رسولی پور میگوید که نگرش گفتوگویی امام موسی صدر به دین ریشه در آموزههای قرآنی او دارد. علی اصغر مصلح اعتقاد دارد که این نگرش بیشتر به دلیل زیست جهان امام موسی صدر است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نشست علمی «امام موسی صدر و دین گفتوگویی»، با همکاری مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر و انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران، با ارائه مقالهای توسط رسول رسولیپور و نقادی علی اصغر مصلح (مدیر انجمن فلسفه میان فرهنگی ایران) و محمدرضا حسینی بهشتی، برگزار شد. احمدعلی حیدری نیز مدیریت نشست را بر عهده داشت. در ادامه اهم سخنان رسولی پور در این نشست و پس از آن نقدهای مصلح و حسینی بهشتی را مطالعه خواهید کرد.
رسولیپور: پژوهشگران از ویژگی گفتوگویی امام موسی صدر غفلت کردهاند
رشته آکادمیک من فلسفه دین است و سالهاست که در داخل و خارج از کشور به مساله دیالوگ و گفتگو اشتغال داشته و دارم. از زمانی که با مؤسسه امام موسی صدر آشنایی پیدا کردم به دلیل صبغه گفتوگوییام متوجه شدم که این بخش از شخصیت امام موسی صدر مغفول مانده و باید به آن توجه بیشتری شود.
به همین دلیل به پیشنهاد مؤسسه امام موسی صدر پروژهای درباره اندیشههای گفتوگویی امام صدر با مطالعه مجموعه ۱۲ جلدی «مسیره الامام السید موسی صدر» یا «گام به گام با امام» من محول شد. من هر ماه گزارشهایی درباره اندیشههای گفتوگویی امام صدر از هر مجلد آماده کرده و در مؤسسه ارائه میدادم. در نهایت این گزارشها فشرده شد و به صورت مقالهای درآمد. اکنون نیز در حال رایزنی با استادان فن برای استفاده از نظرشان هستیم تا بتوانیم مقدمات چاپ کتابی با عنوان امام موسی صدر مدلی برای دین گفتوگویی یا امام موسی صدر مدلی برای گفتوگوی دینی را فراهم کنیم.
تعریف دیالوگ: گفتگو همبستگی و هدفمندی را توأمان دارد
برای Dialogue، در زبان فارسی نمیتوان برابرواژهای که معنای کاملش را برساند، پیدا کرد. به همین دلیل در کانون گفتوگوی مؤسسه امام موسی صدر ما یک کلمه جعل کردیم و تصمیم گرفتیم که «گفتگو» را برای آن به کار ببریم. این صورت نگارشی با «گفتگو» به معنای همسخنی تفاوت دارد. گفتگو یک همسنخی همبسته است. درگیر شدن آگاهانه با دیگری با هدف افزایش فهم و مورد توجه قراردادن مشکلات، با به چالش کشیدن افکار و اعمال.
گفتگو هم ذهن و هم قلب را درگیر میکند. گفتگو تبادل آرا و آموزهها نیست بلکه نوعی همافزایی برای حل یک معضل است. این معضل میتواند دینی در معنای تعارض باورها و عقاید باشد یا یک معضل و بنبست سیاسی، نظامی و یا اقتصادی. گفتگو، چون همبستگی و هدفمندی را توأمان دارد با همسخنی روزمره فرق میکند. وجه ممتاز دیالوگ، کنش خردورزانهای همچون دیالکتیک یا جدل نیست. دیالوگ در داستانهای فاخر بشریت آغاز نمیشود. دیالوگ از همان بزنگاهی آغاز میشود که بشریت آغاز شده است نه بالاتر.
دیالوگ یک کالای لوکس روحانی نیست. مساله آفرینش است. موضوع آفریدهشدگان است. طرف مقابل گفتگو همان «آفریده شده» است، جزئی و غیرقابل جایگزین. آدمهای درهم و برهم، محروم و پیادهها، در رودررویی با رنج و ندانمکاریها، با پیشرفتهای پیشبینی نشده. این کلمات از کتاب «Between Man and Man» مارتین بوبر انتخاب شده است. این مقاله تحت تأثیر دیدگاههای این اندیشمند حوزه گفتگو قرار دارد.
