کد خبر:۹۱۰۲۲۹
همراه با فجر ۳۹| بررسی فیلم‌های جشنواره فجر؛

روزی روزگاری آبادان؛ بی‌مسئله و بی‌هویت!

روزی روزگاری آبادان. فیلم از اسم مشکل دارد، فیلم نه زمانمند است، نه مکانمند، برخلاف اسم فیلم که ظاهراً قرار است از یک زمان سپری شده حرف بزند هیچ ردی از زمان و گذشته در فیلم موجود نیست و فیلم می‌تواند ۱۰ سال بعدتر باشد یا ۱۰ سال قبل‌تر، مگر فرقی هم می‌کند؟

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- فردین آریش؛ روزی روزگاری آبادان را با اشتیاق دیدم و به شدت ناامید شدم. به‌خاطر عقبه تئاتری حمیدرضا آذرنگ، کارگردان فیلم امیدوار بودم حداقل فیلم رنگ‌وبوی نمایش‌های او را داشته باشد. شبیه آن‌ها درباره جنوب و جنگ و مردم جنگ‌زده باشد، که نبود. در فیلم هیچ مایه‌ی جدی و دغدغه‌ای وجود ندارد. روزی روزگاری آبادان بی‌مسأله است؛ و به شدت خنثی. یک تله فیلم خانوادگی. درباره پدری خمار و مادری که قهر کرده و دختر و پسر نوجوان و عاشق‌پیشه. توی دیالوگ‌ها ارجاعاتی به جنگ وجود دارد، و زمان فیلم مربوط به حمله آمریکا به عراق است. اما این زمینه جنگی نیز تحمیلی و تصنعی است و در بافت فیلم فاقد اهمیت و کارکرد دراماتیک.

مشکل فیلمساز خلط مدیوم است. فیلم براساس یکی از نمایشنامه‌های آذرنگ با همین نام است که سال‌ها قبل اجرا نیز شده است، اما مطلقاً تبدیل به سینما نشده. فیلم بیش از آنکه حادثه داستانی داشته باشد دیالوگ‌محور است و به شدت غیرسینمایی. آدم‌ها مدام حرف می‌زنند و خبری از کنش و کشمکش داستانی نیست.
 
روزی روزگاری آبادان؛ بی‌مساله و بی‌هویت

فیلم نه داستان قابل توجهی دارد و نه شخصیت‌پردازی. آدم‌ها تیپ هم نیستند؛ و فیلم در همه جزئیات به شدت کلیشه و فاقد خلاقیت است. فیلم با اینکه در آبادان می‌گذرد، اما هویت ندارد. آدم‌های فیلم جنوبی نیستند. اینکه آدم‌های فیلم با لهجه جنوبی حرف می‌زنند، یا از عینک ریبون حرف زده می‌شود و تن یکی از بچه‌ها لباس صنعت نفت پوشانده‌اند که به فیلم و آدم‌هایش هویت جنوبی نمی‌دهد.

خطه جنوب در تاریخ این سرزمین همیشه مملو از درام بوده است. خوزستان درام‌خیز است. مسأله جنگ، مهاجرت و آب فقط گوشه‌ای از درد‌های این سرزمین است. همین حالا بغل گوش اهواز برای مردم غیزانیه بی‌آبی یک مسأله کهنه و همیشگی است. بعد فیلمساز جنوبی ما درگیر مناسبات خانوادگی عام و کلیشه‌ای همیشه پرداخته شده است. افسوس.
 
روزی روزگاری آبادان؛ بی‌مساله و بی‌هویت

از این گذشته، فیلم چه در لحن و چه در روایت دو پاره است. در نیمه اول که بسیار هم طولانی و کش‌دار و ملال‌آور است -و بهتر است در تدوین دوسوم آن حذف شود- درام فیلم مبتنی بر چالش‌های خانوادگی است و ساختار رئال است. در نیمه دوم ناگهان و بدون هیچ منطق و زمینه‌چینی، فیلم سورئال می‌شود و ژانر ترسناک! گرچه بیشتر به کمدی ناخواسته تبدیل شده و خنده‌دار است تا قابل تأمل و جدی.

روزی روزگاری آبادان. فیلم از اسم مشکل دارد. فیلم نه زمانمند است، نه مکانمند. برخلاف اسم فیلم که ظاهراً قرار است از یک زمان سپری شده حرف بزند هیچ ردی از زمان و گذشته در فیلم موجود نیست. فیلم می‌تواند ۱۰ سال بعدتر باشد یا ۱۰ سال قبل‌تر. مگر فرقی هم می‌کند؟ فیلم مکان هم ندارد. می‌تواند در هر جغرافیای دیگری فرض گرفته شود. همه آنچه برای این کار لازم داریم تغییر لهجه محسن تنابنده –که جنوبی را هم خوب صحبت نمی‌کند- و فاطمه معتمدآریاست. مرد معتاد و زن در آستانه قهر و فرزندان عاشق پیشه هم به مقدار لازم.
 
روزی روزگاری آبادان؛ بی‌مساله و بی‌هویت

در نهایت، مهمترین وظیفه و نیاز هر انسانی در طول زندگی‌اش کشف مدیوم است. منظری که با آن می‌توانیم بیندیشیم و با دیگران و جهان حرف بزنیم. پیشنهادی بدهیم و احیاناً تغییری در وضع موجود ایجاد کنیم. روزی روزگاری آبادان نشان می‌دهد که سینما مدیوم حمیدرضا آذرنگ نیست. تئاتر شاید. زندگی به ما امکان حرفه‌ای شدن در بیشتر از یک شاخه را نمی‌دهد. بهتر این است که تئاتر را جدی بگیرد و دوباره نمایش‌های با حس و حال و موثرش را تولید کند. همین.
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۶
کلا این خبر گزاری میخواد جای خالی فراستی رو پر کنه. بی هویت بی همه چیز پوچ هر چی انگه به همه فیلم ها میچسپونه.
بسه دیگه داداش.
الان همین فیلم رو حاتمی کیا درست میکرد می شد فیلم ارزشی!!!
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار