بردیا صدرنوری کارشناس مسائل فرهنگی و هنری در ارتباط با حواشی هفتههای اخیر در پی تغییر مدیریت موسسه هنرمندان پیشکسوت و مواضع برخی از هنرمندان در این زمینه یادداشتی را منتشر کرد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، بردیا صدرنوری آهنگساز و نوازنده موسیقی که علاوهبر سوابق مدیریتی متعدد، مدیریت برگزاری چندین رویداد مرتبط با موسیقی و تئاتر را در کارنامه کاری خود دارد، در قالب یادداشتی به بررسی حواشی هفتههای اخیر بهدنبال تغییر مدیریت مؤسسه هنرمندان پیشکسوت و موضع گیری برخی از هنرمندان پیشکسوت در این زمینه پرداخت.
در یادداشت بردیا صدرنوری آمده است:
به نام خدا
این مطالب را به عنوان یک تحلیلگر و کسی که بیش از ۳۰ سال در حوزههای مدیریتی و فرهنگی و هنری فعالیت کرده است و از طرفی، ارتباط نزدیک با بسیاری از هنرمندان و مدیران فرهنگی کشور داشته و دارد به رشته تحریر در آوردهام.
باید تاکید کنم که این مطالب با توجه به مراجعات حضوری و تلفنی برخی از هنرمندان گرانقدر به اینجانب و صرفاً بر اساس یک احساس مسئولیت و تکلیف شخصی و با هدف کمک به رفع کدورتهای به وجود آمده در پی تغییر مدیرعامل محترم مؤسسه هنرمندان پیشکسوت و برای به سامان رساندن وضعیت موجود و تسریع در ایجاد آرامش خاطر هنرمندان پیشکسوت بیان میشود. چرا که به موضوعات مؤسسه هنرمندان پیشکسوت مانند هر مجموعه حساس دیگری باید با یک نگاه سیستماتیک و آسیب شناسانه و به دور از هیاهو پرداخت.
در ابتدا باید دانست که راجع به چه موضوعی و با چه ویژگیهایی صحبت میشود، زیرا فقط در این صورت و بر اثر فهم و برداشت درست از موضوع است که میتوان به راهکارهای مناسب دست یافت.
مباحث مرتبط با پیشکسوتان به صورت عام و هنرمندان پیشکسوت به صورت خاص، نیازمند نگاه از منظر سپاسگزاری و احترام به بزرگتر، کرامت انسانی و ادای دین نسبت به کسانی است که مستقیم یا غیرمستقیم بخش بزرگی از خاطرات زندگی مردم را تشکیل میدهند؛ لذا نمیتوان صرفاً در چارچوب ساختارهای مدیریتی و ضوابط صلب اداری و تغییرات دورهای دولتها و مدیریتها بدان پرداخت. کما اینکه مؤسسه هنرمندان پیشکسوت با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوره دولت نهم متولد میشود. در دولت دهم با شیب ملایم پیش میرود و در دولتهای یازدهم و دوازدهم به شدت مورد حمایت قرار میگیرد و رشد میکند و انشاالله در دولتهای بعدی هم تقویت شده و به جایگاه واقعی و در شأن هنرمندان پیشکسوت میرسد.
مؤسسه هنرمندان پیشکسوت از نظر ماهیت، نهادی است به شدت انسان محور؛ آن هم انسانهایی از جنس هنر و هنرمندی، دانش و سالیان متمادی تجربه که قطعاً مدیریت سازمان مرتبط با آنان، رفتار سازمانی متفاوتی را طلب میکند. این مؤسسه ساختاری به شدت عاطفی، احساسی، صمیمی، به مثابه یک خانواده بزرگ و منسجم دارد.
هر چند مؤسسه در چارچوب نظام اداری کشور و از منظر حقوقی به صورت مؤسسه مستقل و وابسته به بنیاد فرهنگی و هنری رودکی تأسیس شد و میتوان در چارچوب قانون و ساختارها و اختیارات مدیریتی با آن رفتاری صرفاً اداری و ابلاغی کرد، اما اصول مدیریتی تاکید میکند که در مدیریت و به ویژه تغییرات، باید به فرهنگ سازمانی و ویژگیهای خاص مؤسسه توجه کرد. بدیهی است که چنین ساختاری نمیتواند به صورت یک نهاد دولتی و به صورت ابلاغی، اداره یا دچار تغییر شود. هر چند اگر مُرّ قانون، در این تغییر رعایت شده باشد.
بیشک تغییر مدیریتی در چنین مجموعههایی باید با اغنای افکار ذینفعان و توجیه دقیق آنان اتفاق بیفتد. به هر حال مؤسسه مانند خانه دوم هنرمندان پیشکسوت است. پیشکسوتان به عنوان سرمایه اصلی مؤسسه حق دارند نگران وضعیت و عاقبت خانه دوم خود باشند. حقشان است بدانند که چه اتفاقی قرار است برایشان بیفتد. آنان کارمند اداری نیستند که با دستور مافوق، وظیفهای را انجام دهند یا جابجایی پست سازمانی داشته باشند. به نظر در این مورد خوب عمل نشد. موضوعی که چندی قبلتر در بحث ادغام هم این مشکل وجود داشت.
در بحث ادغام، اینگونه مطرح شد و جا افتاد که استقلال مؤسسه قرار است از بین برود و کاملاً در ساختار اداری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یا مثلاً به عنوان یک معاونت در بنیاد فرهنگی و هنری رودکی ادامه حیات دهد و این یعنی نابودی مؤسسه. جالب اینکه از درون وزارتخانه هم عمداً یا سهواً به این موضوع دامن زده میشد.
در آن بحث، هیچگاه هیچ مقامی توضیح نداد که چه اتفاقی قرار است برای مؤسسه بیفتد و نقشه راه برای آینده مؤسسه و حفظ و توسعه آن چیست و فقط به تکذیب اخبار و شایعات و نیز یک مجموعه کلیگوییها پرداخته شد. به نظر در بحث تغییر مدیریت مؤسسه هم اغنای افکار پیشکسوتان به عنوان ذینفعان اصلی صورت نپذیرفت.
باید توجه داشت که آقای عباس عظیمی بهعنوان مدیر مؤسسه هیچگاه برای خود وجهه اداری و جایگاه مدیریتی آنگونه که در سیستمهای اداری مرسوم است قائل نبود. او خود را همیشه خادم هنرمندان پیشکسوت میدانست و بدون قید زمان و مکان و بیمنت، برای آنان همچون فرزند یا برادری دلسوز گام برمیداشت. حال ممکن است یک مدیر بنا به ماهیت نهاد تحت مدیریتش، برخی ضوابط و رویهها و سلسله مراتب اداری را هم نادیده گرفته باشد. اما در کل مدیری موفق از سوی قاطبه هنرمندان پیشکسوت قلمداد میشدند.
حال از لحاظ منطقی، تغییر مدیر مؤسسهای با این ویژگیها و در چنین شرایطی، دو توجیه میتواند داشته باشد:
یا اینکه مدیر در انجام وظایف و در چارچوب اختیاراتش، قصوری داشته و خطایی نابخشودنی کرده است به گونهای که قابل اصلاح نبوده و قطعاً باید تغییر میکرده؛ دوم اینکه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای توسعه خدمات به پیشکسوتان، نیاز به مدیری با تفکر جدید و انرژی و توان بیشتر داشته است. هر کدام این موارد درست باشد بهتر بود که علل این تصمیم برای پیشکسوتان تشریح میشد.
در بیانیهها و اعلام نظرها پیرامون موضوع، دو قطبیسازیهایی هم صورت پذیرفت که به نظر خارج از انصاف است و خیر و برکتی در پی نخواهد داشت. در این میان، قراردادن جناب آقای دکتر نوبخت، مؤسسه و آقای عظیمی در یک سو و وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و بقیه دولت در سویی دیگر و دستهبندی افراد در فهرست خوب و بد، ظلمی است که به صورت احساسی یا برنامهریزی شده بروز کرده است.
قطعاً کسانی که در نظام اداری کشور کار کرده باشند میدانند که وقتی یک مدیر و حتی یک کارشناس به موضوعی اشراف و بدان اعتقاد داشته باشند کارهای مرتبط با آن موضوع بسیار بهتر پیش میرود. حال اگر به آن موضوع عشق هم داشته باشند و جز دغدغههای زندگی و کاریشان باشد که دیگر نور علی نور است.
واقعیت اینکه در دورهای که من با سازمان برنامه و بودجه کشور همکاری داشتم، موضوع فرهنگ و هنر، هنرمندان پیشکسوت و بازنشستگان از دغدغههای همیشگی و اولویتهای اول جناب دکتر نوبخت بود و تا جایی که مطلع هستم هنوز هم هست. از این رو، ایشان هم از منظر رویکرد و روحیات شخصیت بارز فرهنگی خود و هم با استفاده از اختیارات قانونی و مسئولیتشان به عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه در دولتهای یازدهم و دوازدهم، برای رفع مشکلات مؤسسه و پیشکسوتان تلاش وصف ناشدنی کردند.
در این میان، تلاش و پیگیری مستمر و شبانهروزی مدیریت و هیأت مدیره مؤسسه، و وزرا و معاونین و مدیران ادوار مختلف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را نباید فراموش کرد؛ که هر کدام در موفقیتهای بدست آمده و جایگاه فعلی مؤسسه نقشی مؤثر داشتهاند. اینگونه جداسازیها و ایجاد تقابل میتواند با کوبیدن بر طبل تفرقه و ایجاد حساسیتهای منفی، مانعی برای حرکتهای مؤثر بعدی باشد.
به هر حال باید مراقب بود تا مؤسسه هنرمندان پیشکسوت پایگاهی برای برخی تسویهحسابها و امتیاز گرفتنها نشود. در مورد ادبیات برخی اعتراضها و بیانیهها هم باید گفت که میتوان از موضوعی ناراحت و حتی به حق، بدان معترض بود، اما این امر به منزله مجوز اهانت و توهین به افراد و مدیران و تحقیر آنان نیست.
به نظر، همان قدر که روش مدیران عالی وزارتخانه در تغییر اخیر قابل نقد است، استفاده از زبان زور و تهدید و الفاظ ناپسند در برخی از بیانیهها آن هم در حوزه فرهنگ و هنر، جای دفاع ندارد و به دور از شأن بزرگان فرهنگ و هنر کشور است. هنرمندان بزرگ ما خوب میدانند که مردم به ویژه جوانان از ادبیات کلامی و نگارشی آنان الگو میگیرند؛ همانطور که از آزادمنشی، استقلال و قدردانی آنان نسبت به خادمانشان، الگو میگیرند.
مفاد مطالب مطروحه از سوی پیشکسوتان محترم نشان میدهد که ناراحتی مضاعف آنان ناشی از احساس بیتوجهی به بیانات و نظراتشان توسط مسئولین امر بوده و همین باعث شده است تا با قلمشان به مدیران عالی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ویژه معاونت امور هنری کم لطفی و بی مهری کنند. اتفاقاً جناب آقای حسینی معاون محترم امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انسانی هنرمند و فرهیخته است و دغدغه بسیار نسبت به مؤسسه و پیشکسوتان دارند. هر چند به روششان در این تغییر، بهشدت نقد دارم.
حال با همه این مباحث، چه باید کرد و چه راهکاری وجود دارد؟
اول از همه اینکه، از عکسالعمل و اعلام مواضع پیشکسوتان (فارغ از چگونگی بیان آن) نسبت به رخدادهای مرتبط با مؤسسهشان باید بسیار خوشحال بود و آن را به فال نیک گرفت و به آن به چشم یک فرصت نگاه کرد. چرا که نشان میدهد مؤسسه بهعنوان خانه پیشکسوتان و ملجاء و مرجع آنان، جایگاه خود را یافته است و این دستاوردی عظیم برای هر نظام، دولت و مدیری است. باید در تصمیم گیریها و مدیریت مؤسسه، بسیار مراقب بود تا این دستاورد بزرگ از بین نرود. این حداقل انتظاری است که، صدای بزرگان شنیده شود؛ طرف مشورت قرار گیرند و به صحبتها و خواستههایشان توجه شود. حتی اگر خلاف جهت تصمیمات کلان مدیریتی باشد.
