گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-زهرا سادات رضوی علوی*؛ اين روزها که بحث زنان و حقوق آنها جديتر شده است، ديگر لازم نيست بر سر انسان بودن زن جدل کنيم بلکه جدال بر سر الگوي مناسب زن مسلمان ايراني است. الگوهاي هر نظام فکري در خدمت آن انديشه و متعهد به تامين اهداف و غايات آن نظام فکرياند؛ بنابراين الگوي غربي بر مبناي اصالت انسان و لذت او، هر نوع رهايي را حق زن دانسته و در واقع هر آنچه نهايت هدف اين تفکر است را حق جلوه ميدهد و زنان را در رسيدن به آن تشويق مينمايد.
از طرفي همه ميدانيم که در تفکر اسلامي، زن يک انسان مجاهد است که براي رسيدن به غايت نهاييِ انسان، محکم و استوار گام برميدارد و در اين مسير به تکاليف الهي خود عمل ميکند. الگوي اسلامي بر مبناي خدامحوري و عمل به تکاليف الهي تعريف ميشود و از اين منظر، زن و مرد هر آن چه دارند را در اين مسير به کار ميگيرند.
بررسي نگاه بزرگان ما نشان ميدهد که زن در نگاه ديني ما عزيز، کريم و ارزشمند است و پروسهي تصميمگيري زنان براي هر فعاليتي در هر لحظه، در پارادايم اسلام، بر اساس تقويت عمل موحدانه شکل ميگيرد که متفاوت از فرآيند تصميمگيري زن غربي با ارزش هاي مدرنيته و سرمايه داري است؛ در واقع زني که در فرآيند تصميمگيري براي حضور اجتماعي مطابق با ارزشها و معيارهاي الگوي مدرن عمل کند، يک زن غربي است، اگرچه چادر به سر داشته باشد!
مطابق با دستورات اسلامي، زن امکان حضور در عرصه هاي مختلفِ اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و ... را دارد و در برخي مواقع بر او واجب است تا از کيان اسلام و انقلاب دفاع کند و پا در ميدان جهاد و مبارزه بگذارد؛ خواه اين مبارزه جنگِ سخت باشد، خواه جنگِ نرم ...
حضور زنان در جامعه الزامات مخصوص خودش را نيز دارد. تناسب الگوي اجتماعي زن با جنسيت، فطرت، نقش و مسئوليت هاي او مهمترين نکته است؛ در الگوي اجتماعيِ زن، حق متفاوت بودن مسئوليتها و حضور اجتماعي نبايد پايمال شود و نقش اولِ زن به عنوان محور خانواده به هيچ وجه نبايد در سايهي فعاليت اجتماعي زن قرار گيرد؛ بنابراين زن بايد بتواند ويژگيهاي زنانه ي خود را حفظ نمايد و حضور در نقش هاي مختلف، با وجود تمايزات فيزيکي و رواني بين مردان و زنان، او را از طبيعت و هويت خود دور نسازد و کرامت وي را حفظ کند. با توجه به اين قيود، اسلام زن را در اجتماع ميخواهد با رعايت دو نکته ي اساسي: حفظ حجاب و عفاف و دوري از اختلاط. لازم به ذکر است که اختلاط به معناي نداشتن مرز و حدود در روابط کاري و اجتماعي است و به معناي حذف کامل ارتباط با مردان نيست. بنابراين به صورت طبيعي کار در اجتماع و کنار مردان صورت ميگيرد اما اين حضور اجتماعي عاملي براي جنسي ديدن زنان و يا نگاه جنسيتي به او نمي شودبلکه زن کاملا در قامت يک انسان دغدغهمند و موثر ديده ميشود که افکار و انديشه هاي او ارزشمند هستند نه جسم و جنس او!
