دانشگاهها به عنوان یکی از نهادهای مهم جوامع، همواره تلاش کردهاند تا فعالیت و ماموریت خود را متناسب با نیاز جامعه تغییر دهند، اصولاً انطباق یکی از مهمترین صفات سیستمها و نهادهای همواره زنده است.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، کامیار نیکزادفر؛ * نسل بندی دانشگاه ها چند سالی است که به یکی از حوزه¬های مورد توجه اصحاب آموزش عالی در ایران تبدیل شده است. مقالات علمی و تالیفات متعددی در مجلات علمی-پژوهشی در سطوح ملی و بین المللی توسط پژوهشگران ایرانی به رشته تحریر درآمده و برخی دانشگاه ها نیز تبدیل شدن به دانشگاه نسل سوم (دانشگاه کارآفرین) را به عنوان یکی از ارکان اصلی در چشم انداز و ماموریت های راهبردی خود تبیین نموده اند. دانشگاه ها بعنوان یکی از نهادهای مهم جوامع، همواره تلاش نموده اند تا فعالیت و ماموریت خود را متناسب با نیاز جامعه تغییر دهند، اصولاً انطباق یکی از مهمترین صفات سیستم ها و نهادهایِ همواره زنده است.
تغییر مأموریت دانشگاه ها که در ادبیات علمی از آن به عنوان نسل بندی دانشگاه ها یاد می شود؛ در حقیقت تلاشی از سوی دانشگاه ها برای حفظ جایگاه و مزیت های رقابتی در سطح جامعه است. به زبان دیگر، هرچند در نگاه اول دانشگاه سیستمی اثرگذار بر جامعه تلقی می گردد؛ لیکن با توجه به اثرات توسعه ای که بر جامعه می گذارد، پس از مدتی نیازهای جدیدی در جامعه پدید می آید و دانشگاه را به پاسخگویی به نیازهای جدید وا می دارد؛ این یعنی سیستم دانشگاه-جامعه، سیستمی پویا است و یکی از الزامات عملکرد مناسب سیستم های پویا، انطباق است. اصل انطباق در دانشگاه ها از طریق تغییر در نگرش، چشم انداز و ماموریت ها صورت می پذیرد که در ادامه به تغییر در اهداف، راهبردها، رویکردها، برنامه های عملیاتی و ساختارها می انجامد. نکته قابل توجه آنکه تغییر نسل –ماموریت- دانشگاه ها، پاسخ دانشگاه به مطالبه جامعه است یا به زبانی دیگر، معلولی از توسعه اجتماعی و نیازهای آن است. هر چند هدف از این یادداشت، توصیف نسل بندی دانشگاه ها نیست و بنظر می رسد بسیاری از خوانندگان با نسل بندی دانشگاه ها آشنا می باشند، لیکن از آنجا که مروری بر نسل بندی دانشگاه ها می تواند در ترسیم «زنجیره ارزش ساز دانشگاه» و نیز صحه گذاری مدل انطباق سیستم پویای دانشگاه-جامعه موثر واقع گردد، به اجمال به توصیف نسل های دانشگاه پرداخته شده است. اصولاً هدف از ایجاد دانشگاه ها در وهله اول آموزش علوم به جویندگان دانش در سطحی بالاتر از سطح متوسط مورد نیاز جوامع است.
بر این اساس فرآیند اصلی در دانشگاه های نسل اول «آموزش» و عوامل این فرآیند «دانشجو» و «معلمان عالی» می باشند. واحد های ساختاری این نسل از دانشگاه ها «دانشکده» و هدف اصلی این نسل دانشگاه «یافتن و پاسداشت از حقایق» است. روش تدریس در این دانشگاه ها، اغلب «سخنرانی» است و روش آموختن نیز در ابتدا «بازخوانی آموزش های معلمان» و در ادامه «مطالعه کتب مرجع» است. فارغ التحصیلان این نسل از دانشگاه-ها موجب بهبود سطح تفکر و در ادامه بهبود سطح زندگی از طریق توسعه تفکرگرایی و بکارگیری اصول منطقی در پیشبرد جوامع می شدند. آموزش ها هرچند اغلب با هدف ارتقاء سطح بینش دانشجویان صورت می گرفت، لیکن با توجه به پویایی ذهن دانشجویان می توانست نگرش-های جدیدی را مبتنی بر آموخته ها در اذهان دانشجویان ایجاد نماید و از این طریق در اجرای امور، عملکردی بهتر داشته باشند. دانشگاه های نسل اول در ادامه، تلاش نمودند تا «آموزش های کاربردی» را نیز در ردیف ماموریت خود قرار دهند. در حقیقت دانشگاه ها دریافتند که فارغ-التحصیلان علاوه بر آموختن دانش های پایه ای نیازمند آموختن موارد کاربردی اند تا بتوانند در جامعه رو به رشد، نقش آفرینی فزاینده ای داشته باشند.
این تغییر مسیر، البته فصلی جدید در آموزش دانشگاهی ایجاد نگاه اول دانشگاه سیستمی اثرگذار بر جامعه تلقی می گردد؛ لیکن با توجه به اثرات توسعه ای که بر جامعه می گذارد، پس از مدتی نیازهای جدیدی در جامعه پدید می آید و دانشگاه را به پاسخگویی به نیازهای جدید وا می دارد؛ این یعنی سیستم دانشگاه-جامعه، سیستمی پویا است و یکی از الزامات عملکرد مناسب سیستم های پویا، انطباق است. اصل انطباق در دانشگاه ها از طریق تغییر در نگرش، چشم انداز و ماموریت ها صورت می پذیرد که در ادامه به تغییر در اهداف، راهبردها، رویکردها، برنامه های عملیاتی و ساختارها می انجامد.
نکته قابل توجه آنکه تغییر نسل –ماموریت- دانشگاه ها، پاسخ دانشگاه به مطالبه جامعه است یا به زبانی دیگر، معلولی از توسعه اجتماعی و نیازهای آن است. هر چند هدف از این یادداشت، توصیف نسل بندی دانشگاه ها نیست و بنظر می رسد بسیاری از خوانندگان با نسل بندی دانشگاه ها آشنا می باشند، لیکن از آنجا که مروری بر نسل بندی دانشگاه ها می تواند در ترسیم «زنجیره ارزش ساز دانشگاه» و نیز صحه گذاری مدل انطباق سیستم پویای دانشگاه-جامعه موثر واقع گردد، به اجمال به توصیف نسل های دانشگاه پرداخته شده است. اصولاً هدف از ایجاد دانشگاه ها در وهله اول آموزش علوم به جویندگان دانش در سطحی بالاتر از سطح متوسط مورد نیاز جوامع است. بر این اساس فرآیند اصلی در دانشگاه های نسل اول «آموزش» و عوامل این فرآیند «دانشجو» و «معلمان عالی» می باشند.
واحد های ساختاری این نسل از دانشگاه ها «دانشکده» و هدف اصلی این نسل دانشگاه «یافتن و پاسداشت از حقایق» است. روش تدریس در این دانشگاه ها، اغلب «سخنرانی» است و روش آموختن نیز در ابتدا «بازخوانی آموزش های معلمان» و در ادامه «مطالعه کتب مرجع» است. فارغ التحصیلان این نسل از دانشگاه ها موجب بهبود سطح تفکر و در ادامه بهبود سطح زندگی از طریق توسعه تفکرگرایی و بکارگیری اصول منطقی در پیشبرد جوامع می شدند. آموزش ها هرچند اغلب با هدف ارتقاء سطح بینش دانشجویان صورت می گرفت، لیکن با توجه به پویایی ذهن دانشجویان می توانست نگرش های جدیدی را مبتنی بر آموخته ها در اذهان دانشجویان ایجاد نماید و از این طریق در اجرای امور، عملکردی بهتر داشته باشند.
دانشگاه های نسل اول در ادامه، تلاش نمودند تا «آموزش های کاربردی» را نیز در ردیف ماموریت خود قرار دهند. در حقیقت دانشگاه ها دریافتند که فارغ التحصیلان علاوه بر آموختن دانش های پایه ای نیازمند آموختن موارد کاربردی اند تا بتوانند در جامعه رو به رشد، نقش آفرینی فزاینده ای داشته باشند. این تغییر مسیر، البته فصلی جدید در آموزش دانشگاهی ایجاد نمود و مسیر را برای ایجاد دانشگاه های نسل دوم هموار ساخت. در این وهله برخی تغییرات نظیر قرار دادن دروس کارآموزی و کارورزی به منظور پاسخ به کاربردی ساختن آموزش ها و تربیت دانشجویان ماهر و آشنا به محیط کار در برنامه های درسی اعمال گردید. فارغ التحصیلان دانشگاهی جدید که علوم را به صورت کاربردی آموخته بودند، پس از ورود به جامعه موجب تحول در صنایع و ارائه خدمات شدند. بدین ترتیب دانشگاه در توسعه جوامع کارآمد افتاد؛ دانشگاه و فارغ التحصیلان دانشگاهی بدلیل ایجاد ارزش افزوده مورد توجه قرار گرفتند. با توسعه فناوری که خود ناشی از اثرات فارغ التحصیلان مسلح به دانش کاربردی بود، موجب شد تا نیازمندی های جدیدی در جوامع احساس شود. صنایعی که خود معلول غیرمستقیم دانشگاه ها بودند توسعه یافتند؛ ایجاد خطوط تولید، ارائه فزاینده خدمات، نیاز به انرژی بیشتر، مسائل و چالش های زیست محیطی، ناپایداری در محیط اقتصادی، محدودیت های اقتصادی و لزوم پاسخگویی به نیازهای رو به رشد بشری موجب شد تا مسائلی جدید پیش روی جامعه قرار گیرد که با دانش معمول و مرسوم قابل حل نبود؛ صنایع و بنگاه های اقتصادی تمرکز خود را بیشتر بر تولید محصول و ارائه خدمات قرار اساس فرآیند اصلی در دانشگاه های نسل اول «آموزش» و عوامل این فرآیند «دانشجو» و «معلمان عالی» می باشند.
واحد های ساختاری این نسل از دانشگاه ها «دانشکده» و هدف اصلی این نسل دانشگاه «یافتن و پاسداشت از حقایق» است. روش تدریس در این دانشگاه ها، اغلب «سخنرانی» است و روش آموختن نیز در ابتدا «بازخوانی آموزش های معلمان» و در ادامه «مطالعه کتب مرجع» است. فارغ التحصیلان این نسل از دانشگاه ها موجب بهبود سطح تفکر و در ادامه بهبود سطح زندگی از طریق توسعه تفکرگرایی و بکارگیری اصول منطقی در پیشبرد جوامع می شدند. آموزش ها هرچند اغلب با هدف ارتقاء سطح بینش دانشجویان صورت می گرفت، لیکن با توجه به پویایی ذهن دانشجویان می توانست نگرش-های جدیدی را مبتنی بر آموخته ها در اذهان دانشجویان ایجاد نماید و از این طریق در اجرای امور، عملکردی بهتر داشته باشند.
دانشگاه های نسل اول در ادامه، تلاش نمودند تا «آموزش های کاربردی» را نیز در ردیف ماموریت خود قرار دهند. در حقیقت دانشگاه ها دریافتند که فارغ التحصیلان علاوه بر آموختن دانش های پایه ای نیازمند آموختن موارد کاربردی اند تا بتوانند در جامعه رو به رشد، نقش آفرینی فزاینده ای داشته باشند. این تغییر مسیر، البته فصلی جدید در آموزش دانشگاهی ایجاد نمود و مسیر را برای ایجاد دانشگاه های نسل دوم هموار ساخت. در این وهله برخی تغییرات نظیر قرار دادن دروس کارآموزی و کارورزی به منظور پاسخ به کاربردی ساختن آموزش ها و تربیت دانشجویان ماهر و آشنا به محیط کار در برنامه های درسی اعمال گردید. فارغ التحصیلان دانشگاهی جدید که علوم را به صورت کاربردی آموخته بودند، پس از ورود به جامعه موجب تحول در صنایع و ارائه خدمات شدند.
بدین ترتیب دانشگاه در توسعه جوامع کارآمد افتاد؛ دانشگاه و فارغ التحصیلان دانشگاهی بدلیل ایجاد ارزش افزوده مورد توجه قرار گرفتند. با توسعه فناوری که خود ناشی از اثرات فارغ التحصیلان مسلح به دانش کاربردی بود، موجب شد تا نیازمندی های جدیدی در جوامع احساس شود. صنایعی که خود معلول غیرمستقیم دانشگاه ها بودند توسعه یافتند؛ ایجاد خطوط تولید، ارائه فزاینده خدمات، نیاز به انرژی بیشتر، مسائل و چالش های زیست محیطی، ناپایداری در محیط اقتصادی، محدودیت های اقتصادی و لزوم پاسخگویی به نیازهای رو به رشد بشری موجب شد تا مسائلی جدید پیش روی جامعه قرار گیرد که با دانش معمول و مرسوم قابل حل نبود؛ صنایع و بنگاه های اقتصادی تمرکز خود را بیشتر بر تولید محصول و ارائه خدمات قرار داده بودند، هرچند برخی صنایع نیز تلاش می نمودند دانش و فناوری مورد نیاز خود را با تمرکز بر فارغ التحصیلان دانشگاهی مسلط به علوم کاربردی ایجاد نمایند.
به هر روی، جامعه و ارکان اقتصادی آن به حدی از توسعه یافتگی رسیده بود که نیازمند تولیدات جدید علمی جهت حل مشکلات بروز یافته در فرآیند توسعه بود. اینک به متخصصینی نیاز بود که علاوه بر دانش کاربردی و قابلیت پاسخ به نیازهای معمول، توانمندی لازم جهت تبدیل مشکلات و موانع پیچیده به مسائل علمی و نیز ارائه روش های علمی جهت حل آن را داشته باشند. به زبان دیگر، جامعه نیازمند پژوهشگرانی بود که بتوانند مسائل را به خوبی درک نموده و آن را به پرسش های علمی تبدیل نمایند و در ادامه با استفاده از روش های حل مسئله و پژوهشگری حل کنند. این بار نیز دانشگاه ها بعنوان بازوی علمی جوامع، از فرصت استفاده نموده و با یک جهش راهبردی، نسل دوم دانشگاه ها را رقم زدند. دانشگاه ها ماموریتی جدید برای خود ترسیم نمودند: تربیت متخصصینی با قابلیت حل مشکلات موجود و حتی پیش بینی مشکلات پیش رو، از طریق بکارگیری روش های پژوهشی که ممکن بود به توسعه مرزهای دانش نیز منجر گردد. در دانشگاه های نسل دوم، ضمن حفظ اهمیت آموزش، بر پژوهش تاکید می گردد.
