آخرین اخبار:
کد خبر:۷۴۲۶۰۸
روایت دانشجویی| پرونده بیست و هشتم| اولین ارائه

همه کرامات یک استاد عجیب/ خواب شیرین!

استادی داشتیم که معتقد بود: «مقام استادی جز به جدیت و خشونت رفیع نگردد» و «دانشجو جز به چوب استاد و جور معلم به نشود». تخصصش هم نطق کشیدن از ترم اولی ها بود.

همه کرامات یک استاد عجیب/ خواب شیرین!

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- سارا گریانلو؛ استادی داشتیم که معتقد بود: «مقام استادی جز به جدیت و خشونت رفیع نگردد» و «دانشجو جز به چوب استاد و جور معلم به نشود» . تخصصش هم نطق کشیدن از ترم اولی ها بود. یک چهره  شناخته شده  تلویزیونی که سر کلاس هیچ ربطی به آن عموی مهربان گوگوری نداشت و من همیشه با خودم فکر می کردم قطعا کسی که در تلویزیون می‌بینیم، برادر دوقلوی اوست. و الا آدمی که سر کلاس اینقدر خنک است و سر ضبط برنامه آنقدر اجتماعی، با چنین اختلاف دمایی، باید مثل تخم مرغ بترکد. ولی او نترکیده بود!

 

یک روز که تمام شب گذشته‌اش را در اتوبوس بیداری کشیده بودم، سر کلاسش چرت زدم و دیدم که دید. (یادم رفت بگویم یکی از قوانینش غیبت برابر حذف بود، بی‌شوخی!)

 

وقتی ساعت کلاس تمام شد گفت «شما بشین خانوم. تق تق تق ـ زد به تریبون کلاس ـ کسی توی کلاس نباشد». یکی از بچه‌ها موقع رفتن، دم در یک خط افقی روی گردنش برایم کشید و رفت. حساب سرانگشتی کردم که تا شروع کلاس بعد یک ربع وقت هست. پس فقط یک ربع. یک ربع پوست کرگدنی ‌ات را بپوش! (می دانم که معمولا نیم ساعت وقت هست، ولی یکی دیگر از قوانینش این بود که یک کلاس آموزشی قانوناً دو ساعته است و همیشه یک ربع از ساعت تنفس را می‌گرفت و همین برای این که بفهمید چه بدرفتار کج‌کرداری بود کافی است).

 

همه رفتند بیرون. کلاس ساکتِ ساکت شد. به نظرم حتی کسی توی سالن هم نمانده بود. انگار ترسیده باشند آتش غضب دامن‌شان را بگیرد. تا کیلومترها دور شده بودند.

 

دو سه دقیقه در سکوت محض نگاهش را از کف دست به پنجره و بالعکس عبور داد. به نظرم سناریوی ذهنش زدن یک کف گرگی به شیشه، برداشتن یک قطعه شیشه خوش‌تراش و زدن شاهرگ من بود.

جرینننگ!

 شیشه نبود! سکوت شکست:

کی راه داده شما رو اینجا؟ ها؟

باز ساکت ایستاد تا برای ضربه بعد نفس بگیرد.

«شما دانشجو نیستی. دبیرستانی هم نیستی. یه بچه ابتدایی هستی که لباس دانشجویی پوشیده. جسماً بزرگ شدی وگرنه ...»

دوباره سکوت. « هفته بعد کنفرانس می‌دین. یک ربع. مفید و مختصر».

اینجا دیگر واقعا جیریننگ! شیشه را شکست و شاهرگم را زد. من چطور برای آدمی که در دنیا فقط خدا را قبول دارد و بعد خودش را، کنفرانس بدهم؟

 

روزش که رسید، قلبم می‌زد. در را باز کرد و آمد تو. ده دقیقه تأخیر داشت. چشم‌هایش متورم بودند و قرمز. دکمه زیرگلو را اول بار بود که باز گذاشته بود. نشست پشت تریبون و ریشش را خاراند. بعد حضور و غیاب اول را کرد. (حتی یادم رفت بگویم یکی دیگر از قوانینش سه بار حضور غیاب بود. اول وسط آخر)

 

عذرخواهی کرد از خستگی و توضیح داد تا چهار و نیم بامداد سر ضبط برنامه‌ای بوده. دو سه دقیقه ای با صدای گرفته و دورگه، درس جلسه قبل را مرور کرد و یکدفعه‌ای چیزی یادش آمد و به من گفت «خانوم شما کنفرانس داشتی، درسته؟»

همه کرامات یک استاد عجیب/ خواب شیرین!

«بله»

«چرا نمیگی پس؟ وقت گذشت! بفرما خانوم، بفرما!»

بلند شدم. دفتر کوچک یادداشتم را برداشتم و رفتم روی سکو. یکی دو کلمه‌ای که نطق کردم، دیدم همان دختر که دفعه پیش دستش را افقی به گردنش کشید، این دفعه اشاره می‌کند، دستش را گذاشته زیر گوشش و چشمش را می‌بندد. جسارت به خرج دادم. برگشتم و استاد را نگاه کردم. خوابِ خواب. رو کردم به بچه ها و صحنه آهسته و صامت شادی بعد از گل، اجرا کردم. در یک تعاون اجتماعی بی‌نظیر، نشان دادیم چقدر می‌توانیم ساکت باشیم. تمام مطلبم را روی تخته نوشتم و برای بچه‌ها لب می‌زدم که اگر احیانا بیدار شد، آماده باشم برای صدا دادن به تصویر.

 

بیست و پنج دقیقه گذشت. داشتیم تصمیم می‌گرفتیم بیدارش کنیم یا نه. یک دفعه در باز شد. دانشجویی سرش را آورد تو، گفت «اِاِ ببخشید» دوباره در را بست.

 

استاد بیدار شد. نگاهی به من کرد و گفت «بفرمایید خانوم گوشم با شماست».

به تخته اشاره کردم و گفتم «تمام شد استاد»

گفت «کنفرانس باید حداقل یک ربع باشد»

«مال من بیست و پنج دقیقه بود»

ساعتش را نگاه کرد و جا خورد «اشکال نداره، یک بار دیگه گوش می‌کنیم»

نفس عمیقی کشیدم و دوباره کنفرانس دادم. ولی این بار اصلا نترسیدم. چون حرف زدن پیش مردی که وجدانش به او می‌گوید اگر ایراد بگیری سرت خواهد آمد، خیلی فرق دارد با کسی که اول خدا را قبول دارد بعد خودش را.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار