گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، مطهره شکرالهی؛ این جمله دقیقا روایتگر این روزهای صداوسیما است. نیت خوب برای کار کردن؟ داریم. موضوعات متنوع و مهم و جذاب؟ این را هم داریم. افراد متخصص و متعهد چطور؟! ممکن است چندان نام آشنا نباشند اما داریم. اما مشکل از آنجایی شروع میشود که کار را به جای سپردن به کاردان، به کسانی میسپارند که در خوشبینانه ترین حالت فقط نیت خوب برای ساخت برنامه را دارند. که البته اگر داشته باشند...
بودجه های کلان و وقت هایی که صرف ساختن سریال های متعدد تلویزیونی می شود؛ اما خروجی چه؟! حتی چیزی نزدیک به مطلوب هم نیست. نمونه ای از آن سریال روزهای ابدی است که به تازگی از صدا و سیما پخش شد و قصد نشان دادن تاریخ انقلاب را داشت. سریالی که گرچه محتوای خوبی داشت اما نتوانسته بود از پس ساختن فیلم نامه به خوبی بر بیاید. و شاید اگر تهیه کنندگان آن به جای سریال به دنبال ساخت مستند میرفتند، نتیجه بهتری میگرفتند.
این سریال که با تلاش و همت و دغدغه افراد زیادی بالاخره بعد از چند سال به آنتن تلویزیون رسید و با محتوای نسبتا غنی اش در کلیات و بحث های تاریخی نسبتا خوب عمل کرد. اما در جزئیات نه تنها بر اساس مستندات نبود که بعضاً چیزی کاملا مغایر با واقعیت ها نشان داده میشد.
برای مثال روابط میان دختر و پسر و یا تصویری که از دانشجویان و تشکل های دانشجویی(به خصوص انجمن اسلامی) در سریال نشان داده شده بود؛ نه تنها نشان دهنده یک دانشجوی خط امام نبود. بلکه سطح کارهای دانشجویی و روابط داخل تشکل را هم به شدت پایین آورده بود. بدیهی است که این امر باعث می شود تصورات مخاطبین سریال نسبت به جنبش دانشجویی خراب شود.
با توجه به اینکه پخش سریال برای بهبود سطح گرافیکی یک سال عقب افتاده بود. اما کماکان نداشتن فرم گرافیکی مناسب و جلوه های بصری جذاب باعث شده بود سریال مخاطب زیادی نداشته باشد. و اگر روند کند و کسل کننده سریال و شخصیت پردازی نامناسبِ مصنوعی، شعاری و رک گو(که بازیگران فقط عین فیلم نامه را از بر می خواندند و به جای بازیگری، بیانیه خوانی میکردند.) را هم اضافه کنیم، بعید میدانم پیش بینی اینکه حتی کسی(علی خصوص جوانان و نوجوانان) حوصله نکند پای تلویزیون بنشیند، کار سختی برای عوامل صدا و سیما بوده باشد.
یکی دیگر از مشکلات، انتخاب بازه تاریخی طولانی و پرداختن به اتفاقات متعدد و عمیق بود. که با توجه به قسمت های محدود سریال باعث میشد به هرکدام به صورت سطحی پرداخته شود و داستان مدام از این شاخه به آن شاخه بپرد. لذا اگر به جای پرداختن به این همه مسائل گوناگون به صورت سطحی، یک موضوع انتخاب میشد (مثلا تسخیر لانه جاسوسی)، و به وقایع به صورت ریزتر و عمیقتر پرداخته میشد، میتوانست نتایج بسیار خوبی به نمایش بگذارد. که بدون شک در این صورت مخاطبین خیلی بیشتری نیز به سریال علاقه نشان میدادند.
در آخر میتوان به صورت کلی گفت اگر سریالی با همین مضمون و کیفیت در دهه شصت یا هفتاد پخش میشد، احتمالا جزو سریال های خوب و پرطرفدار قرار میگرفت. اما متاسفانه برای مخاطبین این عصر، از سطح پایینی برخوردار بود.
و در اینجا باید پرسید که آیا هدف از ساخت فیلم و سریال، فقط پر کردن آنتن تلویزیون است؟! به چه قیمتی؟! چه کسی میخواهد پاسخگوی از بین رفتن بودجه های کلان و وقت و انرژی های از_دست_رفته باشد؟! هزینه هایی که اگر درست صرف بشوند، میتوانند بازخوردهای خیلی مطلوبی داشته باشند.
قطعا اگر فیلم سازان دغدغه مند کشورمان بتوانند با یکدیگر همبستگی بیشتری داشته باشند و پرداختن به موضوعات این چنینی را با کیفیت مطلبوب ادامه دهند، به امید خدا می توانیم در آینده شاهد نتایج بسیار درخشانی باشیم و در آخر باید این جمله شهید چمران را قاب کنیم و به جایی بزنیم که هر روز بتوانیم آن را ببینیم: «میگویند تقوا از تخصص لازمتر است، آن را میپذیرم؛ اما میگویم آن کس که تخصص ندارد و کاری را می پذیرد، بیتقواست...»
مطهره شکرالهی - کارشناسی ریاضیات دانشگاه امیرکبیر
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.