گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- حانیه دیجور؛ هنر و هنرمند، دو واژهایست که در دنیای جدید مانند خیلی از واژههای لغتنامه، تعابیر جدیدی به خود گرفته است. معنای دقیق هنر، تعریف مشخص اثر هنری و کارکرد هنر در جامعه از دیدگاه نخبگان و هنرمندان معانی متفاوت و حتی متعارضی به خود گرفته است.
مطالعهی تاریخ ما را به این نتیجه میرساند که پیشرفتهای همهجانبه و هدفمند با پشتوانهای فکری که هدفی را برای جامعه ترسیم کردهاند، منجر به استقرار تمدن در جغرافیایی محدود یا به نسبت بزرگ شدهاند.
هر تمدن، از محوری که حول آن به وجود آمده قابلیت نشر و گسترش به جهانیان را دارد. انتشار و پیشرفت یک تمدن در مرزهای جغرافیایی و فرهنگی با ابزارهای مختلفی صورت میگیرد که قویترینشان میتواند هنر باشد.
فرهنگ اصلیترین عنصر سازندهی تمدنهاست و فرهنگها ریشه در باور، تفکر و جهانبینی مردمان دارند. میتوان گفت هنر ریشه در هستیشناسی اجتماعی دارد و زبانیاست برای القای آرمانهای برآمده از بینشهای جامعه. پس ما برای نشر و ریشه دوانی هر تمدن، باید فرهنگ پدیدآور آن را با ابزاری، چون هنر به گوشهای جامعه برسانیم.
هنر میتواند سکان وجدان عمومی جامعه را دست بگیرد و زمینهساز تغییر و تشدید احساسات و افکار جامعه شود. زبانِ هنر، زبانی بیننسلی و بینالمللی است؛ مثالی روشن از این گزاره علاقهی مردم غربی و شرقی به آثار هنری و سنتی در ایران است که اغلب مربوط به صدها سال پیش و منتسب به فرهنگی خاص هستند، اما هنوز هم برای گردشگران جذابیت دارند.
پس هنر پتانسیل دارد تا جامعه را یکپارچه کند یا تحولاتی بیافریند. با این تعبیر، هنر را باید ابزاری قدرتمند برای حرکتهای اجتماعی بدانیم و چه بهتر که هنر و هنرمند به گونهای نقشآفرینی کنند که جامعه را به سمت تعالی حرکت دهند.
برفرض اگر سینمای کنونی را مصداقی از هنر و اهالی سینما را هنرمند بنامیم، این هنر باید نقشی بزرگتر از سرگرمی و پرکردن اوقات تفریح برای مردم داشته باشد، باید با استفاده از هنر سینما طوری بسترسازی و ایجاد نیاز کند که جامعه را به سمت هدف واقعیاش جهت دهد.
آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری درباره هنر موفق میگوید:" هنرمند باید حساستر از جامعه باشد؛ یعنی احساسی جلوتر از زمان و پیشرو جامعه داشته باشد و با زبان هنر آن را در بدنه جامعه سریان دهد و به تفاهم اجتماعی برساند و در این مسیر حرکت اجتماعی ایجاد کند. "
از این گفتار باید دریافت که هنر توانایی ایجاد جنبشها و حرکات اجتماعی دارد و رسالت هنر ایجاد بستر برای تکامل اجتماعی، جان بخشیدن به فرهنگ و نشر آن است. پس میتوان نتیجه گرفت که هنر، رابطهای مهم با تمدنسازی و انتشار تمدنها دارد.
سیدمحمدمهدی میرباقری درباره هنرمند موفق در کتاب هنر، دین، تجدد نوشته است:« هنرمندی موفق خواهد بود که بتواند جهان را عارفانه تفسیر کند، غایت را بشناسد و مراحل رسیدن به آن را درک کند. رسالت هنرمند این است که احساسات اجتماعی را در بستر تکامل تاریخ و متناسب با مرحلهای که در آن است فعال و حساس کرده، به سمت هدف هدایت کند. »
مسئولیتی که هنر و هنرمند دارند این است که معضلات و نقاط قوت عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و ... را در اجتماع شناسایی کنند و آنها را با زیباترین تصویر به مردم نشان دهند تا مردم بتوانند به سمت بهتر شدن و رشد جهت گیری کنند.
آخرین انقلاب در جهان غرب را اگر رنسانس بدانیم، در نقطهی مقابلش تنها رویداد قابل قیاس با رنسانس انقلاب اسلامی ایران خواهد بود. از آن روز تا به این قرن میبینیم که رنسانس با استفاده از زبان هنر توانسته فرهنگ و باورهای خود را به نقاط دور هم صادر کند.
در تقابل تمدنی این دو انقلاب، انقلاب اسلامی ایران نیز باید بتواند با ابداع هنر دینی و اسلامی در عرصهها و اشکال مختلف فرهنگ اصیل خود را در مقابل رقیب تمدنی خود اشاعه دهد. هنر مدرن تماما تلاش کرده تا حسی مثبت نسبت به نظام جهانی مطلوب خود که همان لیرال دموکراسی است، در قلب مردم جهان ایجاد کند و همچنین کوشیده تا ملتها را از فرهنگ ادیان و مذاهب مخصوصا اسلام دور کند.
مسئولیت هنرمند اسلامی این است که با تاثیرات هنر مدرن مقابله کند. هنر دینی در انقلاب اسلامی باید بتواند برای نقشآفرینی موثر، نگاه زیباشناسی مردم جهان را تغییر دهد و تلقی مردم را از واژهها، از دین و جهان تغییر دهد. این تغییر بستری میشود برای تحول جهانی و رسیدن به تمدن نوین اسلامی.