امام صدر و دین دیالوگی
در کتاب «حرکیّه الایمان» میتوان تعریف دین گفتوگویی و جهانبینی امام موسی صدر در نوع تعامل و تساوی بین انسانها را مطالعه کرد. روایتی که امام موسی صدر از دین دارد، گفتوگویی است. در این روایت حقیقت اگرچه ابتدا امری واحد است، اما وقتی بین انسانها تقسیم میشود هرکسی با توجه به ظرفیت، قابلیت و استعدادش بخشی از آن را دریافت میکند. پس حقیقت نزد فرد یا گروهی خاص نیست، بلکه امری شناور است و صرفاً افرادی به آن نزدیک میشوند که گشودگی ذهن داشته باشند و به استقبال اقوال گوناگون بروند. امام صدر اشاره میکنند که در کلام الله مجید اشاره به «اولی الالباب» شده یعنی صاحبان خردها نه صاحب خرد.
در نگاه امام موسی صدر مسلمان در برابر حقیقت تسلیم است. او همه باورها، ارزشها و دستورالعملهای دینی را در رویکردی شمول گرایانه به انسان و جهان برای تعامل در همزیستی انسانها از هر مذهب و دین و در تلاش برای گره گشایی گونههای مختلف معضلات اجتماعی معنا میکند. او با اتخاذ موضعی مسئولانه و فعال میگوید که کار دین، آسان کردن وضع انسان و موقعیت او در زندگی است و نه منفعت و مصلحتی فراتر از آن.
امام موسی صد در دینشناسی خود به دنبال گونهای از گفتگو و یا دینورزی است که منجر به تعاملی هدفدار، بالنده و سازنده در جهت آبادانی جامعه و کشور باشد. من تلاش دارم تا ضمن استدلال در تفاوت دینشناسی گفتوگویی امام صدر با دوگونه انحصارگرایانه یا سکولار رایج در عصر خویش، روشن کنم که دغدغه اصلی و فوری امام صدر پرداختن به حل معضلات و چالشهای جامعه بشری بویژه در منطقه لبنان است.
مقاله را در پنج بخش و با عنوان «دین گفتوگویی امام موسی صدر» تنظیم کردهام. بخش اول بایستهها یا پیششرطهای دین گفتوگویی است. بخش دوم به چیستی و ماهیت دین گفتوگویی میپردازد. بخش سوم بحث بازتعریفها در شرایع، عقاید و ارزشها را پیش میکشد. بخش چهارم کارکردها و هدفهای دین گفتوگویی مورد بررسی قرار گرفته و در پایان هم شبهه سکولار بودن امام را بحث خواهم کرد.
در بخش اول از چند ویژگی کرامت انسانی، برابر انگاری همه انسانها، احترام و محبت متقابل، هدفمندی و نظام نمایندگی حقیقی صحبت کردهام که معنای هرکدام مشخص است. مارتین بوبر یا کارل راجرز که از بزرگان فلسفه گفتگو در عصر حاضر هستند نیز همانگونه که امام موسی صدر اعتماد، احترام و محبت متقابل را پیش شرط دین گفتوگویی میداند، از ارزش نهادن به دیگری و پذیرش و اعتماد به دیگری سخن گفتهاند. مارتین بوبر اعتقاد داشت که ابتدا باید دیگری را آنچنان که هست، پذیرفت و بعد با او وارد یک ارتباط دیالوگی شد.
گفتگو باید با پیشفرض ناتوانی انسان باشد
امام موسی صدر معتقد است گفتگو باید هدفمند و با پیشفرض ناتوانی انسان باشد. همه ما نیازمند به دیگری هستیم و کسی کامل نیست. پس در گفتگوها موضع کسی که فقط میخواهد افاضه کند تا دیگران از او استفاده کنند، محلی از اعراب نخواهد داشت، چرا که همه طرفهای گفتگو باید از هم بهره میبرند. این معنا از کرامت ذاتی انسان نشأت گرفته میشود و به همین دلیل نیز همه انسانها باید برابر انگاشته شوند و این میان فقط استدلال، بحث و سخن است که نشان میدهد حرف درست را چه کسی میزند؟ اما پیششرط آغاز گفتگو همان برابری همه طرفها و نظام نمایندگی حقیقی آنهاست.
تاکید امام موسی صدر بر این است که اگر در گفتگو شخص اعلام میدارد که نماینده شیعه یا کلیسای کاتولیک یا پروتستان است، این نمایندگی باید حقیقی و فرد در دین خودش عالم و شناخته شده باشد. همچنین او نباید اظهارنظرهای شخصی را به اسم یک دستگاه، جریان یا مکتب اعلام کند تا گفتگوها ثمر داشته باشند. تفسیرهای شخصی باعث بینتیجه ماندن گفتگوها خواهد شد.
مقابل «کلام الهی» مسئول هستیم
در بخش دوم مقاله چیستی دین گفتوگویی را به بحث گذاشته و در این راه از کلمات امام صدر بهره بردم. امام صدر تاکید زیادی روی «کلمه» دارد و این یادآور تاکید بوبر بر مفهوم word است. بوبر تاکید دارد که ما در برابر کلمه و کلام مسئول هستیم. کلام الهی وقتی توسط گوش ما شنیده میشود پاسخ میخواهد. ما در برابر کلام مسئول هستیم. در جهانبینی امام موسی صدر آنگاه که درباره کلام به مثابه ابزار دیالوگ صحبت میشود دقیقاً همین فضا بازتولید میشود. در نظر او قرآن و کلام الهی برای ما مسئولیت میآورد. صرف خواندن کلام الهی مهم نیست، بلکه باید کلام را محقق کرد و در این تحقق مسئولیتی متوجه انسانهاست. ما نمیتوانیم در مواجهه با کلام الهی صرفاً به یک تلاش علمی بسنده کنیم.
نکته دوم، گفتوگوی فعال در تکریم زندگی و فقرزدایی است. امام موسی صدر گفتگو را صرفاً برای تبادل نظرات و تجارب نمیخواهد بلکه او زندگیمحورانه به دنبال دیالوگ است. متأسفانه توسط برخی علمای دین تکریم زندگی جای خود را به تکریم مرگ داده و تلاشها به سمت مرگ است. پاسداری از نعمت بزرگ حیات و زندگی در کلام امام موسی صدر کاملاً زنده و سرشار است. او همچنین در زمان حضورش در لبنان نشان داد که هدفش فقرزدایی هم از شیعیان لبنان و هم از کل مردمی است که فارغ از تعلقات دینیشان کنار همدیگر زندگی میکردند. او دغدغه همه را داشت.
شرایع باید مبتنی بر کرامت انسان بازتعریف شوند
در بخش سوم بحث حول این معنا ادامه پیدا میکند که: در نگاه امام موسی صدر نوع تعامل انسان با کلام الهی و کلام انسانها تفاوت دارد. او معتقد است باید کلمات الهی به فعل تبدیل شود و ما باید در قبال رنجهایی که مردم میکشند پاسخگو باشیم. به همین دلیل باید بسیاری از شرایع بازتعریف و بازسازی شوند و تا مبتنی بر کرامت انسان باشند.
از نظر امام موسی صدر سخنی تأثیرگذار است که سدید باشد و دروغ و غیبت نباشد. اینجا دوست دارم این جلمه از بوبر را بخوانم: اگر کسی بخواهد با انسانها صحبت کند، ولی با خدا سخن نگوید، کامل نیست و کسی هم که بخواهد با خدا صحبت کند، ولی با مردم سخن نگوید و سخنش ربطی به انسانها پیدا نکند، گمراه است. این مطلب در حقیقت تشابه نگاه مارتین بوبر و امام موسی صدر را در مساله کلمه و اهمیت سخن نشان میدهد.
بخش چهارم مقاله به کارکردهای دین گفتوگویی اختصاص پیدا کرده است. تعامل با انسانها، اعتدال و رشد متوازن، دانش و پیشرفت، شرط کمال دین گفتوگویی است. نوع دوستی، دین برای زندگی، رکن دین، کاستن از محرومیت و رنج، آشتی، محاسبه نفس و مبارزه با شیطان، همبستگی مهربانی و صلح و خدمت به دیگری هم از کارکردهای دین گفتوگویی است که از جملات امام موسی صدر بیرون کشیده شده است.
آیا امام موسی صدر سکولار است؟
در بخش پنجم مقاله پاسخی به شبهه سکولاریسم امام موسی صدر ارائه دادم. به دلیل انسانمحوری امام موسی صدر و نگاهش به «دیگری» به عنوان کسی که با «من» مساوی است، تهمتهایی را به اندیشه او وارد کردهاند. این برابری «من» با «دیگری» را امام صدر از پیماننامه مالک اشتر اخذ کرده است. آنجا که حضرت امیر (ع) به مالک اشتر میگوید که همه یا در دین با تو برابرند یا در آفرینش. پس نگاه امام موسی صدر کاملاً مبتنی بر قرآن کریم و نهج البلاغه است. منتها این قرائت میان جامعه دینداران عمومیت ندارد.
به همین دلیل بسیاری فکر میکنند که، چون در دغدغههای امام موسی صدر انسان محوریت دارد، پس او مروج اومانیسم یا سکولاریسم است و میخواهد معارف دینی یا تأکیدات دینی را که انحصارگرایانه به نظر میرسد یا اینکه خوانش عموم علما از آنها انحصارگرایانه است، کنار بگذارد و بیدینی یا یک جریان سکولار را ترویج دهد.
امام موسی صدر با تاکید بر آیات قرآن کریم و روایتهایی از نهجالبلاغه، توضیح میدهد که به شدت دیندار و پایبند به اصول دینی است. او خود را شیعه و مسلمان معتقد معرفی میکند، اما نظام فکریاش حول این معنا قرار گرفته که شیعه باید نسبت به سایر انسانها از هر مذهب و هر مرام و مسلک دیگری، دغدغهمند باشد. او میگوید که در فضایی مانند لبنان باید تلاش کرد تا انحصارگراییها به کناری گذاشته شده و همه فارغ از دین و مسلکشان باید در جهت وحدت و آبادانی جامعه تلاش کنند.
نگرش گفتوگویی به دین ریشه در آموزههای اسلامی و قرآنی امام صدر دارد
مقاله را با این نتیجه به پایان رساندم که نگرش گفتوگوی به دین کاملاً برخواسته از تفسیری است که ریشه در عمق وجدان امام موسی صدر دارد. همچنین این نگرش ریشه در آموزههای اسلامی و قرآنی او دارد.
نگرش گفتوگویی امام صدر با توجه به مزایایی که نسبت به دینداری سنتی و مناسکی دارد بیش از تفاسیر دیگر از دین، برای رهایی جامعه کنونی ما از بحران مناسب است. امام موسی صدر در تفسیر سوره ماعون که پرارجاعترین سوره در سخنانش است (در مجموعه «گام به گام با امام» ۲۴ مورد ارجاع به سوره ماعون وجود دارد) بین دو نوع دینداری تمایز قائل شده و دینداری مناسکی را مقابل دینداری ماعونی قرار میدهد که در آن دغدغه دیگران و مسئولیت اجتماعی لحاظ شده است.
مزیتهای روایت گفتوگویی از دین
مهمترین مانع فرهنگی در جامعه ما انسداد گفتگو یا ناتوانی در امر ارتباط و به رسمیت شناختن دیگران است. شریانهای حیاتی ارتباط انسانی در جامعه ما گرفته شدهاند و نیاز به آنژیوگرافی و اصلاح و برگشت به مسیر درست کرامت انسانی، برابری و برادری، همگرایی و همبستگی و صلح و آشتی با خویش و دیگری، دارند.
مزیت روایت گفتوگویی امام موسی صدر نسبت به دیدگاههای سنتی به دین این است که آنها دین را در خدمت خدا میدانند، ولی امام موسی صدر تفسیر اینجهانی از دین ارائه میکند و خدا را از خدمت انسان بینیاز دانسته و دین و نهادهای منتسب به آن را در خدمت انسان و برای انسان و برای ساختن زندگی او در این جهان میداند.
از این مزیت کلی که بگذریم تفسیر امام صدر مزایای قابل توجه دیگری هم دارد. اولین مزیت زندگیدوستی، انسانیت و کرامت انسانی است. مزیت دوم حال که کرامت انسان و توجه به زندگی او در همین دنیا مهم است آنچه ما را به این انسان مأنوس میکند، دارا بودن او از بخشی از حقیقت است؛ بنابراین برای نزدیک شدن به حقیقت او، باید دست از انحصارگرایی حقیقت نزد خودمان برداریم. به عبارتی دیگر اگر قرار است مشکلی از این انسان حل شود با کمک خود او و هم افزایی و مشارکت او امکانپذیر میشود.
سومین مزیت این است: تفسیری که امام موسی صدر از عبادت و بهشت ارائه میکند تفسیری قرین معاشرت با انسانهاست و نه با کنج عزلت گزیدن، قهر و فاصلهگیری از آنها. در این دیدگاه ثواب نه به معنای پساندازی برای جهان پس از مرگ، بلکه برای تغییر حالت نفس است و همچنان طناب آویختهای است که یک سر آن دست خدا و سر دیگر آن در دست انسان است و آن هم همگرایی و ارتباط با دیگران است.
این زاویه دید امام موسی صدر با مضامین سوره حمد همپوشانی دارد که میگوید صراط مستقیم راه «کسان» است، یعنی صراط مستقیم صراط معیت با یک موجود زنده و یک انسان است، نه صرفاً بودن در یک راه و جاده. مزیت پایانی هم این است که این نگاه با استحاله فرد در جمع مخالف است. بوبر هم اعتقاد داشت که دیالوگ نباید به استحاله یکی در دیگری بیانجامد، بلکه در فضای دیالوگ تک تک افراد و زاویه و دید آنها، حتی اگر انحراف معیار زیادی از میانگین جامعه داشت باشند، به رسمیت شناخت میشوند. در دیالوگ بر هیچ دیدگاهی خط قرمز کشیده نمیشود چرا که ممکن است حاوی بخشی از حقیقت باشد؛ لذا به جای حذف دیدگاهها، امام قائل به اجماع است و مهمترین دغدغهاش همگرایی و همافزایی است.
مصلح: دین گفتوگویی ریشه در زیست جهان امام موسی صدر دارد
دیالوگ و گفتگو موضوعی بسیار مهم، بویژه در شرایط فعلی جهان و کشورهای مسلمان است. تعبیر دکتر رسولیپور را بسیار پسندیدم و ما باید این اصطلاح دین گفتوگویی را به بحث بگذاریم که چقدر قابل طرح و دفاع است و تا چه میزان به جهان ما ارتباط دارد؟ حتی باید رقیب این الگو را هم به بحث بگذاریم و فیالمثل بسنجیم که آیا میتوانیم تعبیر دین مجادلهای را مطرح کنیم یا اینکه خیر؟ باید بحث شود که اگر قرار باشد دین گفتوگویی را به کناری بگذاریم، باید چه دینی و یا چه رویکردی به دین را جایگزینش کنیم؟
من سخنانم را با تأمل بیشتر روی مفهوم گفتگو و نحوه اضافه شدنش به دین، پیش خواهم برد. در جریانهای فکری معاصر، گفتگو کانون همه بحثهاست. در چهار دهه اخیر این مفهوم یک تعبیر آشنا و کانونی در فلسفه معاصر شده است. نیک است که ما هنگام ورود به این مبحث با اصطلاحات خویشاوند گفتگو هم آشنا شویم. در بحث از گفتگو، موضوعی به نام «دیگری» هم با این سوال مطرح میشود: «دیگری» چیست و چه نسبتی با «من» دارد؟ مساله صلح، مشارکت، همگرایی و… نیز خویشاوند گفتگو هستند و در فلسفه معاصر مورد توجه قرار گرفتهاند.
یکی از میراثهای تفکر معاصر هنگام طرح اندیشهها این است که جهان و خاستگاه آن اندیشه را نیز مورد توجه قرار میدهند. اندیشه، نظر و فلسفه نسبتی با یک وجود واقعی یا با یک جهان دارد. نمیتوان اندیشهها را فارغ از جهانی که از آنها برخاستهاند مورد ارزیابی قرار داد. حتی نمیتوان یک اندیشه را بدون توجه به خاستگاهش به درستی فهمید. هر اندیشه یک متن و یک واقعیت دارد.
هنگام طرح مبحث «دین گفتوگویی» باید پرسید که این اصطلاح از کجا برخاسته است؟ یعنی خاستگاه این اصطلاح چیست و چه کسی آن را بر زبان آورده و این تعبیر از کجا رواج پیدا کرده است؟ پاسخ به این پرسش را میتوان در گزارش دکتر رسولیپور یافت.
امام موسی صدر گوینده این تعبیر است، یا میتوان گفت او باعث شد تا چنین تعبیری شکل بگیرد. امام موسی صدری که تجربه زیست در لبنان دارد. یعنی کشوری که اسلام دین اقلیت است و در آنجا شرایط خاصی دارد. مردم مسلمان لبنان، دائم با «دیگری» روبهرو بودند: دیگریهای متفاوت.
لبنان یک جهان ویژه است. هر مسلمانی که در لبنان چشم باز میکند با دیگرانی مواجه میشود که متفاوت از اویند و او باید خودش را در نسبت با آنها تعریف کند. مسلمان لبنانی بویژه در دورهای که امام موسی صدر در آنجا زیست داشته، یک تلقی از خود و دینش دارد که متناسب با شرایط زیست اوست.
