حسین میگوید: اولین دوستم که خودکشی کرده بود به خاطر خوردن قرص اکس رفته بالای پشت بام و فکر کرده بود ارتفاع کم است و پریده بود پایین. دومی به خاطر شکست عشقی و سومی هم به خاطر اعتیاد دوستش خودکشی کرده بود.
گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو -سینا صالح؛ یکبار که یکی از رفقایم را در کوچه دیدم و از او پرسیدم کجا میروی؟ لب و لوچهاش را آویزان کرد و گفت: میروم «ویلانی» که اصطلاحی همدانی است، به معنای «علافی». از دوستم خداحافظی کردم و چند لحظه بعد برگشتم و نگاهش کردم. مسیرش را به سمت مخالف عوض کرده بود و برمیگشت! تازه آنجا بود که فهمیدم «ویلانی» یعنی چه! واقعیت این است که «نوجوانی» در جامعه ما گره خورده است با «ویلانی»؛ یکجور سرگشتگی و درماندگی و تنهایی. جهان نوجوانهای ایرانی چه مختصاتی دارد؟ آنها چه نگرانیها و تعلقاتی دارند؟ بهتر است از خودشان سوال کنیم. اینبار دهههشتادیها از خودشان میگویند.
حسین نوجوان 16 سالهای است که در یک مدرسه نمونه دولتی درس میخواند. او میگوید در بیشتر اوقات فراغتش از خانه بیرون میرود و با دوستانی که اهل حال باشند میچرخد و در پارکها والیبال بازی میکنند. در حالی که به گفته خودش، حسین هنوز هیچ دوست واقعی نداشته که بتواند او را درک کند. حسین روزانه حدود 5 ساعت با تلفن همراش کار میکند که بیشتر آن را به بازی کردن با بازی آنلاین «کلش آف کلنز» میگذراند. خودش میگوید: «در شبکههای اجتماعی بیشتر جوک میخوانم و دابسمش میبینم.» حسین در جواب این سوال که فکر میکنی شبکههای اجتماعی به چه دردی میخورند، میگوید: «بعید میدانم این شبکهها ارزشی داشته باشند و شاید تنها ارزش آنها برای اطلاع داشتن از یکدیگر باشد.»
حسین زیاد کتاب میخواند و معمولاً به سراغ کتابهای درسی و علمی میرود. آخرین کتابی هم که خوانده مربوط به دستگاههای بدن بوده. او میگوید: «شاید در روز نزدیک 6 یا 7 ساعت فیلم میبینم که اکثر این فیلمها جنگی یا تخیلی هستند.»
از حسین دربارهی سه نفر از دوستانش که خودکشی کردهاند میپرسم. حسین دربارهی آنها میگوید: «اولین دوستم که خودکشی کرده بود به خاطر خوردن قرص اکس رفته بالای پشت بام و فکر کرده بود که ارتفاع کم است و پریده بود پایین. دومی به خاطر شکست عشقی و سومی هم به خاطر اعتیاد دوستش خودکشی کرده بود.»
حسین در مورد چرایی خودکشی دوستش میگوید: «وقتی پسری با دختری دوست میشود اگر ولش کند و تنهایش بگذارد، خیلی اذیت و ناراحت میشود یا اگر خیلی به هم وابسته شده باشند یکی از آنها از شدت ناراحتی خودکشی میکند. به نظر من کسی با این سن و سال نباید خودش را با این مسائل درگیر کند، چون درس و زندگی مهمتر است.»
حسین زیاد به دوستان و معلمانش اعتراض میکند. وقتی از او میپرسم منظورت چه جور اعتراضی است، میگوید: «به رفتارهایی که به شخصیت آنها و شخصیت من نمیخورد و درست نیست، به معلمان هم به خاطر لج کردنشان با برخی دانشآموزان اعتراض کردم که به همین خاطر معلم اجتماعی به من 16 داد و معدلم افت کرد.»
وقتی که از او در مورد هدف زندگیاش سوال میکنم اینگونه پاسخ میدهد: «رسیدن به بالاترین درجه علم به همراه معرفت دین و ایمان و چیزی که مادر و خانوادهام میخواهد.» و وقتی که به او میگویم میخواهی عالم شوی، میگوید: «عالم شدن کار من نیست ولی میخواهم مفید باشم، اول برای خودم و اگر برای خودم مفید باشم برای کشور خودم و برای خودم، به خودم که اول سود برسد به دیگران هم سود میرسانم». میپرسم که چرا چنین هدفی را انتخاب کردهای و او میگوید:«من به دنبال علاقهام میروم چه سود رساندن به مردم باشد چه نباشد و مطئنم با این علاقه به یک جایی میرسم اگر نرسیدم هم چیزی از دست نمیدهم چون خواسته من بوده.»
از حسین میپرسم دوست داری وقتت را با چه کسی بگذرانی؟ و او جواب میدهد که: «برادر بزرگترم. و چون در شهر دیگری دانشجو است، زمانی که نباشد دوست دارم وقتم را با فرید دوست صمیمیم یا هرکسی که اهل حال باشد صرف کنم.»
وقتی از حسین میپرسم آیا نظرت برای دیگران مهم است یا نه، میگوید: «سعی میکنم نظرم برای دیگران مهم باشد، چون در خانواده نظرم را میپرسند یا اینکه در بعضی کارها شریک هستیم. ولی نظرم برای دوستانم زیاد مهم نیست، چون دوست واقعی ندارم، شاید فرید برایم دوست صمیمی به شمار بیاید، ولی در حدی صمیمی نیست که بتوانم به او اطمینان زیادی داشته باشم. در کل خانواده و دوستانم از من مشورت میگیرند.» از او میپرسم که آیا تا به حال نتوانستی دوست خوب داشته باشی؟ میگوید که: «تا به حال دوستی که درکم کند نداشتهام، کسی مثل برادرم که دوست دارم تمام وقتم را با او بگذرانم.»
او که در میتینگ آببازی همسن و سالانش شرکت کرده بوده دربارهی فضای آنجا میگوید: «در آنجا افرادی که با هم دوستند یا حتی غریبهاند -چه دختر و چه پسر- حضور داشتند و با یک وسیلهای همدیگر را خیس میکردند.» از او در مورد فایده این میتینگ میپرسم، جواب میدهد: «اگر کسی به دین اعتقاد داشته باشد قطعا آنجا برایش مثل سم مضر است. من از یک چنین جایی خوشم نیامد، چون چند را نفر خیس کردند و من واقعا خیلی بدم آمد از رفتارشان. یا بعضی از دخترها آنها را خیس میکردنند و با پسرها شوخی میکردند. کسانی که در میتینگ جشن تمام شدن امتحانات شرکت کردهبودند فقط میخواستند وقتشان را بگذرانند و چطور گذراندن وقتشان برایشان مهم نبود.»
حسین با اینکه میگوید از فضای میتینگ خوشم نیامد، ولی از یک میتینگ آببازی دیگر در آینده خبر میدهد و میگوید: «اگر بار قبل اطمینان کامل نداشتم اینبار با اطمینان کامل میروم چون دوستانم آنجا هستند. بعد هم الان تابستان است چهکار کنم؟ خانه بمانم؟» میپرسم که آیا خانوادهات از فضای میتینگهایی که میروی خبر دارند و اینکه مشکلی با رفتن تو به آنجا ندارند، میگوید:«بله خبر دارند و چون که میدانند، من فقط با پسرها بازی میکنم مشکلی ندارند.»
این دومین گفتوگوی خبرگزاری دانشجو با دهههشتادیها است. گفتگوی گذشته را از اینجا بخوانید. آنچه از این دو گفتوگو به نظر میرسد این است که «نوجوانی» و «نوجوانان» باید جدیتر گرفته شوند. نوع نگاه آنها به زندگی و خط و مشیشان دارد با نسلهای گذشته تفاوتهای معناداری پیدا میکند. آنها مدام تنهاتر میشوند و دلزده از زندگی. این میتواند آغازگر یک بحران باشد، اگر همچنان جدی گرفته نشود.
اقا حذف کردن این نیاز ممکن نیست آدم سالم به جنس کخالف علاقه داره دست خودشم نیست به جای این که محدودش کنی راه درستشو نشون بده فلسفه هم نچینید که خحالابرای تو زوده خدا از همه تون بیشتر حالیشه کهاین نیاز تواین سن قرار داده
ارسال نظرات
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.