البته همچنان که نسل دانشگاه تغییر می نماید، نیاز است تا در زیرساخت ها و روش های آن نیز تغییراتی ایجاد گردد. آنچه باید در توسعه دانشگاه ها نسل جدید مورد توجه قرار گیرد و متاسفانه بنظر می رسد در توسعه ماموریت های دانشگاهی ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است، عدم نقصان یا کاهش ماموریت های نسل پیشین است. هدف دانشگاه نسل دوم تغییر کارکرد از آموزش به پژوهش نیست، بلکه افزودن ماموریتی جدید به ماموریت های پیشین است. یک پژوهشگر عالی، الزاماً دارای پیشینه آموزشی درخشان است؛ بنابراین باید توجه نمود که اعمال سیاست هایی برای توسعه پژوهش نباید موجب کاهش ارزش فعالیت های آموزشی گردد؛ بالعکس، دستیابی به دانشگاه نسل دوم نیازمند توسعه زیرساخت های آموزشی و ارائه روش های جدید آموزش متناسب با اهداف جدید دانشگاه ها است؛ لذا باید به گونه ای برنامه ریزی گردد تا در دانشگاه های نسل دوم ضمن حفظ و ارتقاء اهمیت و شأنیت ارائه آموزش های کاربردی و عمیق، پژوهشگری و امور مرتبط نظیر توسعه دانش نیز مورد توجه قرار گیرد.
بر این اساس فرآیند اصلی در دانشگاه های نسل دوم «آموزش کاربردی» و «پژوهش» و عوامل این فرآیند نیز «دانشجو»، «پژوهشگر»، «معلمان عالی» و «دانشمندان» می باشند. واحد های ساختاری این نسل از دانشگاه ها «دانشکده» و «پژوهشکده» می باشد و هدف اصلی این نسل دانشگاه «تربیت متخصصین توانمند جهت حل مشکلات از طُرق علمی» است. روش تدریس در این دانشگاه ها، اغلب «برگزاری جلسات آموزش تعاملی» است. در دانشگاه نسل دوم آموزش به صورت همکاری اساتید و دانشجویان صورت می پذیرد، جلسات «سخنرانی» جای خود را به جلسات «مباحثه ای» می دهد و در صورت لزوم معماری و چیدمان کلاس های درس نیز به منظور تسهیل در امکان همکاری دانشجو و استاد تغییر خواهد کرد. در این دانشگاه ها ارتباط یک سوی جریان اطلاعات که پیش از این عمدتاً از سوی مدرس به دانشجو بود، به صورت دو سویه تبدیل خواهد شد. حسب نیاز ممکن است آموزش در فضای آزمایشگاه یا کارگاه صورت پذیرد و از انواع فناوری ها برای تسهیل در آموزش استفاده خواهد شد. انجام پروژه های گروهی توسط دانشجویان بخشی از ارزیابی دانشجوان قلمداد می گردد و تلاش می گردد تا ضمن آموزش موارد تخصصی کار گروهی نیز مورد تاکید قرار گیرد. تلاش می شود، دانشجویان به صورت پرسشگر تربیت شده و ضمن قابلیت حل مسائل، قابلیت تبدیل مشکلات به مسائل را نیز کسب نمایند. نقش دوره های تحصیلات تکمیلی در دانشگاه های نسل دوم، نقشی کلیدی است.
معمولاً دانشجویانی که در دوره های کارشناسی با استفاده از روش های آموزش کاربردی تحصیل نموده و فارغ التحصیل شده¬اند در صورت تمایل می توانند روش های پیشرفته پژوهش را در مقاطع تحصیلات دانشجویان صورت می پذیرد، جلسات «سخنرانی» جای خود را به جلسات «مباحثه ای» می دهد و در صورت لزوم معماری و چیدمان کلاس های درس نیز به منظور تسهیل در امکان همکاری دانشجو و استاد تغییر خواهد کرد. در این دانشگاه ها ارتباط یک سوی جریان اطلاعات که پیش از این عمدتاً از سوی مدرس به دانشجو بود، به صورت دو سویه تبدیل خواهد شد.
حسب نیاز ممکن است آموزش در فضای آزمایشگاه یا کارگاه صورت پذیرد و از انواع فناوری ها برای تسهیل در آموزش استفاده خواهد شد. انجام پروژه های گروهی توسط دانشجویان بخشی از ارزیابی دانشجوان قلمداد می گردد و تلاش می گردد تا ضمن آموزش موارد تخصصی کار گروهی نیز مورد تاکید قرار گیرد. تلاش می شود، دانشجویان به صورت پرسشگر تربیت شده و ضمن قابلیت حل مسائل، قابلیت تبدیل مشکلات به مسائل را نیز کسب نمایند. نقش دوره های تحصیلات تکمیلی در دانشگاه های نسل دوم، نقشی کلیدی است. معمولاً دانشجویانی که در دوره های کارشناسی با استفاده از روش های آموزش کاربردی تحصیل نموده و فارغ التحصیل شده اند در صورت تمایل می توانند روش های پیشرفته پژوهش را در مقاطع تحصیلات تکمیلی دنبال نمایند. این دسته از دانشجویان در دوره کارشناسی ارشد، عمدتاً به یادگیری دقیق اصول پژوهشگری می پردازند، چارچوب بندی سوالات پژوهش را فرا می گیرند، با روش های جمع آوری اطلاعات و ورود به حوزه هایی که پیش از آن دانشی نسبت به آن نداشته اند آشنا می شوند و در نهایت خواهند آموخت چگونه مسائل چارچوب بندی شده را با استفاده از روش های پژوهشی حل نمایند.