این تجربه زیست یا زیست جهان، یکی از میراثهای مهم فلسفه معاصر است و ضرورت دارد که ما آن را عمیقتر درک کنیم. اگر اندیشههای متفکران بزرگ ایران معاصر را مرور کنیم خواهیم فهمید که اندیشههایشان نسبتی با تجارب زیستهشان دارد. تجربه زیسته عالم، متفکر و روشنفکر در تلقی او از دین بسیار مؤثر است.
دین گفتوگویی در کلام امام موسی صدر، با تجربه زیستهاش نسبت دارد. تجربهای که دیگران نداشتهاند و به همین دلیل این اندیشه به ذهن آنها وارد نشده است. به نظرم جهان اسلام و خاورمیانه امروز، نوع اسلامی را که میفهمد متأثر از اقبال لاهوری است. میتوان تجربه امام موسی صدر را با تجربه اقبال لاهوری مقایسه کرد.
شباهتهای گاندی و امام موسی صدر
اسلام در شبه قاره و اسلام در لبنان باعث شکلگیری دو تلقی از اسلام شده است. شاید بتوان، این دو الگو را رقیب هم نیز تلقی کرد. شبه قاره الگوی تسامح و تساهل و همزیستی بود. یکی از مهمترین چهرههای مایل به گفتگو، صلح، همزیستی و عدم خشونت گاندی است.
گاندی که رهبر نهضت استقلال هند بود. یکی از مهمترین نقاط زندگی گاندی که اتفاقاً پرچالشترین روزهای زندگی او بود و اندیشهاش نیز در همین نقطه با چالش مواجه شد و او از آن سربلند بیرون آمد، مواجههاش با مسلمانانی بود که استقلال میخواستند. اینجا یک تفاوتی در الگوی تسامح و تساهل شبه قاره ظهور کرد که من آن را تفاوت تلقی گاندی و اقبال از حقیقت میدانم.
گاندی اعتقاد داشت که حقیقت بین انسانها منتشر است و از هرکسی که به حقیقتی التزام دارد میخواهد که در التزام خود بماند. به همین خاطر هنگامی که در کلکته کشتار شد، گاندی رفت و روزه گرفت. یعنی یکی از نافذترین روشهای انسانی را برای تأثیرگذاری پیشه کرد و گفت کهای مسلمانان بیایید با هم زندگی کنیم و از همکشیان خود نیز خواست که دست از خشونت مقابل مسلمانان بردارند.
اما نگاه رقیب گاندی این بود که دین کامل، اسلام است و تنها راه خدمت به بشریت این است که ابتدا تمدن اسلامی شکل بگیرد. در این حالت درخشش تمدن اسلام باعث جذب همه خواهد شد. این ایده اقبال است. در همین مقایسه کوتاه میتوان شباهتی را بین آرای گاندی و امام موسی صدر به وضوح مشاهده کرد.
گاندی اعتقاد دارد که حقیقت منتشر است و در دست یک گروه خاص نیست. یک عالم و اندیشمند نمیتواند همه حقیقت را داشته باشد. در الگوی اقبال، اما هند مملکت هندوهاست و پاکستان سرزمین پاکان است، بنابراین باید از مملکت هندوها مستقل شود.
استعمار و رواج نگاه غیرگفتوگویی در تمدن اسلامی
جهان اسلام در یک قرن گذشته با استعمار و دولتهای قدرتمند شکل گرفته در دوران جدید مواجه بود. این باعث شد تا مسلمانان به تدریج به سمت الگوی مجادله پیش بروند. در این روند ساکنان کشورهای اسلامی به این تلقی رسیدند که مسلمان دینش کاملترین دین است بنابراین باید برای یک تمدن متفاوت مبدع باشد. همچنین مسلمانان «دیگری» رقیب اروپا نیز بودند. آنها ۵۰۰ سال بر بخش بزرگی از اروپا حکومت کردند. تمدن مدرن با احساس رقابت مقابل مسلمانان شکل گرفته است. ناپلئون بزرگترین موفقیت خود را در فتح مصر میدید.
دین گفتوگویی مشی جهان اسلام نبوده است
اگر این موارد را کنار هم بگذاریم از آن نتیجه میشود که در قرن اخیر، دین گفتوگویی به معنای مدنظر امام موسی صدر، مشی قالب و غالب در جهان اسلام نبوده است. این امر هم بیشتر به زیست جهان مسلمانان برمیگردد و نه نحوه تفسیر آنها از کلام الله مجید. پس هنگام بحث درباره دین گفتوگویی نباید آن را بحثی صرفاً تفسیری و خوانشی از متون مقدس دانست.
دین گفتوگویی یک سر در نحوه استنباط از قرآن و روایات دارد، اما سر اصلی آن جهان واقع است. تثبیت و ملاک قرار گرفتن دین گفتوگویی، در به بحث گذاشتن آن در جهان واقع، ممکن میشود. طرح گفتگو در جهان اسلام باید با نظر به واقعیت جهان اسلام و تجربه زیسته مسلمانان باشد.
مساله دیگر بحث گفتگو در خود جهان اسلام است. گفتگو یک منش، مرام و اخلاق به عمیقترین معنای خود است. به همین دلیل اهل گفتگو بودن نسبت مستقیمی با نحوه تلقی از دین ندارد. چه بسیار دیندارانی که اهل گفتگو نیستند. به عبارتی اهل گفتگو بودن به معنای دقیق کلمه، یک منش است. یک فرد مسلمان، یا یک مسیحی و بودایی و یا اصلاً یک ملحد، همه میتوانند اهل گفتگو باشند و برعکس آن نیز ممکن است. وقتی کسی از گفتگو سخن میگوید، باید دید که آیا در مواجهه با همکیش خود نیز اهل گفتوگوست یا خیر؟
تعارض بین دینداری و مشی گفتگو
دینداری نیز یک مساله مهم در فلسفه معاصر است. معضل دیگری را نیز در ترکیب دین و گفتگو میتوان مطرح کرد. پایه دین التزام به یک حقیقت است. اگر دیندار پایبندی، التزام و تقید به حقیقتی ثابت نداشته باشد دیگر دیندار نیست. به همین دلیل در دین گفتگویی، اگر گفتگو با تمام شرایطش اعاده شود تعارضی بین دینداری و مشی گفتگو پیش خواهد آورد.
ممکن است بگویند که این تعارض ظاهری است، اما به هر حال این هم یک موضع است که ذیل مباحث دین گفتگو قابل طرح است و باید به آن پرداخت. یکی از شرایط گفتگو این است که اهل گفتگو نتیجه گفتگو را از قبل تعیین نمیکنند. نتیجه در فرآیند گفتگو تعیین میشود. این فرآیند را چگونه میتوان با حقایق ثابت در دین مورد تطبیق قرار داد؟
حسینی بهشتی: لازمه تفکر دیالوگی گشوده بودن مقابل اندیشه دیگران است
اگر حقیقت را در انحصار یک شخص، مکتب، دین، مذهب و… بدانیم، مجالی برای طرح گفتگوهای جدی بوجود نمیآید. پس لازمه تفکر دیالوگی گشوده بودن مقابل اندیشههای «دیگری» است و این منافاتی با باورهایی که شما به آن پایبند هستید، ندارد. پس برای ورود به یک دیالوگ جدی باید از روند صحیح آن دریافت روشنی داشت.
ما در مواجهه دیالوگی ما ضمن درک طرف گفتگو میتوانیم بازبینی مجددی نیز روی اندیشهها و نظام فکری خودمان نیز داشته باشیم و چه بسا که در یک گفتگو به معنای کامل کلمه بتوانیم به دریافتهای جدیدی در باورهای خودمان هم برسیم.
پیروان همه ادیان بزرگ به زعم همه تفاوتهایی که دارند، با مسائل مشترکی در زیست جهانشان مواجه هستند. پس نگاه کردن به اینکه اندیشمندان پیرو ادیان دیگر در مواجهه با موضوعات مهم معرفتی از جمله دیالوگ چه اندیشهای پیدا کردهاند، مهم است و چه بسا که برای ما افقهای جدید را باز خواهد کرد. افقهایی که ممکن است امکان رسیدن به آنها در چهارچوب باورها و تفکرات خودمان فراهم نباشد.
پس دیالوگ فقط برای حل مسائل مربوط به همزیستی عملی نیست. دیالوگ میتواند یک فرآیند آموزش مجدد برای نحوه مواجه شدن با موضوعات و طرح دوباره مساله حقیقت برای ما باشد. این ارزش دیالوگ همسنگ با ارزش همزیستی عملی است.