نشریات دانشجویی در این هفته، با تیترها و سرمقالههای خود را به مهمترین مسائل روز کشور و حواشی پیش آمده در حوزههای مختلف اختصاص داده اند که با هم تعدادی از آنها را میخوانیم.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- امیررضا غلامی؛ نشریات دانشجویی در این هفته، تیترها و سرمقالههای خود را به مهمترین مسائل روز کشور و حواشی پیش آمده در حوزههای مختلف اختصاص دادهاند که با هم تعدادی از آنها را میخوانیم.
شماره ۳۶ نشریه صراط جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه لرستان در سرمقاله خود به مسئله برجام پرداخته است که این یادداشت را با هم میخوانیم.
نتیجه ی اعتماد به آمریکا و غرب چیزی جز سیلی خوردن نبوده و نیست. دولت تدبیر و امید با ربط دادن همه ی مشکلات کشور به برجام و چشم دوختن به دستان دشمنان، استفاده از ظرفیت های داخلی را کنار گذاشت و با واردات گسترده به کشور( ۸ برابر شدن واردات در دولت تدبیر و امید ) عملا تولیدکنندگان داخلی را تحریم و ورشکسته کرده و قریب به ۱۵ هزار کارخانه و کارگاه تولیدی را تعطیل کرده است.
حال هم با خروج آمریکا از برجام علاوه بر تحریم های گذشته، تحریم های جدیدی بر آنها افزوده شده است و باید گفت که به دلیل عدم خروج دیگر کشورها، جمهوری اسلامی ایران حق خروج از این توافق را ندارد(بهتر است بدانید با اینکه آقای عراقچی اظهار داشتند اگر آمریکا از برجام خارج شود ایران نیز از این توافق خارج میشود اما با توجه به متن برجام حتی اگر یکی از کشورهای مقابل هم در برجام بماند ایران موظف به ماندن در برجام است) و حتی به این ۳ کشور اروپایی که در دفاع از برجام مواضع و صحبت هایی داشتند هم اعتمادی نیست، نباید اشتباه قبلی را تکرار کرد و بدون توجه به تعهدات و تضمین های مستند طرفین مقابل، مانند برجام با هیجان سیاسی در این توافق بمانند و به تعهدات آن بصورت یک طرفه عمل کنند.
نهایت بی کفایتی این دولت همین است که توانایی تشکیل یک تیم سالم مذاکره کننده را نداشت( ۲ نفر از ۸ عضو مذاکره کننده هسته ای ایران جاسوس بودند). دستاورد این دولت یک توافق دو سر باخت و خسارت محض بود که با شانتاژ رسانه ای آن را تبدیل به یک توافق بزرگ برد برد و الگوی دیپلماسی کرده بود.
قطعا تنها راه نجات اقتصاد کشور و معیشت مردم، استفاده از ظرفیت های داخلی، حمایت از تولید داخلی و جلوگیری از واردات بی رویه ی کالاهایی است که مشابه داخلی دارند.
شماره ۱۴ نشریه مبدی گاهنامه بهداشتی علوم پزشکی یزد در دلنوشته ای به مسئله ازدواج پرداخته است که این مطلب را با هم می خوانیم:
قدیما هر وقت تو محل واسه بازى یار انتخاب مى کردیم، همیشه یارهاى قوى رو اون بر مى داشت. مى گفت با یار ضعیف نمیشه برد. همیشه وسط یه بازیه نابرابر بود. بازى که مى دونست برندست بزرگ که شد با همین فکر یار انتخاب کرد. یکى که از همه نظر قوى بود... چهره ... تحصیلات ... وضعیت مالى ...
شک نداشت که براى زندگیش بهترین یار رو انتخاب کرده و هیچ مشکلى حریف زندگیش نمیشه؛ چند بارى از زندگیش واسم گفته بود. گفته بود زندگیم پر از گل به خودیه، پر از اشتباهاتى که داره یه تیم قوى رو زمین میزنه، گفته بود هم دل نیستیم، هم فکر نیستیم. هر کدوم ساز خودمون رو مى زنیم .
آخرین بارى که دیدمش چهره اش مثل کسى بود که خیلى تلاش کرده ولى بازى رو باخته. همون قدر خسته و کلافه، وقتى بهش گفتم چى شد که اینجورى شد؟ گفت: انتخاب دلم نبود... واسه شرایطى که داشت انتخابش کردم... فکر مى کردم کم کم عاشقش میشم و عاشقم میشه... کم کم انتخابى که دلى نبوده، دلى میشه، ولى نشد... چون دل آدمیزاد به زور وصله دل کسى نمیشه، حتى اگه یک عمر به اجبار کنار دل کسى بمونه... من قبول کردم که باختم...
نگاش کردم و گفتم خودت که باختى هیچ، یارتم باخت. ببین رفیق بعضى وقتا باختن ما باختن خیلیا میشه... تو بازى هاى بچگیمون تیم قوى همیشه برنده مى شد، ولى زندگى بازى بچه ها نیست؛ تو زندگى هرچقدر هم که یارت قوى باشه اگه دلتون یکى نباشه مى بازید، بد مى بازید!
شماره ۱ نشريه دی نشریه دانشکدههای پرستاری و پیراپزشکی آمل در مطلبی با عنوان «نیسان آبی وارد میشود» به قلم مدیر مسئول نشریه به دغدغه های انتشار یک نشریه دانشجویی پرداخته است که این یادداشت را با هم میخوانیم:
این بازی ضعیفها نیست. چیزی نیست که بخواهی امروز باشی و فردا جا بزنی. نمیتوانی حال و مودت را وارد داستان کنی. اینجا جای سرسیلندر سوزاندن و جوش آوردن نیست. باید بکوبی به خیلی ها تا بنشینند سرجای شان و تو به مسیرت ادامه بدهی. فکر می کنی این دنیا جای پرایدهاست؟! نه، اینجا باید حداقل نیسان آب یا یچیزی باشی.
دارم از دنیای تهیّه و چاپ یک نشریه دانشجویی حرف می زنم. آن هم در جهان دانشگاه های علوم پزشکی. جایی که اگر دانشجویی کلوخی در سرش خورد و خواست وارد حوزه ی نشریات شود، تازه می فهمد که چقدر تنهاست. نویسنده، طرّاح صفحه، ویراستار و... ستاره ی سهیل اند و نایاب. بگذارید بی انصاف نباشم و نگویم که هیچ استعدادی در دانشگاه های علوم پزشکی وجود ندارد. چرا؛ هم طرّاح های قابل قبولی داریم، هم دانشجویانی که حرفی برای گفتن دارند و میتوانند آنها را به نوشتار تبدیل کنند. امّا چه چیز باعث م یشود که آنها رغبتی برای همراه شدن با کسی که می خواهد نشریه ای راه بیاندازد نداشته باشند؟ چرا میخواهند همچنان ستار هی سهیلِ ناپیدا باشند؟!
برای این پرسش جوابی جز «نبود عشق به این کار » ندارم. اصلاً وقتی از قدرت و توان لازم برای این کاری که داریم میکنیم حرف میزنم، هم هی این قدرتها در عشق خلاصه میشود. ما «نیسان آبی عاشق » می خواهیم که هر مانعی در مسیرمان را بکوبد و پیش برود. کسی که با حرف های این و آن از مسیر دلسرد نشود.
وقتی کسی کارش را کوچک می شمارد، آنقدر به این کار و عشق به آن مطمئن باشد که چپ نکند. او باید کسی باشد که در برابر فلان مسئول که از متنی خوشش نیامده بایستد و اگر خواسته هایشان فراتر از قانون رفته باشد، مثل «نیسان آبی » او را بکوبد و از رویش رد شود.
اینها را گفتیم تا مشخص شود ما «نیسان آبی» هستیم، نه پراید سفید مدل ۸۲ . قرار نیست با بادهای جاده بدنه مان بلرزد و اگر لازم باشد هر کس که سر راه مان بایستد را مچاله م یکنیم. حتّی اگر بنا باشد این وسط خودمان هم له شویم. البته مثل آن نیسانِ جادّه نظامی در آن کلیپ 3gp قدیمی نیستیم که هر بیگناه و باگناهی را شخم بزنیم و تبدیل به کتلت کنیم! نه! ما از آن نیسان هایی هستیم که قبل از پیچیدن راهنما می زنیم و همینطور هوایی و بی منطق به یک سمت نمی پیچیم. پس چشمانتان به چراغ راهنماهای ما باشد؛ چون «نیسان آبی » وقتی که بپیچد، دیگر پیچیده