به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، شعر را باید یکی از رسانههای مهم و تأثیرگذار در طول تاریخ بدانیم که همواره مفاهیم مهمی را در قالب مخصوص خود منتقل کرده است، از شعرهای با مضمون دفاع مقدس گرفته، که روایتگر جسارت و شجاعت رزمندگان در میدان نبرد بود، تا بیان مظلومیت اهلبیت(ع) در شعرهای آیینی.
دستاوردهای انقلاب اسلامی در طول عمر نزدیک به 42ساله آن بیانگر پیشرفتهای زیادی در جنبههای مختلف علمی، فرهنگی و اجتماعی کشورمان است. این دستاوردها تاکنون در قالبهای مختلفی نظیر ادبیات، سینما، فیلم مستند و... بیان شده است و شعر نیز در جایگاه رفیع خود، ظرفیت بسیار خوبی دارد تا پیشرفتهای کشورمان را به نسلهای آینده منتقل کند، از این روی، بر آن شدیم بررسی مقولهای با نام «شعر پیشرفت» را در آغاز کنیم.
در اولین جلسه از میزگرد شعر پیشرفت، 4 تن از چهرههای برجسته عرصه ادبیات و شعر در مورد ابعاد شعر پیشرفت، تعریف آن و چالشهایش صحبت کردند.
بخش اول این میزگرد را در زیر میخوانید:
حسین قرائی:
اعتراضها بیان میشود اما پیشرفتها خیر!
امروز میخواهیم مقولهای را بررسی کنیم که نامش «شعر پیشرفت» است؛ اگر به فرمایشات رهبر معظم انقلاب یا افراد دغدغهمند حوزه فرهنگ و انقلاب نگاه کنید، متوجه میشوید که خیلی از پیشرفتها یاد نمیکنیم، معمولاً انتقاد یا اعتراض میکنیم اما از پیشرفتها حرفی بهمیان نمیآید، بیشترین حرف ما در شعر است.
شعر پیشرفت همان شعر انقلاب اسلامی است
از زمانی که با این موضوع درگیر شدم و در موردش تحقیق میکنم فکر میکنم که شعر پیشرفت همان شعر انقلاب اسلامی است. اگر شعر انقلاب اسلامی را شعر ضداستکباری تعریف میکنیم، شعر پیشرفتمان نیز ضداستکباری است. گفتمان شاعران ما از گذشته تا به امروز همواره با شعر انقلاب اسلامی و با موضوعی بهنام اعتراض درگیر بوده است، شاید بتوانم بگویم که شعر انقلاب اسلامی، شعر چاپلوسی و تملق نیست، شعر اعتراض و انتقاد است.
معتقدم شعر پیشرفت، شعر امید و آینده است که عدالتخواهی دارد، شعری برای قهرمانان پیشرفتهای کشور است، شعر تحولخواهی است و سرودهای برای علمگرایی و تمدنگرایی بهمعنی مفهوم تمدنی مدنظر حضرت آقا است، این شعر، نگاه به آینده روشن و تمدن انقلاب دارد.
مصطفی محدثی خراسانی:
شعر فارسی ذاتاً مفهوم "پیشرفت" را در دل خود دارد
بهنظرم شعر فارسی ذاتاً مفهوم پیشرفت را در دل خود دارد و این موضوع جزو هویتهای آن است. شعر به کمک ما میآید تا انسان را پالایش کند و جامعه را بهسمت ارتفاعات و روشنیها ببرد، کارنامه شعر فارسی نیز همین است. اگر بخواهیم خلاصه شعر فارسی را در چند عبارت مفهومی بیان کنیم، معرفت، مهر، روشنی و... است. شعر انقلاب اسلامی، مرز مشخصی ندارد و اینگونه نیست که بگوییم در این سال آغاز شده است چرا که قبل از انقلاب پیشزمینهها و زمزمههایی داشته است، بالاخره عدهای این مسیر را آمدهاند و شعر انقلاب اسلامی پس از انقلاب با مفهومی که با آن آشناییم شکل میگیرد، البته قبل از انقلاب این شعرها تبدیل به جریان نشد، برای مثال در آثار بسیاری از شاعران قبل از انقلاب از آقای دکتر شفیعی کدکنی گرفته تا اخوان و خانم صفارزاده و آقای گرمارودی، نمونههایی از شعر انقلاب وجود دارد اما اینها تبدیل به جریان نشده است. اتفاقی که بعد از انقلاب افتاد این بود که این شعرها تبدیل به جریان شد که شاید کانون شکلگیری آن همان جلسات شعر در حوزه هنری بود.
چرا شعر انقلاب، شعر پیشرفت است؟!
شعر انقلاب چه در شکل شعارهایی که در اوایل انقلاب بیان میشد، چه در رجزهایی که در زمان جنگ خوانده میشد و چه در سالهای میانی دفاع مقدس که شعر انقلاب از حنجره شاعران بهصورت شیوا و قدرتمند بیان میشد، مفهوم پیشرفت را بهصورت ذاتی در دل خود داشته است. رزمندگان ما با همین رجزها که در دل این اشعار وجود داشت، پیشروی میکردند، نمونه آن همین شعر معروف است که میگوید: «میروم مادر که اکنون کربلا میخواندم.»، کربلا نماد پیشروی و پیشرفت است و شعر به ایشان انگیزه میداد که بهسوی پیشرفت حرکت کنند، از این منظر، شعر انقلاب شعر پیشرفت و شعر پیشرو است.
شعر انقلاب، شعر فارسی را چند قدم پیش برد
از منظر دیگر، شعر انقلاب پیشرفتی برای شعر فارسی تلقی میشود، در حقیقت وقتی مسیر شعر فارسی را در دهههای منتهی به انقلاب میبینیم، متوجه میشویم که تمام تحولاتی که پس از نیما رخ داد، چه پیشرفتها و چه آزمون و خطاها، شعر انقلاب را در پیچی تاریخی قرار داد و توانست تمام دستاوردهای آنان را بهنفع خود مصادره کند، در حقیقت، علاوه بر پیشینه هزارساله شعر فارسی که پشتوانه شعر انقلاب است، تمام دستاوردهای 60ــ70ساله، یعنی از نیما تا انقلاب را بهنفع خود مصادره کرد. آن دوره، دوره آزمون و خطا بود، جنگی بود که نیما را بپذیرند یا نپذیرند، حتی در دورهای عدهای آمدند و نوگرایی را از مسیر طبیعی خود خارج کردند، انواع و اقسام شعر موج، هجو و... را درآوردند. در زمانی که همه این تجربیات به ثبات و نظریه متقنی میرسید، مصادف با شور و حماسه انقلاب شد و همه اینها کمک کرد تا شعر انقلاب، شعر پارسی را چند قدم پیش ببرد.
میرشمسالدین فلاح هاشمی:
در ابتدا میخواهم گریزی به قرنها قبلتر بزنم و بگویم که شعر همواره در خدمت فرهنگ و پیشرفت بوده است. شعر هر دورهای را که میخوانیم مانند آینهای از همان جامعه است که در برابرمان گذاشته میشود. اگر شعر حافظ و فردوسی دارای معانی متعالی است و از علم و دانش سخن بهزبان میآورد یعنی جامعه به آن سمت حرکت کرده است، البته شاید مردم خیلی مأنوس با آن نباشند. باید اشاره کنم که تا زمان مشروطه، شعر خیلی بین مردم حضور ندارد و بعد از آن است که بهصورتی جدیتر با حوادث و حتی پوستاندازی جامعه درگیر میشود. باید اذعان کرد که در دوره مشروطه مردم با شعر درگیر شدند چرا که شاعرانی وجود داشتند که با زبان مردم سخن میگفتند، شعرشان روان شد و دیگر خبری از قالبهای پیچیده و متکلف نبود. بهنظرم شعر کمی هم مظلوم است. شعر همواره زنجیری به گردنش است که حوادث اجتماعی و جامعه او را بهسمت خود کشیده است.
ما هشت سال درگیر جنگ بودیم و حجم زیادی از شعرهای شاعران در توصیف دلاوریها، شهادتطلبیها و پیروزیها بود اما زمانی که کمی از فضای جنگ دورتر شدیم، شعر درگیرتر شد و در این بین باید حتماً به نقش و تأثیر شگرف مقام معظم رهبری با برگزاری جلسات نیمههای ماه مبارک رمضان اشاره کنم، با اینکه ایشان مستقیم صحبت نکردند، اما از نوع تأییدها و حمایتها و احسنت گفتنها جریانسازی صورت گرفت و جوانان شاعر فهمیدند که به چهسمتی باید حرکت کنند.
شعر و داستان، بازوهایی برای انعکاس پیشرفتها
یکی از نکاتی که در موضوع پیشرفت وجود دارد این است که این مفاهیم را در کتابهای داستانی خود بیان کردهایم، پیشرفتهای خاصی که شاید خیلیها در جریانش نباشند و از این طریق به مردم معرفی میشود، در این مسیر شعر هم بازوی دیگری است که میتواند انعکاسدهنده این موضوع باشد و بهمثابه رسانهای برای عموم باشد، این شعر میتواند در وصف دانشمندی باشد که زمینهساز پیشرفت شده است، میتواند در وصف محصول دانشی باشد و حتی میتواند تمدن ایرانی اسلامی پیشرفت را که مدنظر رهبری است به ما نشان بدهد، البته شعر خواه یا ناخواه در این مسیر بوده است و اساتید بزرگ ما در وصف انقلاب، انقلابیگری و کسانی که ما را به پیشرفت رساندند شعر سرودند.
محمود اکرامی:
وقتی اصطلاح شعر پیشرفت را بهکار میبرید، بهمعنای شعری است که اختصاص به پیشرفت دارد. کلمه پیشرفت دارای ذات اقتصادی است و ذهن را بهسمت توسعه اقتصادی میبرد، این موضوع در حالی است که این مفهوم را میتوان گسترش داد و در حوزههای علم، فرهنگ فلسفه و... دید.
بهنظرم در حوزه پیشرفت کم کار کردیم، شاید دلیل این موضوع این است که پیشرفتی که رخ میدهد توسط حاکمیتهاست و شاعران خیلی دوست ندارند وارد این حوزه شوند و در مورد پیشرفت حرف بزنند، اگرچه میتوانند هم آن را توصیف و هم تبیین کنند، برای مثال در حوزه سرود چنین موضوعی را داریم و نمونهاش را دیدهایم. بگذارید مثالی برای شما بزنم؛ وقتی به سدهای کارون 1، 2 و 3 میروید دنیایی از پیشرفت را زیر این سدها و توربینهایی که برایش طراحی شده است میبینید، شعرایی که در خانهشان نشستهاند از این موضوع اطلاعی ندارند و نمیدانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است، بیشتر نگاهشان از منظر زیبایی است تا توسعه و پیشرفت، بنابراین گاهی اوقات، شعرا نمیدانند که در حوزه پیشرفت چه اتفاقاتی رخ داده است، این مسئله در مورد موضوعات فرهنگی هم وجود دارد، مثلاً شاعر از کجا باید بداند روزی 100 هزار دانشجو داشتیم و اکنون 4 میلیون دانشجو در ایران داریم، بنابراین در اطلاعرسانی ضعیف عمل شده است و یا صرفاً تبلیغی بوده است و به همین دلیل شاعر سراغش نرفته است.
شعر پیشرفت را باید از دو منظر توصیفی و تبیینی دید/ تبلیغ کردن کار شاعر نیست!
معتقدم که باید شعر پیشرفت را در دو منظر توصیفی و تبیینی دید؛ بدین معنی که میتواند پیشرفت را توصیف کند و یا از منظر توسعهای فرآیند آن را تشریح کند، البته بهنظرم شاعر باید بهگونهای کار کند که وارد عرصه تبلیغ نشود، شاید مخالف باشید اما بهنظرم تبلیغ کردن کار شاعر نیست.
شعر پیشرفت یعنی آرمانخواهی و رؤیاپردازی
شعر پیشرفت دو محور دیگر هم دارد؛ یکی محور واقعیت است و دیگری محور چشمانداز و آرمان. بهنظرم شاعر فقط نباید در توصیف واقعیت کار کند بلکه باید آرمانخواه و حتی رؤیاپرداز باشد. دقت کنید که بسیاری از پیشرفتهای علمی از کتابهای تخیلی درآمده است. ذهن شاعر باید اینقدر آزاد باشد که بتواند فردا را ترسیم کند و چشماندازی برای توسعه طراحی کند، این که صرفاً بیاید و پیشرفت را توصیف کند، کافی نیست بلکه او باید برای توسعه چشمانداز ارائه و فرآیند روشنی را طراحی کند، از این حیث، شعر پیشرفت قابل تأمل است و باید مورد توجه قرار گیرد.
اگر بخواهیم حوزههای محتوایی شعر پیشرفت را بررسی کنیم باید گفت که اولین حوزه معرفی شخصیتهاست؛ معرفی افرادی که عامل پیشرفت و توسعهاند. متأسفانه ذهن بسیاری از افراد از شبهعلم پر شده است و چیزهایی برای این ذهن مهم شده است که در اصل مهم نیستند، برای مثال چه ارزشی دارد که بدانیم مارادونا چهکسی بوده است، اما باید بدانیم که سد کارون در کجا واقع شده است و چه ظرفیتی دارد. متأسفانه شبهعلم را بهجای علم به مردم یاد دادیم و ذهنشان از این موضوعات پر شده است، نکته بدتر این است که این شبهعلمها تبدیل به فضیلت هم شده است.