نمایشگاه عکس فیلم «درخت گردو» همزمان با روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی در هشتم تیرماه در خانه هنرمندان افتتاح شد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نمایشگاه عکس فیلم «درخت گردو» همزمان با روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی در هشتم تیرماه در خانه هنرمندان افتتاح شد. آخرین ساخته محمدحسین مهدویان که هنوز فرصت اکران پیدا نکرده، به واقعه حمله شیمیایی صدام به سردشت میپردازد و حالا نمایشگاه عکس این فیلم، تلاش میکند تا فراتر از تبلیغات گام بردارد و یادبودی برای این واقعه تلخ باشد. مجید طالبی، عکاس فیلم درخت گردو از حساسیتها و دشواریهای عکاسی از قابهای این فیلم میگوید.
چه شد که تیم فیلم درخت گردو تصمیم گرفت نمایشگاه عکس این فیلم را برگزار کند؟
هفتم تیرماه سالگرد بمباران شیمیایی سردشت است و هشتم تیرماه هم بهعنوان روز مبارزه با سلاحهای شیمیایی و میکروبی نامگذاری شده است. موضوع اصلی فیلم «درخت گردو» هم در مورد حمله شیمیایی به سردشت است و واقعهای را روایت میکند که برای یک خانواده و مردم سردشت اتفاق میافتد را نشان میدهد. از آنجا که هنوز زمان اکران فیلم «درخت گردو» فرا نرسیده، به همراه کارگردان و تهیهکننده و عوامل دیگر سعی داشتیم که بتوانیم یک یادبودی برای این سالگرد داشته باشیم و به همین خاطر متفقاً به این نتیجه رسیدیم که یک نمایش عکس به همین مناسبت داشته باشیم. البته نمایش عکسی که صرفاً معطوف به عکسهای بازیگران فیلم نباشد و چند فریم هم از اتفاقاتی داشته باشیم که به این واقعه اشاره دارد تا یادبودی از حمله شیمیایی سردشت هم باشد.
نگاهی هم عکسهای واقعی این اتفاق که در همان دوره گرفته شدند، داشتید؟
از آنها استفاده نکردیم صرفاً به این دلیل که اجازهاش را نداشتیم. چون هرجا که بخواهید از عکسهای یک عکاس استفاده کنید باید اجازهاش را پیشتر کسب کرده باشید. ولی چون فیلم «درخت گردو» یک داکیودرام است و نگاه مستندگونهای به این قصه دارد، بالطبع بازسازی این اتفاقات را در درون فیلم داریم که چند فریم هم از دورهای که این اتفاق در آن افتاده، از مردم و مدلی که این ماسک گذاشتنها طبق آن اتفاق میافتاده، کودکی که وسط رودخانه حرکت میکنند و پشت سرش گاز شیمیایی در حال پخش است؛ قابهایی از این دست گذاشتیم تا بتوانیم یادی از آن واقعه را زنده کنیم.
برویم سراغ بحث عکاسی فیلم حرفهای در ایران. فضای این حرفه را چطور میبینید؟
عکاسی فیلم هم میشود گفت متاسفانه و هم شاید خوشبختانه بیشتر در رده تبلیغات فیلم گنجانده میشود و بیشتر بهخاطر جنبههای تبلیغاتی فیلم است که عکاسی انجام میشود. اما عکاسی سینما، قاببندی و نورپردازی است که فیلمبردار و طراح نور انجام میدهند و عکاس باید عکس آن قاب و پلانی را که دوربین فیلمبرداری قرار است ثبت کند، عکاسی کند. به نظر من، اما در کنار آن عکاسان باهوش سینما از قابهای متفاوتی علاوه بر آن قابها استفاده میکنند تا بتوانند جنبههای تبلیغاتی را کاملتر پوشش دهند. اما عکاسی سینما واقعاً به این مبحث خلاصه نمیشود. چون اگر بخواهیم صرفاً از منظر تبلیغات به عکاسی سینما نگاه کنیم همیشه نمیشود از عکسهای پلانهای فیلم برای تبلیغات و مثلاً از آنها برای پوستر فیلم استفاده کرد. چون عکاسی برای پوستر کاملاً متفاوت از عکسهای پلان است. ممکن است گاهی برخی عکسهای پلانها پوسترهای مناسبی هم بشوند، اما همیشه اینطور نیست. به نظرم عکاسان سینما برای پوسترها عکاسی مجزا داشته باشند.
شما کارتان را با آقای مهدویان جلو بردید و در چند کار قبلی ایشان هم همراه بودید. فضای کاری ایشان چطور است و چقدر در عکاسی شما اثرگذار است؟
من از ماجرای نیمروز۱، همکاری با ایشان را شروع کردم. از یک طرف ایشان کلاً به سبک داکیودرام علاقه دارند. از طرف دیگر هم من خودم را عکاس مستند میدانم و دلیلی هم که وارد سینما شدم، همین عکاسی مستند بود؛ بنابراین فضای عکاسی من به سبک فیلمسازی ایشان نزدیک بود. علاوه بر آن، خلقوخوی خوب و تیم همراهی که آقای مهدویان دارد و فکر میکنم بعد از ۴-۵سال مثل یک خانواده شدهایم، در این همراهی اثرگذار بوده است.
