در آستانه سفر وزیر خارجه فرانسه به تهران، نشانه های متعدد می گوید یک روند پیچیده و چند جانبه دیپلماتیک پس پرده، درباره برجام شکل گرفته که می تواند در ماه های آینده منجر به تحولات مهمی در محیط امنیت ملی ایران شود اما درست مثل بار قبل، خطوط اصلی این روند، چندان پخته نیست و همچنان از افکار عمومی نیز پنهان نگه داشته می شود.
دونالد ترامپ این موضوع را روشن کرده که روز 13 مه آینده (اواسط اردیبهشت 1397) از تعلیق مجدد تحریم های برجامی که امریکا مکلف به آن است خودداری خواهد کرد مگر اینکه یک سلسله شروط اضافی در قالب یک توافق مکمل یا توافق پیرو به برجام اضافه شود. آنچه امریکا رسما گفته این است که 3 شرط دسترسی به تاسیسات نظامی ایران، حذف سقف های زمانی تعهدات ایران در برجام و مذاکره برای محدود شدن برنامه موشکی باید در قالب یک توافق جدید تامین شود. گوشه و کنار، رسانه های امریکایی گفته اند این همه ماجرا نیست و پای شروط دیگری مانند مذاکره درباره برنامه منطقه ای ایران هم در میان است.
ظاهرا اروپا و امریکا سخت در این باره مشغول مذاکره هستند. در سطح رسمی مقام های ایرانی هم با اروپایی ها مذاکره کرده اند. در سطح غیر رسمی (مسیر 2) دیالوگ هایی میان برخی افراد که نمی دانیم چه کسی به آنها ماموریت داده با امریکا برقرار است. روسیه بیشتر، و چینی ها کمتر، هم با امریکا و اروپا در حال رایزنی هستند.
مواضع رسمی مقام های ایرانی درباره این روند تاکنون بر دو اصل مبتنی بوده است:
1- هیچ اصلاحی در متن برجام یا هیچ ضمیمه ای برای آن وجود نخواهد داشت.
2- ایران تا زمانی که منافعش تامین شود به برجام پای بند می ماند.
سوال این است که آیا این دو اصل آن مقدار قوی و دقیق هست که بتواند در این صحنه پیچیده از منافع ایران پاسداری کند؟
وقتی گفته می شود اصلاحی در متن برجام صورت نخواهد گرفت یا برجام ضمیمه ای نخواهد داشت، در واقع مسئله اصلی دور زده شده است. تا جایی که می دانیم نه اروپا و نه حتی امریکا، هیچ یک خواهان تغییر برجام چه به شکل اصلاح متن و چه به صورت ایجاد یک توافق جدید نیستند. هدف اروپا و امریکا این است که برجام را حفظ کنند و در «موضوعات غیربرجامی» یک «توافق جدید» با ایران منعقد کنند که البته به مثابه یک شرط برای تعلیق تحریم های برجامی در نظرگرفته خواهد شد. این موضوع، درباره همه ادعاهای امریکا جز مسئله دسترسی به تاسیسات نظامی و حذف سقف های زمانی صادق است و برخی ارزیابی ها نشان می دهد اتفاقا آنچه در مقطع فعلی برای امریکا اهمیت دارد نه این موضوعات، بلکه مشخصا برنامه منطقه ای و موشکی است. در واقع آنچه امریکا اکنون بر آن متمرکز شده استفاده از نیاز اعلام شده دولت آقای روحانی به حفظ برجام به عنوان اهرم فشاری برای گرفتن امتیازهای موشکی و منطقه ای از ایران است. اگر مقام های دولت آقای روحانی حقیقتا خواهان اثرگذاری بر محاسبات امریکا هستند به جای نفی پی در پی مذاکرات مجدد یا تلاش برای اصلاح برجام، باید هرگونه مذاکره و توافق غیربرجامی را هم به صراحت رد کنند. سخنان هفته گذشته آقای رییس جمهور درباره عدم مذاکره درباب توان دفاعی البته نشانه خوبی است اما اولا فقط برنامه موشکی را در بر می گیرد و حاوی هیچ کد مشخصی درباره برنامه منطقه ای ایران نیست و ثانیا تضمین هایی لازم تا اطمینان حاصل شود که در مذاکرات پس پرده هم به همین شکل عمل می شود.