حال که لزوم و شرايط حضور زنان در جامعه مورد بررسي قرار گرفت، بايد به ميزان اثرگذاري و ميدان عمل با ديد جديدي نگريست. نقد جدي به جامعهي امروز ما اينست که زنان از کارآمدي در جامعه فاصله ي معناداري گرفتهاند و عملاً تنها بخش کوچکي از توان و پتانسيل بانوان جامعه به کار گرفته ميشود و آن هم ترويج و تشويق اشتغال است؛ واضح است که اشتغال في نفسه بد نيست و حق فعاليت اقتصادي به زنان داده شده است اما حبس زن در ادارات و سازمانها به صورت تمام وقت و صرفاً براي درآمدزايي، ناديده گرفتن پتانسيل عظيم زنان در عرصه هاي گوناگون است. سازوکار نظام بايد به گونهاي باشد که هيچ زني اشتغال را از سر ناچاري تحمل نکند البته که حضور زنان در برخي مشاغل به عنوان تکليف ديده ميشود و نياز جامعه است.
اينکه تقليل عرصه هاي اثرگذاري زنان در جامعه عامدانه بوده است يا از سر جهل، بحث پرچالشي است که در فرصت مناسب به آن خواهيم پرداخت اما اگر اين راه پر پيچ و خم به عمد، زنان را به سمت ناکارآمدي کشانده باشد تکليف ما چيست؟ آيا بناست تسليم تام خواسته هاي عدهاي شويم که بر پيشاني، مهرِ دفاع از حقوق زنان دارند و در باطن به دنبال سواستفاده از قدرت زنان هستند؟
مقام معظم رهبري ميفرمايند:«اصلاح جامعه با اصلاح زنان است.»[1] اين جمله نمايانگر قدرت بي بديل زنان در جامعه است؛ پس ميدان کنشگري بايد ميدان وسيعي باشد که منجر به تغييرات و اصلاحات کلان در جامعه شود و راهبري جامعه را به دست زنان دهد. در اين حوزه بايد از دو منظر بحث را مورد بررسي قرار داد.
نقش حاکمیت
حاکميت بايد در پي پررنگ کردن هر چه بيشتر نقش مردم و به طور خاص زنان در عرصههاي اجتماعي باشد. تجربهي موفق بسيج محلات، مسجد، هيات، جهاد سازندگي و ... در دوران انقلاب و دفاع مقدس نشان داد که نقش زنان در قالب کنشگري موثر تا چه حد پربسامد خواهد بود؛ امروزه اما اين الگوها به روز نيست و اثرگذاري پيشين خود را از دست داده است و همين امر کنشگري زنان را با اختلالات جدي مواجه کرده است و اساساً زن را از نقش اجتماعي خود دور نگه داشته است. ايجاد بسترهاي مناسبِ فعاليت براي اقشار مختلفي از زنان در جامعه يک مسئله جدي است؛ بستري که بتواند انرژي زنان را در راستاي اصلاح جامعه و اهداف انقلاب اسلامي به کارگيرد. با توجه به نسبت بالاي زنان تحصيلکرده به زنان شاغل، تعداد زيادي از بانوان درحالي که تحصيلات لازم را دارند، در خانهها، پاساژها، مراکز خريد، فضاي مجازي و ... سرگرم هستند و در عمل اتلاف انرژي و توان صورت ميگيرد. ايجاد بسترهاي مناسب براي هدفمند کردن فعاليت زنان و به ثمر رساندن دغدغه و توان آنها در جامعه يک مسئوليت بزرگ است که بر گردن حاکميت است؛ ظرفيت هايي نظير شوراهاي عالي مختلف، شوراياري محلات، سمن ها و ... و يا احياي الگوهاي پيشين ميتواند نقش زنان را پررنگ کند و زنان را در جايگاه موثر خود قرار دهد. علاوه بر اينها، ايجاد شرايط مناسب براي به کارگيري قدرت زنان در جامعه نيز اهميت ويژهاي دارد؛ ايجاد شرايط اشتغال يا فعاليت هاي نيمه وقت و يا به صورت پروژه اي و يا انجام بخشي از فعاليتها به صورت دورکاري و ... فرصت مناسبي را در اختيار زنان قرار ميدهد تا هم در بطن حوادث و اتفاقات باشند و هم امکان مديريت نقش هاي اجتماعي و خانوادگي برايشان فراهم شود و از اين رو هيچ نقشي بر ديگري آسيب وارد نکند.