اما سختی کار آقای مهدویان به مدل فیلمسازی ایشان برمیگردد و اینکه همیشه سعی میکنند به سینمای مستند نزدیک شوند. استفاده از لنزهای تله و حضور همزمان دو دوربین و حتی گاهی سه دوربین در صحنه، و همچنین فیلمبرداری گاهبهگاه با نگاتیو، باعث میشود که کار عکاس بسیار سخت شود. قانون اول عکاسی فیلم این است که عکس همه پلانهای فیلم را داشته باشید و وقتی دو دوربین دارند از دو جنبه ماجرا را میبینند و ثبت میکنند، معنیاش این است که شما باید از هر دو طرف عکس پلان را داشته باشید؛ بنابراین اگر یک نفر باشید این کار بسیار سخت میشود.
در مورد رنگ و لعاب عکسهای فیلم ایشان خصوصاً وقتی فیلمبرداری نگاتیو هم باشد، خیلی خیلی باید مراقب بود تا عکسها رنگ و لعاب دیجیتال نگیرند و مثلاً شارپنس دیجیتالی به فضای قاب غلبه نکند.
شما فقط با دوربین دیجیتال عکاسی میکنید یا از نگاتیو هم بهره میگیرید؟
من هم با دوربین دیجیتال کار میکنم و هم اگر ضرورت ایجاب کند با نگاتیو عکاسی میکنم، ولی این اتفاق فعلاً فقط برای فیلمهای آقای مهدویان افتاده است. چون عکاس رسمی کمپانی فوجیفیلم هستم فقط هم از دوربینهای این کمپانی استفاده میکنم. آقای مهدویان هم خیلی حساس هستند که عکسهای فیلمشان به رنگ و لعاب خود فیلم نزدیک باشد و به نظر من هم این قانونی است که باید تمامی عکاسان سینما رعایت کنند. یعنی ما نمیتوانیم از فیلمی که سیاهوسفید است، عکس رنگی بیرون بدهیم یا از فیلمی که نگاتیو فیلمبرداری شده است، عکسی ارائه دهیم که با دوربین دیجیتال و شارپنس بالا عکسبرداری شده است. حتماً باید به فضای فیلم نزدیکش کنیم.
مشخصاً فیلم «درخت گردو» چه دشواریهایی برای عکاسی داشت؟
این فیلم سه مقطع فیلمبرداری دارد. دهه۶۰ با دوربینهای ۱۶ میلیمتری نگاتیو فیلمبرداری میشد، دهه۸۰ که با دوربینهای ۳۵ میلیمتری نگاتیو فیلمبرداری میشد و دهه۹۰ که دوربین دیجیتال فیلمبرداری میشد. عکاس باید میتوانست که این سه مقطع را با رنگ و لعاب فیلم و حتی اندازه قابهای فیلم که در مقطع اول، ۴به۳ بود و در مقطع دوم، ۷به۵ و سوم که ۱۶به۹ میشد، هماهنگ کند. به خاطر همین سختیهایی که داشت من را موظف میکرد با هادی بهروی، فیلمبردار فیلم مستقیماً در ارتباط باشم و برای هر عکس توضیح بخواهم و کمک بگیرم.
کار در لوکیشنهای فیلم چطور بود؟
فیلم پرلوکیشنی بود. خصوصاً در کردستان که بودیم از محل اسکان ما تا نقطه صفر مرزی که محل فیلمبرداری بود، یک ساعتونیم فاصله بود و هر روز صبح باید این فاصله را طی میکردیم خصوصاً قسمت پایانی فیلم که در برف بود و واقعاً سختی زیادی کشیدیم و باید بخشی از مسیر را در کوه پیاده طی میکردیم. برای مقطع زمانی دهه۶۰ هم نورپردازیها، چون مختص دوربین نگاتیو انجام میشد و برای حفظ فضای مستندگونه فیلم، تلاش میشد تا به شکل خاصی نورپردازی شود، باز هم عکاس مجبور بود نورسنجیهای بسیار دقیقی انجام دهد و این هم جزو سختیهای عکاسی بود.
اما مهمترین ویژگی درخت گردو به نظر من بازیگران همراه آن بودند. خصوصاً پیمان معادی که خیلی برای من جالب بود. روز اول فیلم از من پرسید عکاس فیلم شما هستی؟ گفتم بله و گفت من خیلی با شما کار دارم! و بعد برای فریم فریم این عکسها وقت میگذاشت و جالبتر از آن این بود که آقای مهدویان به من گفتند که آقای معادی هر شب عکسهایش را ببیند و من هم هر شب که عکسها را با ایشان چک میکردم و نظراتی که به من میدادند از جهت تجربه بصری برای من بسیار ارزشمند بود.
آیا این نمایشگاه در کشورهای دیگر هم برگزار خواهد شد؟
باید دید که تصمیم تیم اصلی فیلم و تهیهکنندگان چیست، اما در مورد نمایشگاه باید بگویم که من عکاسی سینما را از سحاب زریباف یاد گرفتم که ایشان هم عکاس سینما هستند و در فیلم ماجرای نیمروز۱ بود که در کنار ایشان عکاسی کردم. این نمایشگاه را هم به سحاب زریباف بهخاطر تمام لطفها و برادریهایی که در حق من داشت تا اینکه به سینمای ایران معرفی شدم، تقدیم میکنم. از همسر و فرزندم هم که بسیار مدیونشان هستم، بابت صبوریشان در روزهایی که حضور نداشتم و حمایتهایی که همواره از من داشتند، تا همیشه متشکرم.