در مورد شائبه عدم توجه به نظرات پیشکسوتان، با شناختی که از جناب وزیر و مسئولین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و احترام آنان به پیشکسوتان وجود دارد، قطعاً در سریعترین زمان و فضای مناسب با تشریح برنامههای خود برای حفظ و توسعه مؤسسه، نسبت به رفع نگرانی پیشکسوتان عزیز اقدام خواهند کرد.
به هر تقدیر، در شرایطی که این تصمیم مدیریتی گرفته شده و مدیرعامل جدید مؤسسه نیز منصوب شده است و بر اساس شنیدهها، دوست عزیزمان جناب آقای عظیمی هم به زودی در مسندی شاید به مراتب مؤثرتر برای پیشکسوتان مشغول به کار خواهند شد، نسبت به وضعیت موجود و مدیریت جدید مؤسسه، دو رویکرد میتوان در پیش گرفت:
اول: تداوم فضای خاکستری و دلتنگ کننده موجود و تلاش برای بازگرداندن آب رفته به جوی، که به نظر نتیجهای به بار نخواهد آورد و با هدر رفت انرژیها عملاً دلسرد شدن همگان را برای تداوم تلاشها به دنبال خواهد داشت. در این رویکرد، هیچ کس جز کسانی که احتمالاً به دنبال بهره برداری سو از موضوع هستند بهرهمند نخواهند شد و فعالیتها و خدمات مؤسسه حداقل برای کوتاه مدت با مشکل مواجه میشود.
دوم: یاری رساندن به مدیرعامل جدید مؤسسه برای ارتقای جایگاه مؤسسه و مشارکت در اصلاح رویههای گذشته با هدف تأثیرگذاری بیشتر پیشکسوتان در تصمیمگیریهای کلیدی. در این زمینه میتوان با اصلاح اساسنامه مؤسسه از طرق قانونی، معایب و نقصانهای احتمالی کنونی را بر طرف کرد.
در مورد مدیریت جدید مؤسسه هم باید بگویم که با او از زمانی که به عنوان نماینده تامالاختیار وزیر و رئیس شورای ارزشیابی هنرمندان منصوب شدند، آشنا شدم. در همین مدت کوتاه ایشان را مدیری هنرمند، فرهنگی، اهل مطالعه، اهل مشورت، خوشفکر، پرتلاش، دغدغهمند نسبت به فرهنگ و هنر غنی ایران زمین یافتم. (هر چند اگر فرصت مشورتی فراهم میشد، قطعاً ایشان را از پذیرش مدیریت خطیر و حساس مؤسسه به این صورت و در چنین شرایطی برحذر میداشتم).
اگر این ویژگیهای مثبت را به نزدیک بودن و دسترسی ایشان به جناب وزیر و برد نظرات و صحبتهایشان نزد جناب دکتر صالحی اضافه کنیم، به نظر فرصتی طلایی به وجود میآید که میتوان از آن برای برداشتن یک گام مهم جهت اصلاح اساسنامه و نیز رساندن جایگاه مؤسسه به جایگاهی در خور شأن هنرمندان پیشکسوت و نیز توسعه خدمات به پیشکسوتان بهره برد.
البته لازم است که آقای طباطبایی اولویت اصلی و حجم اعظم وقت و تلاششان را به مؤسسه اختصاص دهند و با بهره مندی از نظرات ارزشمند همه پیشکسوتان، در راستای رفع نگرانیها و مشکلات این عزیزان تلاش مضاعف کنند و بدانند که اداره مؤسسه تنها با همدلی پیشکسوتان امکانپذیر است.
در پایان یادمان نرود که وجود هنرمندان پیشکسوت برای هر نظام و دولت و جامعهای، یک امتیاز بزرگ و ارزشمند به شمار میرود که نباید به راحتی از دست برود و در این میان همگان وظیفه دارند برای آرامش خاطر و رفع نگرانیهای آنان اقدام کنند.