نقش جامعه زنان
زنانِ جامعهي ما اثرگذاري در جامعه را به عنوان تکليف شرعي و الهي خود ميدانند. با توجه به نقشهاي مختلف زنان در خانواده و جامعه، اثرگذاري در دو قالب مستقيم و غيرمستقيم تعريف ميشود که هر دو ارزشمند است و عمل به تکليف و مسئوليت، اولويت بانوان است نه صرف حضور. قالب مستقيم همان حضور پررنگ زنان در جامعه با توجه به شرايط ويژهي زنان است و اثرگذاري غيرمستقيم با امکانات رسانهاي امروز محقق ميشود. بخشي از اثرگذاري غيرمستقيم نيز هدايت خانواده و تربيت نسل آتي در راستاي اهداف کلان انقلاب اسلامي است که البته تفکر اسلامي از زنان توقع دارد خانواده، اولويت اول آنان باشد اما تنها عرصه ي فعاليت نباشد!
گام نخست و مهمِ اثرگذاري افزايش آگاهي و بينش، علم آموزي و حرکت در مسيرهاي مختلف سياسي، فرهنگي، علمي و اجتماعي است. تاکيدات فراواني به علم آموزيِ زنان درجهت افزايش توان آنان در بعد فردي و اجتماعي شده است و راه مناسبي براي اثرگذاري خواهد بود. درهرحال بانوان ايران اسلامي نبايد بنشينند تا ساختارها تغيير کند و بستر مناسب ايجاد شود بلکه بايد از کوچکترين توان خود استفاده کنند و در راستاي رفع مشکلات جامعه اقدام نمايند؛ رفع مشکلات محرومين و مستضعفين در حد توان و با همراه کردن ساير زنان و خانواده ها، پيگيري مشکلات و آسيبهاي اجتماعي در محدوده ي زندگي خود و پيگيري براي رفع آن ها در بستر اجتماعاتِ خودجوش مردمي و با مديريت زنان و ايجاد حلقه هاي تجربهي زنان موثر و موفق براي الگو سازي و ... مواردي است که در حال حاضر توسط زنان فعال جامعه در حال اجراست اما اين زنان تعداد محدودي هستند که اگر دستشان را بگيريم و در اين راستا گام برداريم، به زودي نتيجهي فعاليت هايشان به چشم خواهد آمد؛ البته شبکه کردن اين بانوان در جامعه نيازمند کمکهاي بيشتر از طريق مراکز ذي صلاح است تا مجموع حرکات، موجي باشد براي از بين بردن استضعاف و آسيب هاي اجتماعي.
نهايتاً اگر تا به امروز به اسم حقوق زنان براي حضور در جامعه ميجنگيديم امروز بايد بدانيم که حضور ما در جامعه حق نيست که آن را پس بگيريم؛ يک وظيفه و تکليف الهي است و براي عمل به وظيفه بايد سختي ها و مشکلات راه را پذيرفت و تاريخ قطعا قضاوت خواهد کرد که در اين برهه از زمان زنان در کنج خانه و فضاي مجازي و مراکز خريد بودند يا در کف ميدان مبارزه!
[1] در دیدار جمعی از بانوان اندیشمند؛ 18/7/77
*دبیر سابق واحد خواهران دفتر تحکیم وحدت
این یادداشت، در ویژهنامه نشریه «ندا»(نشریه واحد خواهران دفتر تحکیم وحدت) با عنوان «زنان، رهبران جامعه» به انتشار رسیده است.