این دانشجویان همچنین روش های گزارش نتایج پژوهشی را فرا خواهند گرفت و جهت اجرای پژوهش های سطح عالی تر آماده خواهند شد. در نهایت در دوره دکتری تلاش می شود، فردی که پیش از این در دوره کارشناسی ارشد با ادبیات پژوهشگری آشنا شده است، به حل یک چالش، ارائه یک نوآوری یا توسعه مرزهای دانش از طریق بکاریگری روش های پژوهشی بپردازد. از آنجا که در دانشگاه های نسل دوم، هدف ارائه خدمت به جامعه از طریق اجرای پژوهش های کاربردی و نیز تربیت متخصصین آشنا به روش های پژوهشی است، لذا لازم است تا مبادی لازم در دانشگاه ها جهت ارتباط موثر با صنعت و جامعه ایجاد گردد.
ایجاد دفاتر ارتباط با صنعت و جامعه در دانشگاه ها و متقابلاً ایجاد دفاتر و ادارات ارتباط با دانشگاه در صنایع و حوزه های خدماتی به منظور تسهیل در پیاده سازی این ارتباط است. در دانشگاه های نسل دوم، دفاتر انتقال فناوری به منظور تسهیل در ارتباط صنایع خاص با دانشگاه ایجاد می شود و متخصصین و خبرگان صنایع ارتباطی ساختار یافته با دانشگاه خواهند داشت، معمولاً دانشگاه ها بسته به تخصص های موجود، صنایعی را بعنوان شرکای راهبردی برمی گزینند و تلاش می کنند دوره های آموزشی متناسب با نیاز آن را در برنامه های درسی خود بگنجانند.
همچنین شرکت ها به منظور پیشبرد سطح خاصی از پژوهش های مورد نیاز قراردادهایی را با دانشگاه ها عقد می نمایند. از آنجا که دانشگاه ها محل تربیت متخصصین مورد نیاز صنایع است، صنایع علیرغم در اختیار داشتن سرمایه و نیز مراکز تحقیقاتی پیشرفته، تمایل به سرمایه گذاری در دانشگاه با هدف اجرای مسئولیت های اجتماعی، بهره مند شدن از معافیت های وضع شده و کمک به دانشگاه ها جهت تربیت متخصصین مورد نیاز شرکت ها دارند.
همچنین همایش ها و نمایشگاه های هدفمند با مشارکت صنایع در دانشگاه برگزار می گردد و خبرگان صنعتی نیز به صورت محدود یا مشارکتی در برگزاری کلاس های درسی با اساتید دانشگاه همکاری می نمایند. از سوی دیگر اساتید دانشگاه بصورت مشاور یا در قالب مسئولیت های اجرایی محدود در صنعت به ایفای نقش می پردازند و از این طریق مسیر ارتباط صنعت و دانشگاه را هموار می سازند. در این نوع دانشگاه ها دوره های کارآموزی به عنوان یک بخش لاینفک، جدی و جدا نشدنی از دوره تحصیلی مطرح می گردد. علیرغم سطح بالای کارکرد و توسعه یافتگی دانشگاه های نسل دوم، فضای رقابتی اقتصادی موجب شد تا نیازی دیگر در جوامع پدید آید. دانشگاه ها در سایه ماموریت پژوهشگرانه خود بعضاً بصورت بسیار تخصصی و عمیق در برخی مسائل وارد شده بودند، دانشگاه ها و پژوهشگران دانشگاهی عمدتاً در قالب قراردادهایی با صنایع خاص و یا با بهره گیری از بودجه های حمایتی دولتی، پروژه های پژوهشی را تعریف و اجرا می نمودند. از سوی دیگر، بازار کار با محدودیت هایی همراه بود و فضای کاری دچار دگرگونی هایی شده بود. فناوری اطلاعات بازار محصولات و خدمات را متحول ساخته بود و عرصه های مناسبی جهت ارائه خدمات و محصولات دانش بنیان در جوامع شکل گرفته بود.
این توسعه، خود مرهون خروجی نسل اول و دوم دانشگاه ها بود. فضای کسب و کار متفاوتی که عمدتاً در سایه انقلاب صنعتی چهارم و با استفاده از قابلیت های ارتباطات دیجیتالی و فضای مجازی ایجاد شده بود، بازار کار جذاب و متفاوتی را رقم می زد. ارائه بسیاری از محصولات و خدمات همچون گذشته نیازمند سازمان های بزرگ و پرهزینه نبود و در عوض دانش می توانست بازارهای جدید را کشف و ارضاء نماید. این بار جامعه نیازمند متخصصینی بود که بتوانند نیازهایی جدید را ایجاد و برای آن راه حل ارائه دهند؛ نوآوری و نیازسازی فضای جدیدی بود که می توانست به ماموریت جدید دانشگاه ها تبدیل گردد.
آموزش مهارت در کنار مبانی نظری بیش از پیش توجه گردد. در این دانشگاه ها آموزش های مجازی در کنار آموزش های حضوری مورد تاکید است. در این تغییر نسل دانشگاه نیز باید توجه نمود که دانشجوی کارآفرین، تحت آموزش-های مناسب قرار گرفته و روش حل مسائل را بخوبی فراگرفته و با هدایت دانشگاه خود را برای ارائه این توانمندی ها در جامعه آماده می سازد. باید توجه نمود که هدف از ایجاد دانشگاه نسل سوم، کارآفرین سازی تمامی فارغ التحصیلان نیست، چنان که در دانشگاه های نسل دوم نیز هدف هدایت کلیه دانش آموختگان به سوی پژوهشگری نیست.
یک جامعه توسعه یافته به کارشناسان توانمند، در کنار پژوهشگران و دانشمندان زبده و کارآفرینان خلاق نیاز دارد؛ هرگز نباید نقش کارشناسان در توسعه فعالیت های کارآفرینانه نادیده انگاشته شود، همچنان که نقش پژوهشگران و محققان در توسعه امور جامعه امری بی بدیل و انکار ناپذیر است؛ بنابراین دانشگاه نسل سوم، کماکان ماموریت های دانشگاه نسل اول و دوم را به عنوان دو ماموریت کلیدی دنبال نموده و ساختارها وضوابط رشد و توسعه آنها را همواره در نظر می گیرد. بر این اساس فرآیند اصلی در دانشگاه های نسل سوم «آموزش کاربردی»، «پژوهش» و «کارآفرینی» و عوامل این فرآیند نیز «دانشجو»، «پژوهشگر»، «کارآفرین»، «معلمان عالی»، «دانشمندان» و «تجاری سازان» می-باشند.
واحد های ساختاری این نسل از دانشگاه ها «دانشکده»، «پژوهشکده»، «موسسات»، «پارک های فناوری» و «شرکت های دانش بنیان» می باشد و هدف اصلی این نسل دانشگاه «تربیت کارآفرینانی» است که با تکیه بر دانش و روش حل مسئله بتوانند ایده های جدیدی خلق و پیگیری نمایند و از طریق شبکه های متصل به بدنه جامعه نسبت به تجاری سازی و فروش آن اقدام نمایند. در این نوع دانشگاه های ضمن حفظ روش های سنتی آموزش در برخی دروس -عمدتاً دروس پایه-، بر آموزش های تعاملی تاکید ویژه ای خواهد شد. نقش دانشجویان در فرآیندهای آموزشی به شدت ارتقاء خواهد یافت، فضای دانشکده های تفاوت چشمگیری نموده و عرصه برای مباحثات بین گروه های دانشجویی ارتقاء خواهد یافت: به عنوان مثال، تخته های آموزشی در اطراف کلاس های درس و نه صرفاً در محل استقرار استاد قرار می گیرد، دانشجویان می توانند در مباحثات کلاسی شرکت نمایند و ایده های خود را آزادانه بیان دارند.
نقش استاد نقشی راهبرانه در هدایت مباحث کلاسی خواهد بود، حداقل به اندازه ای زمانی که استاد در کلاس به ارائه مباحث می پردازند، دانشجویان نیز به بیان دیدگاه های خود می پردازند. استارتآپ ها، شتاب دهنده ها و رویدادهای مرتبط به هنجاری عادی در دانشگاه تبدیل می شود. در پایان نیمسال تحصیلی نمایشگاه های متعدد از دستاوردهای دانشجویان در معرض دید سایر اهالی دانشگاه و نیز عموم مردم قرار خواهد گرفت. راهروها و لابی های موجود در دانشکده ها با معماری تغییر یافته به محلی شبیه سالن های مطالعه، ولی با امکان بحث و تبادل نظر بین دانشجویان و اساتید تبدیل خواهد شد و جوّ حاکم بر دانشگاه، پویاتر از پیش خواهد شد.
باید توجه نمود که این امور پاسخ دانشگاه به مطالبه ای است که از جامعه آغاز شده است. با وجود توسعه یافتگی وصف ناپذیر دانشگاه های نسل سوم، انتظارات عمومی از کارکرد دانشگاه در جوامع، محدودیت پذیر نیست؛ جامعه انتظار دارد دانشگاه نسبت به توسعه محلی اقدام نماید و اثرات مشهودی در محیط اطراف خود داشته باشد. دانشگاه باید ضمن کمک به اشتغال آفرینی برای مخاطبینی که به دانشگاه اعتماد نموده و دوران طلایی عمر خود را در دانشگاه سپری نموده اند، برای جامعه ای که در آن واقع شده اند (حداقل در سطح محلی) نیز مفید فایده باشند. جوامع انتظار دارند، وجود یک دانشگاه آموزش دهنده، پژوهشنده و کارآفرین در نهایت موجب ارتقاء سطح زندگی اطرافیان، محیط زیست، سطح زندگی، فرهنگ و رشد پایدار جامعه گردد.
بدین ترتیب نیاز به دانشگاهی متعالی تر از دانشگاه نسل سوم احساس می شود. البته دانشگاه های سطح چهارم، هنوز بدرستی تئوریزه نشده و ابعاد و الزامات آن بصورت دقیق و شفاف تدوین نشده است، لیکن در آینده نزدیک تراکم مطالبات و انتظارات اجتماعی منجر به توسعه یافتگی بیش از پیش دانشگاه ها خواهد شد.
هرچند نسل بندی دانشگاه ها به گفتمانی رایج در محافل علمی و دانشگاهی ایران تبدیل شده است و برخی دانشگاه ها نیز تبدیل شدن به دانشگاه های نسل های سوم و چهارم را در چشم انداز خود ترسیم نموده اند؛ لیکن تحول در دانشگاه ها نیازمند برخی پیش زمینه ها و پذیرش برخی واقعیات و الزامات از سوی جامعه، سیاستگذاران و اصحاب دانشگاه ها است. هدف از توصیف نسل بندی دانشگاه ها ضمن آشنایی، امکان درک تفاوت های بین شرایط موجود و شرایط مطلوب است، لذا ذیلاً به برخی از این موارد اشاره می شود:
جهش نسل های دانشگاهی به مفهوم نفی نسل پیشین نیست، مفهوم یک دانشگاه نسل دوم، تمرکز صرف بر مباحث پژوهشی و فراموش شدن ماموریت پایه ای دانشگاه در حوزه آموزش نیست؛ بلکه آموزش در دانشگاه های نسل دوم و سوم از ارزشی دوچندان برخوردار است؛ پژوهشگر پیش و بیش از هرچیز بر آموزش های پیشین خود استوار است. همچنین لازم است تا شیوه ای متناسب در آموزش های دانشگاه نسل دوم و سوم صورت پذیرد. همچنین حرکت به سوی دانشگاه نسل سوم به معنی کاهش ارزش آموزش و پژوهش نیست. این دو -بالاخص آموزش های کاربردی و خلاقانه به عنوان ستون های دانشگاه نسل سوم دانشگاه ها بسیار پراهمیت تر از نفس کارآفرینی است، البته در دانشگاه نسل سوم امکان حرکت مستقیم از آموزش-های کاربردی به سوی کارآفرینی نیز مورد تاکید است.
تغییر در نسل بندی دانشگاه نیازمند پذیرش اصل انطباق است. دانشگاه ها باید بپذیرند که در صورت عدم کشف و پاسخگویی به مطالبات جوامع، رفته رفته از اعتبار آنها کاسته خواهد شد و در نهایت مخاطبان خود را از دست خواهند داد. همین رویکرد در خصوص تدوین راهبردهای دانشگاه های برای دستیابی به نسلی از دانشگاه که مورد نیاز جامعه نیست -علیرغم آنکه ممکن است ظاهراً جهش به نسلی پیشرفته تر باشد، نیز قابل تصور است.
در دانشگاه های نسل دوم و سوم، آموزش ها از روش های یک سوی به آموزش های همکارانه و تعاملی که دانشجو و استاد به طور مشترک در فرآیند آموزش ایفای نقش می نمایند، تبدیل خواهد شد. این تغییرات لاجرم منجر به اعمال تغییراتی در زمینه¬های ارزیابی دانشجویان نیز خواهد شد. به منظور پشتیبانی از این روند، لازم است تغییرات ساختاری در دروس، زمان و شیوه ارائه آنها ایجاد گردد.
هرچند دانشگاه ها عموماً به عنوان توسعه دهندگان جوامع و جریان سازان آن تلقی می گردند؛ لیکن با توجه به رویکرد سیستم های پویا، ارتقاء صحیح و کارآمد نسل و کارکرد دانشگاه ها پاسخی از سوی دانشگاه به مطالبه جوامع (شامل صنایع و حوزه¬های ارائه خدمات) است. اگر چنین مطالبه-ای از سوی جامعه شکل نگیرد، اصولاً نیازی به جهش در دانشگاه های ایجاد نمی شود، هرچند سیاستگذاران دانشگاهی با مطالعات میدانی، برنامه هایی برای ارتقاء نسل دانشگاه متبوع تدوین می نمایند، لیکن از آنجا که الزام به تغییر بر اساس یک نیاز نبوده، کارآمدی چنین دانشگاهی در نسل جدید با مخاطرات جدی روبرو خواهد شد. خروج بی رویه دانشجویان دانشگاه های نسل دوم از کشور را می توان از این زاویه نیز نگریست، آیا جهش به دانشگاه نسل دوم در ایران در پی یک مطالبه اجتماعی از کارکرد دانشگاه ها بوده است؟
یک دانشگاه نسل سوم متعالی، دارای خروجی های مختلفی از جمله افراد ماهر، کارشناسان، پژوهشگران، دانشمندان و کارآفرینان است. عنوان دانشگاه کارآفرین به مفهوم آن نیست که کلیه فارغ التحصیلان دانشگاهی باید کارآفرین شوند و تمامی اعضای هیئت علمی نیز کارآفرین و موسس شرکت های دانش بنیان باشند. کارشناس شدن، پژوهشگر شدن یا کارآفرین شدن انتخاب هایی پیش روی دانشجویان است و دانشگاه باید با ایجاد واحد های مشاوره ای و استعدادیابی دانشجویان را در این انتخاب حساس یاری نماید. جامعه به کارشناس متبحر، مدیران اجرایی، معلمان و اساتید توانمند و نیز به کارآفرینان پُرتوان احتیاج دارد. باید فرهنگ عمومی و دانشگاهی را به نحوی مهندسی نمود که یک کارشناس قوی به خود و آینده خود ببالد، یک پژوهشگر و کارآفرین نیز چنین تلقی از آینده خود داشته باشد.
دانشگاه نسل سوم دارای یک زنجیره ارزش ساز است، فرآیندهای اصلی این زنجیره عبارتند از: آموزش، پژوهش، کارآفرینی و تجاری سازی. سیاست های دانشگاه باید به گونه ای باشد که کلیه فرآیندهای مورد اشاره تحت پوشش و حمایت قرار گیرد. یک عضو هیئت علمی کارآمد الزاماً نباید در تمامی موارد فوق فعالیت نماید. اعضای هیئت علمی نیز باید متناسب با روحیات و توانمندی¬های خود در یک یا چند حوزه فوق فعالیت نمایند و توسعه کارراهه شغلی ایشان بر اساس حرکت در سبدهای فوق، قابل حصول باشد.
الزاماً نباید تمامی ظرفیت اعضای هیئت علمی دانشگاه¬های نسل دوم صرف پژوهشگری شود، یا نباید تمامی اعضای هیئت علمی یک دانشگاه نسل سوم کارآفرین و صاحب شرکت های دانش بنیان باشند. باید اساتیدی که عشق به تعلیم دارند نیز فضای توسعه ای مقابل خود بیابند، در غیر این صورت آموزش -که اصلی ترین فرآیند زنجیره ارزش ساز در دانشگاه است، به امری درجه دو بدل خواهد شد و این کلیت دانشگاه را با مخاطره مواجه خواهد ساخت.
اساتید علاقمند به تدریس باید روش های تدریس متناسب با ماموریت کلان دانشگاه را توسعه دهند و بر اساس آن ارزیابی گردند، اساتید علاقمند به پژوهش باید پژوهشگری را محور فعالیت خود قرار دهند و از این طریق به محقق شدن اهداف کلان دانشگاه کمک نمایند. اساتید دارای ظرفیت کارآفرینی و ارتباط با صنعت باید ارتباطات دانشگاه با صنعت و جامعه را فراهم آورند و بسترهای مناسبی را ایجاد نمایند، مشکلات را از جامعه به دانشگاه منتقل نمایند و زنجیره ارزش ساز دانشگاه را در راستای پاسخ به نیازهای جامعه تحریک نمایند. اساتیدی متبحر در بازاریابی و تجاری سازی باید دانشگاه را در ایفای نقش ارزش آفرینانه در جامعه یاری نمایند و نیز آن را به دانشجویان آموزش دهند و کل زنجیره ارزش ساز دانشگاه را منتفع نمایند.
نگارش سطور فوق، تلاشی بود جهت توصیف شرایط مطلوب دانشگاه ها و ارائه یک مقایسه منطقی بین وضعیت فعلی دانشگاه ها و شرایط مطلوب. به هر روی ایران اسلامی عزیز، پیشرفت-های غیرقابل انکاری در حوزه های آموزش عالی داشته و آثار آن نیز در توسعه فرهنگ عمومی، جایگاه علمی کشور در سطح منطقه و جهان، ایجاد ظرفیت های کاری، ایجاد شرکت های دانش بنیان، دانش بنیان سازی صنایع و خدمات موجود، صادرات دانش پایه، رفع وابستگی ها، بهبود استانداردهای زندگی و ... مشهود و غیرقابل انکار است. جایگاه ایران اسلامی در عرصه تولید علم، رشد جایگاه دانشگاه های کشور در عرصه بین المللی و نیز جایگاه ویژه در علوم نوین از دستاوردهای عالی و امیدوار کننده این حوزه می باشد که نباید نادیده انگاشته شود. امید است با اتکا به خداوند متعال در سایه توجّهات خاصّه حضرت ولیعصر (عج) و نیز با تکیه بر درایت و دلسوزی مسئولان و سیاستگذاران امر آموزش عالی و تلاش مضاعف و جهادی اساتید و دانشجویان، آینده ای پرشکوه را برای این مرز و بوم رقم زنیم.
کامیار نیکزادفر، عضو هیأت علمی دانشکده مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل
انتشار یادداشت به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.