اصل دومی هم که دولت از آن استفاده می کند نه تنها مفید نیست بلکه می تواند به ضد خود بدل شود. دولت می گوید تا زمانی که منافع اقتصادی ناشی از برجام تداوم داشته باشد به آن پای بند خواهد ماند. آقای روحانی حتی صریح تر از این گفته اگر امریکا هم از برجام خارج شود ایران به شرط پای بندی اروپا به برجام از آن خارج نخواهد داشت. چنین موضعی بسیار خسارت بار است. این در واقع تشویق امریکا به خروج از برجام با صفر کردن هزینه های این اقدام است. اگرتنها یک عامل وجود داشته باشد که امریکا را درباره پیگیری سیاستی که درباره برجام در پیش گرفته به تردید بیندازد، این است که امریکا بداند ایران با خروج امریکا، دیگر توافقی به نام برجام را به رسمیت نمی شناسد و برنامه هسته ای خود را –به صرت کلی یا جزئی- از سر خواهد گرفت. امید بستن به اروپا به دلایلی که مکررا درباره آنها صحبت شده، استقبال از تحریم های ثانویه امریکا به اضافه زوال تدریجی پای بندی اروپا به برجام و نهایتا تبدیل شدن برجام به یک توافق یک جانبه از طرف ایران را در پی خواهد داشت.
وضعیتی که به سمت آن حرکت می کنیم می تواند بسیار غافلگیرکننده باشد و اصول فعلی که دولت دیپلماسی خود را بر آن استوار کرده برای مدیریت این شرایط بسیار ضعیف است. سناریوی ماه مه می تواند چیزی شبیه به این باشد
که امریکا رسما از برجام خارج نشود ولی –به صورت یک عمل انجام شده- اولا اعلام کند پس از انقضای برجام اگر ایران غنی سازی را گسترش بدهد باز با تحریم مواجه خواهد شد و ثانیا همزمان تحریم های مشترکی را با همراهی اروپا علیه برنامه موشکی یا منطقه ای ایران (در موضوعی مانند یمن هر دو مسئله ترکیب می شود) اعمال کند. یک سناریوی دیگر هم این است که امریکا از برجام خارج شود ولی اروپا شرط تداوم برجام با ایران را پذیرش محدودیت در برنامه های موشکی و منطقه ای ایران اعلام کند و چون این شرط پذیرفته نخواهد شد، مجددا آنچه ایران با آن مواجه می شود تحریم های مشترک اورپا و امریکا در زمینه موشک و منطقه ای است.
ما اکنون به شدت نیازمند اجتناب از تکرار تجربه مذاکرات برجام هستیم. دولت حتی اگر می خواهد برجام را حفظ کند، باید مسیر خود را به طور اساسی تغییر بدهد. اصول دوگانه ای که از آنها سخن گفتیم باید با اصول زیر تقویت و جایگزین شود:
1- امریکا باید بداند که در صورت خروج از برجام، حتما «هزینه برجامی» پرداخت خواهد کرد و تعهد ایران به برجام، دیگر هرگز کامل نخواهد بود.
2- از هم اکنون باید دورنمای اقدامات هسته ای به امریکا نشان داده شود. در این زمینه سیگنال هایی بسیار قوی تر از اعلام تلاش برای تولید سوخت اتمی کشتی ها لازم است.
3- امریکا باید درک کند ایران همانقدر که عدم تعلیق تحریم های برجامی را علامت خروج امریکا از برجام می داند، اعمال تحریم های اقصادی به بهانه های غیر هسته ای را هم به عنوان خروج در نظر خواهد گرفت.
4- اروپا اگر خواهان تداوم برجام است، به جای باج خواهی های مضحک فعلی، باید دستور کار خود مبنی بر پای بندی کج دار و مریز به برجام را تغییر بدهد. مهم تر از این، اروپا باید تصمیم بگیرد که پس از خروج امریکا از برجام آماده واگذاری چه امتیازهایی به ایران است تا ایران گزینه باقی ماندن در برجام را بررسی کند.
5- مسدود کردن باب هرگونه مذاکره فرابرجامی به طور قاطع، اصل دیگری است که باید به اصول دولت اضافه شود.
فقط یه مطلب میمونه اونم اینکه خداست که این مملکت رو تا حالا نگه داشته وگرنه صاحب همیتی در ارکان قانونی و اجرایی مملکت برای تغییر وجود ندارد
در قضيه سوره هم يك قدم به فتح خيمهي معاويه مونده و همين آقايون با تشر غربيها، فشار ميارن كه مالك رو برگردونن.