به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، حبیب والی نژاد تهیهکننده فیلم سینمایی «لباس شخصی» در نشست خبری این فیلم در سالن سینمای رسانه، متنی بدین شرح قرائت کرد:
با درود و ادای احترام به مردم مهربان و داغدارِ سرزمینم و با سلام به اشکهای همچنان جاریِ غمِ از دست دادنِ جهان مردِ قهرمانِ ایران زمین، در ترور وحشیانه سردار حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی مهندس و با درود به صبر و استقامتِ خانوادههای داغدیدۀ مسافرانِ پروازِ اوکراین و ادای ادب و تواضع به پیشگاهِ خانوادههایی که در مراسم تشییع شهدا در کرمان در غمِ فقدانِ عزیزانشان نشستند و نیز با احترام به مردم سیل زدۀ دیار مؤمنین، سیستان و بلوچستانِ عزیز ...
و، امّا چند نکتۀ کوتاه:
۱- افتخارِ معرفی و میدان دادن به هنرمندان جوان و اصطلاحاً «کار اوّلیها» از «ایستاده در غبار» شروع و تا «لباس شخصی» استمرار داشته است، این امر برای سازمان اوج نه صرفاً یک افتخارِ زودگذر و تبلیغاتی است؛ بلکه یک ضروررت و یک راهبرد جدی و کلیدی در تولیدات فیلم و سریال و مستند و انیمیشن است که البته با راه اندازی مرکز جدیدی به نام عصر، توجه و سرمایه گذاری مضاعفی بر روی جوانان خواهیم داشت.
۲- نیم نگاهی به مضامین برخی آثار موجود در همین جشنوارۀ فعلی مشخص میکند، کدام آثار پشت مسئلهها و دغدغههای اصلی مردم ایستادهاند و در بازنماییِ گرفتاریها و مشکلاتِ اساسی مردم.
بیتعارف و صریح ظاهر شده اند و کدام آثار بر خلاف شعارها و ادعاهای سازندگانشان، پشت به مردم کرده اند و در باتلاقِ درونیاتِ فردیِ خود دست و پا زدهاند!
سهم دانشجویانی که ژن خوب ندارند، دانش آموزانی که شهریه مدارس لاکچری را ندارند، روستاییان و اهالی شهرهای کوچک که دسترسی قدرتمندی به امکانات ملّی ندارند، کارگرانی که صدای رسایی ندارند، کارمندانی که فرار از مالیات ندارند، و در یک کلمه شهروندان معمولی این کشور که صاحبان اصلی این کشور و انقلابند، در چند درصد آثار سینمایی لحاظ شده است؟
موضوع گرانی ناگهانی بنزین، مشکلات معیشتی، بُحران موسسات مالی و اعتباری، سوء مدیریت اجرایی در مواجهه با مشکلات کشاورزان، در کجای قصهها و روایتهای سینمای فعلی ماست؟
- برگردم به «لباس شخصی»
واضح است که ما جایزه اصلی مان را هر سال از مردم و مخاطبین واقعیمان گرفتهایم و به دنبال جایزه جشنوارهها نبوده و نیستیم، ولی وقتی لباس شخصی را با معدّل و میانگین ترازِ فیلمهای حاضر در سودای سیمرغ مقایسه میکنیم، به گواه بسیاری از منتقدین و اصحاب هنر و رسانه، اگر این اثر از برخی آثار موجود بالاتر نباشد، قطعاً پایینتر هم نیست!
اما اوج و آثارش قربانیِ نگاهِ غیرحرفهایِ، محافظه کار و مصلحت سنج تصمیم گیرانی میشود که حاضرند چشمشان را بر برتریهای این اثر ببندند و در زیر فشارهای بیرونی، آن را ذبح کنند.
- تمرکز لباس شخصی بر خیانت خواص و خط نفوذ است. آیا این خط با پایان دهۀ شصت به پایان رسید؟ جواب این سؤال را به وجدانهای بیدارِ و حسّاس مخاطبین میسپارم.
خدا را شکر که اوج در آثار و تولیداتش، راه حل هم میدهد و قهرمانان قصههای اوج، گَرد ناامیدی، یأس و بن بست به جامعه پُمپاژ نمیکنند. البته ما دیکتۀ نوشته شده ایم. نوشتهایی که ممکن است غلط هم داشته باشند. لیکن راه اصلاحِ کارها، گفتگو و همدلی و رفاقت و دلسوزی است نه اینکه از مدتها قبل از جشنواره، پیجها و تریبونهای خود را به سمت یکدیگر نشانهگیری کرده و با کینه و نفرت و تهمت، بر سیمای مهربان و دردمند مردم سیلی عفونت بزنیم.
اوج، تا همیشه به احترام مردمِ این سرزمین در کنارشان و در کنار سینمای آرمانی و میهنی این دیار، تمام قد خواهد ایستاد و هیچگاه، شادی و جشنِ مردمِ داغدیده را با تحریم و سیاه نمایی به عزا مبدّل نخواهد کرد.