بیتالمال با عنوان «و بیت المال را این بار بیت الحال خود کردند» خواند: «کم از آل سقط، آل خلیفه نیستند اینان/ فراوان خون خلقی را به حلق آل خود کردند.»
آخرین سخنران هم صاحب مجلس بود؛ آقای محبت که به طعنه گفت: مدح کسی در حضور او حکم سر بریدن او را دارد. برای اینکه ممکن است امر بر او مشتبه شود و فکر کند من هم کسی هستم! امید که خداوند این حرفها را بپذیرند.»
او که ایستادن روی دو پا برایش سخت شده بود، از آشناییش با جلال گفت و روزهای همکاری با دکتر حداد. از نوشتن شعر برای کتابهای درسی. و شعر مشهور «دوکاج»: «در کنار خطوط سیم پیام/ خارج از ده، دو کاج، روییدند/ سالیان دراز، رهگذران/ آن دو را چون دو دوست، میدیدند...»
صحبتهای استاد محبت که تمام شد پنج نفر از شاگردان سابق به نمایندگی از جامعه معلمان برای استادشان گل آوردند و دورش حلق زدند. مثل باقی شاعران که آمده بودند تا شب پاسداشت استاد محبت را با عکس یادگاری کامل کنند.