به مناسبت ولادت حضرت امام موسی کاظم (ع) شاعران آیینی اشعار خود را به ساحت مقدس آن حضرت تقدیم کردند.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو؛ به مناسبت ولادت حضرت امام موسی کاظم (ع) شاعران آیینی سرودههای خود را به ساحت مقدس آن حضرت تقدیم کرده و در اختیار خبرگزاری دانشجو قرار داده اند که در ادامه میخوانید: میرسد از هر طرف زائر مدام از راهِ دور سهم من در حدّ یک عرض ِسلام از راه دور
نیستم دور ضریحت! در خیالم بارها- میروم گم میشوم در ازدحام از راه دور
در طوافت میدوَم با پای شعرم هفت بار تا کمی زائر شوم با احترام از راه دور
اشک میریزد دلم! از شوق٬ پرپر میزند دور گنبد؛ بر فراز پشت بام از راه دور
آیهٔ «وٱلکاظمینَ ٱلغَیظ» راه و رسم توست کاش دریابی مرا در این مقام از راه دور
حضرت باب ٱلحوائج هستی و تا زنده ام میگذاری مهربان... سنگ تمام از راه دور
بارها با چشم خود دیدم سپردی از کرم زخم هایم را به دست التیام از راه دور
بُعد منزل نیست...، اما در حرم حالم خوش است گر چه میدانم نظر دارد امام از راه دور! مرضیه عاطفی
صالحترین عبد خدا موسی بن جعفر حق است هرکس هست با موسی بن جعفر
ما بنده و آقای ما موسی بن جعفر محتاجها گویند یا موسی بن جعفر
در پای جودش اغنیا محتاج هستند قربانیش در ماه حج حجاج هستند
مستیم مست باده باب الحوائج هستیم ما دلداده باب الحوائج
قربان خانواده باب الحوائج آقاست آقا زاده باب الحوائج
با بچه هایش صاحب سرمایه هستیم با مشهد و شیراز و قم همسایه هستیم
بال ملائک هست فرش زیر پایش ایزد مسخّر کرده هستی را برایش
هستند در ایران ما فرزندهایش معصومهاش آمد به دنبال رضایش
انوار او تقسیم شد بر مشهد و قم او را زیارت میکنم در مشهد و قم
او آیت عظمای آیات خدا بود شب تا سحر گرم مناجات خدا بود
مات رخش شد عرش او مات خدا بود واضحترین تصویر از ذات خدا بود
او جلوه رب بود، اما بندگی کرد انسان کامل بود و ساده زندگی کرد
«والکاظمین الغیض»، صبرش حد ندارد خوب است و در بین صفاتش بد ندارد
در مومنینش یک نفر مرتد ندارد در صحبتش با خادمان «باید» ندارد
خاری رَوَد در پای فرزند عزیزش اخمی نخواهد کرد بر روی کنیزش
تابودهاست این بوده «آقا؛ تو، گدا؛ من» مدح تورا گفتن کجا آقا کجا من؟
تو جان بخواه و مابقی کار با من بدکاره آمد محضرت شد پاک دامن
با دیدنت ذکر خدا ورد لبش شد از تو سرودن کار هر روز و شبش شد
تو آمدی از عرش بر دامان مادر دست تو را دادند بر دستان مادر
مثل طلای خالص است ایمان مادر جان امام کاظم است و جان مادر
وقت ولادت مادرت تکبیر میگفت: این عالمه بهر زنان تفسیر میگفت:
در عشق حق عاشقترین عاشق تو هستی مجرای فیض عالمی، رازق تو هستی
هرچند مخلوقی، ولی خالق تو هستی تنها وصی حضرت صادق تو هستی
علم لدنّی پدر در سینه توست جود و کرامت عادت دیرینه توست
تا پای جانت پای قرآن ایستادی در فتنهها،ای کوه ایمان ایستادی
رودرروی بدعتگذاران ایستادی با رنج و زحمت کنج زندان ایستادی
تا یازده رکعت نماز شب بخوانی در کنج زندان روضه زینب بخوانی
جانها فدای آستان عمه جانت دارد میآید کاروان عمه جانت
ای کاش بودم در زمان عمه جانت تا میشدم قربان جان عمه جانت
تا روضه گودالها چیزی نمانده تا غارت خلخالها چیزی نمانده آرش براری