در انقلاب سرخ که بر ضد جهان سرمایهداری و در حقیقت علیه همه جهان قد علم میکرد به خوبی مثال کارکرد تقابلی موسیقی قابل تصور است و البته نهضت نازی با اولویت برتری هویت نژادی، کارکردی کنکاشی از موسیقی طلب میکند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، اینکه اولین بار کدام حزب سیاسی در تاریخ از موسیقی به طور رسمی استفاده کرد و دارای سرود رسمی شد برای شروع این نوشتار چندان مهم نیست. آنچه که مهم است این است که چرا احزاب چپگرا و لنینیستی و استالینیستی و غالب احزاب خرد آنها از موسیقی استفاده کاملا بهینه کردند و توانستند آرمانها و واقعیتها را از یک سو در این آثار منتقل کنند و از سوی دیگر سبک موسیقی و سرودها خود گویای مانیفست و ایدئولوژی آنان باشد.
هنرها هیچگاه در چارچوب ایدئولوژی و تفکرات قرار نمیگیرند! این جمله را بسیاری از متفکران هنر و هنرمندان در تاریخ هنر تکرار کردهاند و هنر برای هنر را که شعار مکتب پاریس هست را سرلوحه کار هنری خود قرار میدهند. اما در تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی و حتی تحولات فرهنگی و هنری در سده بیستم اروپا خصوصا در نیمه دوم آن خلاف این رویه طی شده است. در این بین تمام احزاب سیاسی، ارتشها و نیروهای نظامی در جنگ جهانی اول و دوم با استفاده از هنر (چه نقاشی، فیلم و یا موسیقی) شعائر و معارف خود را به جهان منتقل و نیروها و یگانهای نظامی خود را تهییج کردند؛ بنابراین این شعار که از هنر فقط برای هنر و نه هیچ چیز دیگر استفاده نشود یک دروغ محض است و از قضا رهبر انقلاب اسلامی نیز به آن اشاراتی داشته و هنرمندان را به استفاده از هنر برای تبیین ایدئولوژی اسلامی و صدور انقلاب سفارش کردهاند.
برای فهم بهتر کارکرد موسیقی و سیاست باید گفت؛ بدون آنکه بخواهیم قانونی عمومی صادر کنیم شاید بتوانیم این دسته بندی مارک ماترن را در مورد کارکردهای سیاسی موسیقی به عنوان بستر ورود به بحث مورد دقت قرار دهیم. وی سه گونه کارکرد سیاسی را برای موسیقی متصور میشود:
۱-کارکرد کنکاشی: این نوع کارکرد در مواقعی است که هویت جمعی مورد بحث و گفتمان قرار میگیرد.
۲-کارکرد واقع گرایانه: در این مورد ایدهها و عقاید و گرایشات مختلف بیان میشوند.
۳-کارکرد تقابلی: در وضعیتی به کار میرود که گروهی از مردم با گروهی دیگر درمواجهه باشند.
در هر سه شکل کارکرد بالا باید در نظر داشت که موسیقی یک «وسیلهی مکالمه» است. این مکالمه در یک محیط اجتماعی در حال تغییر و تغیر مستلزم شرایطی است که بدون آن رابطه بین دو طرف مخدوش میگردد. زمینههای این مکالمه به تفضیل بازگو خواهد شد.
اما در میان تمام جناحهای سیاسی در جهان سیاست احزابی که معتقد به مالکیت جمعی و نظرات کارل مارکس بودهاند و از لحاظ سیاسی چپ نامیده میشوند، ارتش سرخ لنین و استالین دارای تاثیر گذارترین موسیقی و سرود بودند. سرودهای گوناگونی، چون سرود رسمی ارتش سرخ، بیا برویم، ارتش من، کاتیوشا، ارتش سرخ قویترین است، جنگ مقدس قزاقها تنها چند نمونه از آثاری هستند که هیجان را برای جنگیدن و رزمندگی ایجاد میکنند.
موسیقی آنان چند عنصر اساسی دارد: اول آنکه بدلیل وجود نبرد همیشگی که مارکس به آن معتقد بود که همیشه بین طبقات کارگری و بورژوازی وجود دارد و تضاد دیالکتیکی موجود موسیقی این نبرد و سنتز را به خوبی منتقل میکرد. صیرورت و آمد و شد همراه خود یک هارمونی ریتمیک دارد که سرودهای نظامی و داری کوبش و ضرباهنگ این خصوصیت را دارا بود. اشعار این آثار غالبا نیز دارای ماهیتی فارخوانانه نسبت به نبرد و جنگ با نابرابری داشت و مکملی برای این موزیکها بود. دوم آنکه پشتوانه موسیقایی مردم شوروی و روسیه تزاری پشتوانهای عالی و تاریخی بوده و مردم از نزدیک با موسیقی در کوچه و خیابانها سروکار داشتهاند. سمفونی و کنسرتهای بزرگی که در تالارها توسط موسیقیدانان بزرگی، چون چایکفسکیها نوشته میشده است همه پتانسیل را برای داشتن یک موسیقی جهانگیر به وجود میآورده است.
آخرین نکته این است که نظم، جهد و جدیت سرخها برای داشتن جامعهای با ویژگیهای خاص و مطلوب آنان یک عامل اساسی برای نه تنها داشتن یک موسیقی اثر گذار که داشتن یک جامعه آرمانی با شرایط و خصایص کمونیستی و سوسیالیتی بود. این عناصر به جرات عوامل مهمی بود که چپهای سرخ را به موسیقی و سرود جاویدان و ماندگار رهنمون کرد.
در انقلاب سرخ که بر ضد جهان سرمایهداری و در حقیقت علیه همه جهان قد علم میکرد به خوبی مثال کارکرد تقابلی موسیقی قابل تصور است و البته نهضت نازی با اولویت برتری هویت نژادی، کارکردی کنکاشی از موسیقی طلب میکند. چنان که گفته شد در صورتیکه موسیقی نتواند به عنوان وسیله مکالمه در حرکت اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد خطر آن میرود که نقش موسیقی و موسیقیدان نقشی منفعل و یا درخدمت ایدههای از پیش تعیین شده سیاسی باقی بماند.
البته دیگر احزاب و نیروهای سیاسی در جنگ جهانی مانند ایتالیا و فرانسه نیز با موزیکهایی، چون موسیقی معروف پارتیزان و اشعار و ترانههای عاشقانه و حماسی دیگری نامی از خود باقی گذاشتند. برای پرداختن به فاشیسم چه مثالی بهتر از آلمان نازی. دستگاه تبلیغاتی آلمان_نازی تحت نظر گوبلز علاقه بسیاری به شکوهمند نشان دادن فرهنگ آلمان داشت و در این راه تا حد امکان از موسیقی کلاسیک استفاده میکرد. نواخته شدن سمفونیهای باخ و بتهوون در آلمان نازی امری مطلوب بود و موسیقی واگنر موسیقی_ایدئولوژیک و رویایی این حکومت محسوب میشد.
ولی بدون شک در پیشتازی شوروی نباید شک کرد. چراکه موسیقی با کارکرد سیاسی و یا درستتر با کارکرد تقابلی آن در جماهیر شوروی عملا پس از استالین آغاز میگردد. وی در سال ۱۹۲۷ به قدرت رسید و بلافاصله روابط را با غرب قطع نمود. “انجمن موسیقیدانان معاصر” که یک “نهاد صنفی” بود و حال خود را تحت حمایت و شامل مشروعیت نمیدیدند بلافاصله به “تشکل” جدید و مشروع “انجمن موسیقیدانان خلق روسیه” پیوست که در سال هزار و نهصد و سی ودو تشکیل شد و در نهایت به “اتحادیهی آهنگسازان شوروی” تبدیل گشت. همانطور که میبینیم و در هر منبع تاریخی قابل دسترسی نیز دیده میشود متشکلترین نوع برخورد با موسیقی و شاید سیاسیترین شکل استفاده و کارکرد آن در دورهی استالین قابل رویت است.
باید یادآور شد: هرگونه ارتباط واقعی و قوی بین موسیقی و حرکت سیاسی و یا بهتر بگوییم مشارکت فعال موسیقی و موسیقیدان را در هر حرکت سیاسی منوط به سه عامل: تشکل- مشروعیت و اجرا میدانند. موسیقیدانها میبایست اولا مورد تایید جریان سیاسی و به اصطلاح دارای مشروعیت یا صلاحیت باشند. ضمن آنکه نوعی تشکل برای ارتباط کاری با فعالان سیاسی و تشکلهای غیر دولتی ضروری به نظر میرسد؛ و در انتها میبایست مطمئن بود که موسیقی قادر است که نه تنها پیام نهضت را به گوش دیگران برساند بلکه حتی خودعامل ایجاد انگیزه نیز بشود. ”
مضامین این اشعار نیز مقولات مهم مارکسیستی مثل تغییر و تحول فردی و اجتماعی، هماهنگی و همکاری، مبارزه و تلاش و جدیت است. توجه به تغییر و تحولات زیست محیطی و طبیعی یک بهانه خوبی برای هنرمندی این افراد بود تا با معطوف کردن مخاطب به این تحولات او را به فکر تغییر بیاندازند و بنظر میرسد که در این مورد موفق بودند. موسیقی چپ البته با فروپاشی شوروی و #حزب_توده در ایران و شوروی نیز از میان رفت، اما در کشورهایی نظیر چین و کره هنوز همراه با عقاید مالکیت اجتماعی و مارکسیستی خود سرودهای شبه نظامی و ریتمیک را در دستور کار خود قرار میدهند.
موسیقی به دلیل تک بعدی بودن اثرگذاری در روان انسان، خیالانگیر بودنش در تخیل، قابلیت تهییج عواطف و احساسات و ظرفیت شعر برای ایجاد ترانه از بهترین شیوهها برای تبیین پیام است. خوب است که این شیوه برای نیروی مومن انقلابی که پیامهای مهمی را هنوز به عالم مخابره نکرده است بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد.