جنگ هیبریدی(ترکیبی) میتواند، مردم یک کشور را عاشق قاتل خود کند و دشمن مهاجم را نجات بخش خود فرض کند؛ چنان که آمریکاییها به دنبال این هستند که با بیاعتبارسازی سپاه پاسداران مقوله دو قطبی معیشت یا موشک یا منطقه را بسازند.
گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، جامعه ایران و رسانههای فارسیزبان، دو سه هفته عجیبی را گذراندهاند. ابتدا خبر شهادت حاج قاسم آمد، بعد جزئیات و واکنشها، سپس خبر تشییع در شهرهای ایران و عراق، پاسخ موشکی و حمله به عین الأسد، سقوط هواپیمای اوکراینی، بحث بر سر مقصر حادثه، بیانیه ستاد کل، و نهایتاً، گمانهزنیها. چرا هنوز گمانهزنی داریم؟ چون هنوز ابهام و سوال داریم، و برای پاسخهای متفاوت، انگیزههای متفاوت وجود دارد؛ بنابراین با وجود گذشت بیش از ده روز از حادثه، همچنان درموردش اخبار و فرضیههای جدید میشنویم، و با اینکه باید یاد میگرفتیم پیش از رسیدن خبر رسمی و نتایج تحقیقات، سکوت و انتظار به نفع خودمان و فضای رسانهای است، همچنان حدسیاتمان را مطرح میکنیم و با هر نشانه و اَمارهای، داستان را طور دیگری برای خودمان و مخاطبهایمان روایت میکنیم.
سیدمصطفی خوشچشم، کارشناس مسائل بینالملل و رسانه، در پاسخ به خبرگزاری دانشجو در مورد احتمال جنگ الکترونیک میگوید: هنوز سوالات بیپاسخ زیادی در جامعه وجود دارد. نیروهای مسلح ما این را نیز بهعنوان یک احتمال قوی دنبال میکنند.
او در پاسخ به این سوال که آیا طرف خاصی از این فرضیات منفعت میبرند بیان میکند: آنچه که مشخص است این است که آن شخصی که شاسی را فشار داده از سپاه بوده و سپاه هم رسماً عذرخواهی کرده و دانستههایش را با مردم درمیان گذاشته است. اگر طراحیهای جنگ الکترونیک درمیان باشد باید بررسی بیشتری شود. اینها علوم بسیار جدیدی در دنیا هستند که هر روز در حال پیشرفتند. بهنظر میرسد که این شایعات به نفع طرف خاصی نباشد. بخشی از حقیقت برای مردم روشن شده و حتما باید اطلاعات جعبه سیاه دانلود شود تا مشخص شود. جامعه باید به هر ترتیب قانع شود. اگرچه باز بودن این پرونده در رسانهها با این شک و شبههها باعث میشود که این ماجرا در منظر انظار عمومی کشدار شود و مساله هواپیمای اوکراینی در صدر اخبار بماند.
خوشچشم درمورد احتمال برنامهریزیشده بودن این حدسیات میگوید: به نظر نمیرسد که این یک عملیات طراحی شده باشد، به این جهت که اگر این گمانهها درست باشد و طراحی جنگ الکترونیک در کار باشد انگشت اتهام به سمت امریکا برمیگردد، در صورتی که امریکاییها به شدت به دنبال این هستند که خودشان را از این اتهامات تبرئه کنند و حتی اگر پیروزی در جنگ الکترونیک، که عرصه جدید و در حال اکتشافی است، نشانه قدرت باشد، این محکومیت سنگین به لحاظ قدرت نرم یک ضعف شدید است و به وجهه امریکا خسارت جبرانناپذیری را وارد میکند. تا آنجا که به مسئولیت مربوط میشود، نیروهای مسلح ما به طور کامل مسئولیت را به عهده گرفتهاند و بالاتر از سیاهی که رنگی نیست! اما باید به این پرسشهای مردم پاسخ داده شود تا معلوم شود که نقش امریکا در این بین چه بوده است.
خوشچشم ادامه میدهد: امریکاییها باید پاسخ دهند که چطور خبر نداشت که موشکهای ایرانی به سمتش میآیند و سیستمهای هشدارش از کار افتادند، اما در تهران که پدافند چنین کاری کرده است، آنها بلافاصله خبر داشتهاند؟
او در مورد مضرات و منافع این گمانهها در فضای رسانهای میگوید: مضرات چرخیدن این گمانهها در فضای رسانهای این است که موضوع هواپیمای اوکراینی در صدر اخبار خواهد ماند و همه چیز را تحت الشعاع قرار خواهد داد، از جمله حمله موشکی ما به عین الأسد و شهادت حاج قاسم سلیمانی و انتقام سخت را. از طرف دیگر ایجاد شبهه تا ابد میتواند ادامهدار باشد، اما ما باید به این شبهات مردمی پاسخ بدهیم، چون بیشترین هزینه را دادهایم و اشتباه را کامل پذیرفتهایم. حال که هزینههایش را قبول کردهایم نباید اجازه بدهیم داستان باز بماند و بهسرعت باید به شبهات پاسخ داده شود و اگر طراحیای از طرف امریکا بوده به سرعت هزینهها متوجه او شود.
خوشچشم در نهایت اضافه میکند: فارغ از مضرات و منافع این شبهات باید به جامعه درمورد تمامی سوالات، مخصوصا شش-هفت سوال اصلی و کلیدی ماجرا، پاسخ علمی، بیطرفانه و قانعکننده داد.
جنگ هیبریدی سهوجهی علیه ایران
آمریکاییها به دنبال این هستند که با بیاعتبارسازی سپاه پاسداران مقوله دو قطبی معیشت یا موشک یا منطقه را بسازند؛ تحریمهای اخیر هم جنبه روانی دارد و همچنان تحریم را به عنوان ابزارهای فشارشان ادامه میدهند و اروپاییها تصمیم میگیرند مکانیسم ماشه را راه بیندازند و انگلیس هم تحریم غذا و دارو را مطرح میکند؛ و همه اینها برای به حاشیه بردن خون تازه در رگهای مردم از شهادت سردار سلیمانی است.
اگر چه معتقدیم هواپیمای اوکراینی را ما به اشتباه زدیم، اما نیمه دیگر ماجرا باید از دل جعبه سیاه بیرون بیاید که آیا اختلال یا نفوذی بوده است؟
دشمنان به دنبال ایجاد تجمعات و تظاهرات هستند که نمونه آن در تجمعات اخیر مقابل دانشگاه امیرکبیر و حضور سفیر انگلیس دیده شد و آنها میخواهند موقعیت کف خیابانی را مزمن کنند تا کم کم با هر انگیزهای مردم به خیابانها بیایند و فشار حداکثری خارجی را با فشار داخلی همراه و ما را وادار کنند پای میز مذاکره بیاییم.
غرب به دنبال جنگ ترکیبی در حوزههای مختلف سخت، نیمه سخت و نرم است و در انتخابات دوم اسفند به جای اینکه معیشت را شعار اول قرار دهند بحث مذاکره کنیم یا نکنیم را مطرح خواهند کرد و میخواهند این اولویت اول ما شود و از طریق عملیات روانی کاری کنند که مردم مشکلات معیشتی خود را اولویت ندانند.