رفتم سمت مبل، کنترل را برداشتم، تلوزیون را روشن کردم و لم دادم به دستهی مبل؛ دختر بچهای با لباس صورتی در حال شستن ظرفها و بازی با کفهای مایع ظرفشویی بود و مادرش در انتهای کادر تلویزیون در حال صحبت کردن با تلفن. آهی کشیدم. بازم تبلیغ ... به لبخند دخترک که نشانی از رضایتش میداد نگاه کردم؛ منم اینطور بودم؟!
گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، نیره سادات موسوی؛ با گذشت زمان و تغییر شکل رسانه، رادیو و تلویزیون و فضای مجازی به این عرصه وارد شدند؛ این گسترده شدن رسانهها در جای خود فرصتهای فراوانی را برای زنان و اجتماعیتر شدن آنان رقم زده، ولی علی رغم فرصت هایش تهدیدهای فراوانی را هم متوجه جامعهی زنان کرده است؛ بخشی از این تهدیدها مربوط به جرایم مجازی و استفاده نادرست از فضای مجازی است و بخش دیگری از آن مربوط به نبودن الگوهای مناسب در رسانهها و کلیشه سازیهای جنسیتی در این عرصه است.
قبل از بررسی این کلیشهها در رسانه بایستی ذکر شود که کلیشهها تفکرات غالبا منفی و از پیش ساخته شدهای هستند که مانع شناخت منطقی هر موضوعی میشود.
کلیشهها در تلوزیون، رادیو، شبکههای خانگی و نشریات:
این کلیشهها متاسفانه به دلیل رسوخ در فرهنگ به کرات دیده میشوند و از جمله مضامینشان میتوانیم به نکات زیر اشاره کنیم.
۱-منفعل نشان دادن زنان؛ در رسانهها جلوهای از زنان را مشاهده میکنیم که همواره از موقعیت خود عقب نشینی میکند و حق را از خودشان سلب میکنند؛ در این حوزه نگاهی داریم به آمارهایی از مقاله "تحلیل محتوای تصویر زن در تبلیغات تلوزیون" مربوط به سال ۱۳۹۵.
همانطور که در جدولها مشاهده میکنید زنان نمایش داده شده در تبلیغات همواره سعی بر جلب موافقت دیگران دارند و به نوعی استقلال شخصیتی ندارند؛ همچنین انان تقریبا ۲ برابر مردان ابراز ناتوانی میکنند و فقط در ۶% مواقع وضعیت مسلطی دارند؛ آنان اعتماد به نفس نداشته وفقط در ۱۱% موارد پیشنهادی را بیان میکنند؛ تمامی موارد مذکور سبب تنزل مقام زنان در افکار عموم میشوند.
۲-نشان دادن زنان عمدتا در نقش اول تبلیغاتی که مربوط به وسایل آرایشی و لوازم خانگی میشود (در جدول زیر مشهود است که نقش زنان در تبلیغات اموزشی، ارتباطی و خدماتی تقریبا یک چهارم مردان است)؛ این امر به خودی خود منجر میشود که کالاهای ضروری زنان را همواره مربوط به خانه و خانه داری تلقی کنیم و به نوعی دوباره به نقشهای قالبی وسنتی از زنان دامن زده میشود و بخشی از زنان جامعه که شاغل هستند نادیده گرفته میشوند (همانطور که در جداول زیر هم مشاهده میکنید که فقط ۲۸% زنان به صورت شاغل به تصویر کشیده شده اند)؛ این در صورتی ست که به دلیل مشکلات اقتصادی و مدرن شدن جامعه و ... روزانه به تعداد زنان شاغل افزوده میشود؛ همچنین گروهی دیگر از زنان شاغل، زنان سرپرست خانوار هستند که بایست بیشتر مورد توجه باشند؛ در این شرایط رسالت رسانه است که به دغدغهها و مشکلات این بخش بیش از پیش بپردازد و سطح اگاهیهای اجتماعی را در این خصوص بالا ببرد، نه اینکه با تکیهی افراطی بر کلیشهها فقط یک گروه از زنان ایرانی را به نمایش بگذارد و شکاف بین واقعیتهای اجتماعی و فضای رسانه را بیشتر کنند.
۳- ترویج دغدغههای فکری سطح پایین و ظاهری به وضوح درتبلیغات نشریات برای زنان دیده میشود؛ در صورتی که فرهنگ غالب جامعهی ما زن را کانون خانواده میداند و بایستی نهایت تلاش برای خردورزی و آموزش زنان به کار رود چرا که آیندهی این کشور به زنان بستگی دارد؛ متاسفانه آنچه که از آمار مقالهی «بازنمایی زنان در تبلیغات تجاری به عنوان... » مربوط به سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۳ به دست میآید فقط ترویج ظاهرگرایی است. لازم به ذکر است که این آمار مربوط به نشریاتی در حوزههای زنان، خانواده، هنر وموفقیت است.
کلیشههای در اینترنت و فضاهای مجازی (اینستاگرام، توییترو...) و نشریات:
اطلاعات موجود دراین فضاها عمدتا به دلیل رسمی نبودن و کنترل نشدنشان، متنوعتر هستند و از گرایشهای فکری متعددی نشات میگیرند که چند مورد از آسیبهای آنها را برمی شماریم.
۱- ترویج ظاهرگرایی افراطی که الگوهای تک بعدیای را به نمایش میگذارد که فقط به زیبایی ظاهری افراد اهمیت میدهند و سبب میشود که اعتماد به نفس زنان کاهش یابد و از دیگر استعدادهای فکری و جسمی خود غافل شوند.
۲- ترویج تجمل گرایی افراطی که احساس نیاز بیش از حد به کالاهای لوکس را به همراه دارد منجر به ایجاد شکاف عظیمی میان توقعات افراد برای زندگی و واقعیتهای اقتصادی کنونی جامعه میشود؛ این نکته خصوصا وضع زندگی را برای زنان سرپرست خانوار مشکل میکند و منجر به تنشهای خانوادگی برای انها نیز میشود (برای اطلاع بیشتر رجوع شود به:زنان سرپرست خانوار نگفتهها اسیبهای اجتماعی).
۳-ارائهی الگوها و سبکهای رفتاری جنسیت زده؛ نکاتی مانند اینکه دختران باید همیشه لبخند بزنند، زنان باید اینگونه صحبت کنند، مردان باید اینگونه بنشینند و از این دست قالب گذاریهای اجتماعی نادرست.
آنچه که میبایست در این بحث به آن پرداخته شود چرایی ادامهی این کلیشهها توسط سیاست گذاران رسانه ومردم از یک سو و آسیبهای تداوم ان در دیگر سوی این ماجراست.
مرضیه ابراهیمی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در گفتگو با دانشجو، ریشهی دامن زنی به کلیشهها از سوی مردم را در نهادینه سازی کلیشهها از کودکی میداند: «شکل گیری این تصورات از کودکی ست؛ در این موضوع به نوعی ما با درماندگی آموخته شده مواجه میشویم و اگر ما به کودکانمان بگوییم که نمیتوانید کاری را انجام بدهید و چنین کلیشههایی را برای کودکانمان تولید و بازتولید کنیم آنها به درماندگی آموخته شده میرسند، مثلا به پسربچهها بگوییم "تو هیچ وقت نمیتوانی هنرمند دقیقی باشی یا کار خانگی را خوب انجام دهی" یا به دختربچهها بگوییم "تو هیچ وقت نمیتوانی مکانیک بشوی یا راننده بشوی" در حالی که میدانیم در دنیای جدید هیچ تضمینی وجود ندارد که افراد در موقعیتهای مذکور قرار نگیرند؛ در این صورت انها باور میکنند که نمیتوانند چنین کارهایی را انجام دهند و کنترلی بر آن کار ندارند که در نهایت سبب میشود شخص تلاشی نکند و خلاقیت و اعتماد به نفسش از بین میرود و به انسانی تبدیل میشود که فقط در بعضی مواقع میتواند شرایط را مدیریت کند؛ اندیشمندان معتقدند که تفکرات غالبی خود به خود به واقعیت بدل میشوند و وقتی کلیشههای جنسیتی در رسانهها نمایش داده شوند باعث میشود خود به خود آن کلیشه باور شود و در عمل افراد آن را اجرا کنند.
رسانهها به نوعی الگوهای هنجاری حاکم بر زندگی اجتماعی را بازنمایی میکنند و یکی از مواردی که برساخت و بازنمایی میشود همین کلیشههای جنسیتی هستند. رسانههای جمعی میتواند با ارائهی یک سری چهارچوبهایی از رفتارهای زن و مرد باعث شکلگیری چهارچوبهای معناییای از آنها میشود و باید بسیار مراقب پیامهایی که ارائه میدهد باشد چرا که با تکرار، کلیشهها به ناخودآگاه ما میروند و ما بر آساس آنها در زندگی قضاوت میکنیم.»
علاوه بر موارد مذکور، میتوانیم حساس نبودن بخشی از زنان به کلیشهها را دلیل مهمی برای تداوم انها بدانیم چرا که موجب از دست دادن خودباوری انها و پذیرش سنتی این افکار میشود؛ دلیل روانشناختی از دست دادن خودباوری زنان در جامعهی حاضر را میتوانیم از ازمایش "تهدید کلیشه" به دست اوریم.
محققان در مطالعهای روی دو گروه از دانشجویان زن و مرد، به نتیجه جالبی دست یافتند؛ در این تحقیق، از ھر دو گروه آزمون ریاضیای گرفته شد و قبل ازانجام آزمون:
به یکی از گروهها گفته شد: «ھمانطور که میدانید تحقیقات اخیر نشان میدھد که معمولا زنان در آزمون ھای مربوط به علوم ریاضی نمره کمتری میگیرند و ما به دنبال چرایی این مسئله ھستیم. برای ھمین آزمونی تقریبا دشوارو چالش برانگیز آماده کرده ایم. در این آزمون "ھمواره زنان نسبت به مردان ضعیفتر عمل میکنند.»
اما برای گروه دیگر، این جملات با کمی تغییر بیان شدند: «ھمانطور که میدانید تحقیقات اخیر نشان میدھد، معمولا زنان در آزمون ھای مربوط به علوم ریاضی نمره کمتری میگیرند؛ با این وجود، در بسیاری موارد" زنان برابر با مردان و حتی بھتر از آن ھا عمل کرده اند". با اینکه این آزمون سخت و چالش برانگیز است، اما" تا کنون تفاوتی بین نمرات زنان و مردان دیده نشده است". ما به دنبال چرایی این مسئله هستیم.»
نکته اینجاست که ھر دوی این گروه ھا در معرض "تھدید کلیشه" قرار دارند، اما شدت این تھدید در گروه اول بیشتر از گروه دوم است. در نتیجهی ازمایش، میانگین تعداد پاسخ ھای صحیح دانشجویان دختر و پسر در گروه اول، تفاوت زیادی دارد (مردان عملکرد بهتری دارند)، اما در گروه دوم که "تهدید کلیشه" شدت کمتری داشته این اختلاف ناچیز است (زنان بهتر عمل کردند).
درواقع تهدید کلیشه میتواند عملکرد افراد در گروه مقابل تحت کلیشه را بهبود بخشد؛ حالا شما مواجهه با تهدید کلیشه را در اکثریت زمینهها و در بازهی زمانی چند هزار سالهی تاریخ برای زنان به یاد اورید؛ این به راحتی پاسخ شما را برای چرایی دامن زنی بخشی از زنان به کلیشههای جنسیت زده میدهد.
ترویج این فرهنگ وارهها از سوی رسانههای رسمی و صدا و سیما را نیز میتوانیم به دلیل نهادینه سازی این کلیشهها در افراد بدانیم -البته اگر مسامحتا اینکه بایستی افراد شاخص و اگاه در تولید محتوای رسانهی ملی نقش داشته باشند را نادیده بگیریم-اما انچه کاملا واضح و مبرهن است آسیبهای ناشی از این موارد است که بایستی مورد توجه سردم داران رسانه قرارگیرد تا این نابرابریهای جنسیتی را از بافت فرهنگی جامعه بزدایند؛ تجربه نشان داده که در صورتی که سردمداران خواستار کنترل موضوعی باشند قطعا آن را عملی خواهند کرد، درست همانگونه که عناصر مخرب بر دین از رسانهی رسمی زداییده میشود.
راهکار ارائه شدهی دکتر ابراهیمی برای زدودن این کلیشهها از فرهنگ اینگونه است:«کسانی که پیامهای رسانهها را مدیریت میکنند بایست به واقعیتهای جامعه دقت کنند. همچنین رسانه باید هرچه سریعتر به سوی افرادی برود که بر اساس ایدههای علمی و عملی پیامها را مدیریت میکنند و همین موضوع نیازمند شفاف سازی تصویر واقعی جامعه برای سیاست گذاران رسانه و انجام پژوهش برای این امر است. درواقع مشکل اینجاست که گروههای مشورتی که بایستی در مباحث بین رشتهای کمک کنند وجود ندارد؛ در مباحث زنان و مسائلی که اخیرا داشتیم (تجاوز ها، قتلهای ناموسی) شکل ورود رسانههای ملی خبری بود، در صورتی که در فضاهای مجازی رسانهها به صورت تحلیلی پیش رفتند و هر کسی نظر خودش را ضمیمه کرد؛ درست است که در برخی از موارد ما هم تحلیل این مسائل را توصیه نمیکنیم، ولی سیاست گذاران رسانه باید گروهی مشورتی و تحلیلی دربارهی مسائل تشکیل بدهند و تحلیلها و علتها را بررسی و کنند و به صورت غیر مستقیم آموزشها و خبرها و مسائل موثر را در رسانه ارائه دهند، مثلا در موضوعی که میبینند علت مشکل عدم مهارتهای والدین و کاهش گفتگوی میان آنهاست و بیایند در برنامهای دربارهی گفتگو صحبت کنند و به صورت مستقیم دربارهی آن خبر صحبت نکنند که نگران شیوعش در جامعه هم باشند. علی رغم اینکه حتی در رویکرد خبری نیز باید اصولی همچون اقناع صحیح مخاطب رعایت شود که ما در دانشگاهها آموزش این موارد را داریم.»
در نتیجه باید بگویم که، زنان نیمی از جمعیت ایران را تشکیل داده و انتظار میرود نیمی از تاریخ ما را نیز انان رقم بزنند؛ اما واقعیت جلوهای دیگر را نمایان میکند، چرا که این زنان همواره چه در خانه و و چاپخانه و کتابخانه و چه در مجلس و دادگاه و دانشگاه در جنگ با افکار و کلیشههایی بوده و هستند که نه تنها آنان را، بلکه میتواند یک ملت را از پیشرفت باز دارد. اکنون این وظیفهی مردم وهمچنین سیاستگذاران رسانه است که کلیشه شویی کنند و افکاری که مانع پیشرفت کشور میشود را از فرهنگ بزدایند.
اصلاً مشخص هست درباره چی میخواین صحبت کنین؟؟؟ به عنوان مخاطب نمیدونم مدگرایی هست، آماری هست، فرهنگی هست، درباره فیلمو سریال هست، درباره تبلیغات تلویزیونی هست. چرا انقدر گنگه؟؟؟