به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، استقرار و ثبات برنامههای حوزوی، و رشد کمّی و کیفی آن، در سایة مرجعیت و رهبری آیتاللهالعظمی بروجردی نیازمند زمان بود، و به این ترتیب هر یک از بزرگان و اساتید حوزه، فعالیتهای خود را آغاز کردند و کوشیدند در این راه گامهای تازه و سازندهای بردارند.
امام خمینی نیز در این زمینه، فعالیتهای خود را گسترش داد و با تشکیل حلقات درس و بحث به تقویت بنیة علمی طالبان علوم دین پرداخت و دست به کار پرورش علمی و اخلاقی شاگردانی همچون استاد شهید مطهری شد؛ کسانی که در آیندهای نه چندان دور، با روشنبینی علمی، سیاسی و اجتماعیشان عقبة فکری و اخلاقی نسل جوان و اسلامخواهِ ایران را تشکیل میدادند.
اسلام، به منزلة کاملترین آیین زندگانی، تمامی احکام و دستورالعملهایِ مورد نیاز انسان را برای خوشبختی در دنیا و سعادتمندی در آخرت در بر دارد. از جزئیترین دستورالعملهایِ فردی گرفته تا کلّیترین احکام اجتماعی، همگی در کتاب خدا و سیرة امامان معصوم (علیهمالسلام) به اجمال یا تفصیل تبیین گشته و با شیوهها و راهکارهایی پویا، این راه تا انتهای دنیا گشوده شده است.
اما یکی از آفتهایی که از دیرباز دامنگیر امّت مسلمان شده، غفلت از احکام سیاسی و اجتماعی اسلام است. برخی قشریمذهبان، تنها به جنبههای فردیِ دین توجه دارند و تحت تأثیر تعالیم خاصِ برخی کژاندیشان، در صدد فرو کاستن کلّ دین به حوزة اعمال و عباداتِ فردیاند. غافل از آنکه اسلام افزون بر رابطه فرد با فرد، و رابطه فرد با خدا، به رابطه فرد با جامعه و نیز به رابطه جامعه با جامعههای دیگر و... نیز میپردازد. به این ترتیب، دین، مجموعهای از احکام و عبادات فردی نظیر احکام طهارت و نماز و روزه نیست؛ بلکه بخش عظیمی از آن را فقه سیاسی و احکام ناظر بر روابط اجتماعی تشکیل میدهد.
به هر روی، وضعیت مزبور از جانب برخی جریانهای مذهبیِ انحرافی یا جریانهایِ دینستیز دامن زده شد، و طیّ سالیانِ درازی جدایی حوزههای دین و سیاست از سوی حکومتهای غاصب توجیه و ترویج گشت؛ به گونهای که تا چندی پیش پرداختن به امور سیاسی مصداق «فسق» به شمار میرفت و روحانیِ سیاسی، «آخوند فاسق» خوانده میشد. اما حضرت امام خمینی (رحمهًْ الله علیه)، به منزلة فقیهی ژرفاندیش و جامعنگر، هم به ابعاد سیاسی و اجتماعی اسلام واقف بود، و هم از دلایل ترویج شعار شیطانیِ جداییِ دین از سیاست خبر داشت. از این روی، راهی را که بزرگانی همچون آیتالله مدرس، آیتالله شیخ فضلالله نوری و آیتالله کاشانی پیش گرفته بودند ادامه داد و به سامان رساند. ایشان همواره با رفتار و گفتارش سعی در طرح و تقویت فقه سیاسی اسلام داشت و مباحث حکومتی دین را تبیین میکرد و تعلیم میداد. برای مثال، امام خمینی (رحمهًْ الله) در حلقههای درس و بحث از مثالهایی بهره میگرفت که ناظر به بعد اجتماعی و حکومتی اسلام نیز باشد و به این ترتیب، رفتهرفته ذهن طلاّب و دین پژوهان و مردم را با ابعاد و حدود اختیارات، ولی فقیه یا همان حاکم اسلامی آشنا میساخت، و به این صورت، بذر حکومت، ولی فقیه را در دلِ جامعة اسلامی ایران میکاشت و پرورش میداد؛ بذری که سالها بعد جوانه زد و شکوفا شد.