آخرین اخبار:
کد خبر:۹۵۷۲۹۴
در گفتگویی تفصیلی مطرح شد

بودجه؛ اصلی‌ترین چالش آموزش و پرورش از ابتدای انقلاب / وزیر دستگاه تعلیم و تربیت چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد؟

وزیر آموزش و پرورش در دهه ۶۰ گفت: اولین چالش آموزش و پرورش از ابتدای انقلاب مساله بودجه بوده که باعث بی‌انگیزه شدن معلمان برای تأمین معیشت شده است.

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، وزارت آموزش و پرورش یکی از پرجمعیت‌ترین وزارتخانه کشورمان محسوب می‌شود؛ علاوه بر تعداد زیاد معلمان و کارمندان این وزارتخانه، جمعیت حدود ۱۵ میلیونی دانش آموزان هم مربوط به این وزارتخانه است. اهمیت وزارت آموزش و پرورش علاوه بر جمعیت زیاد مخاطبانش، بر مساله تعلیم و تربیت جامعه مربوط است. در ابتدای آغاز به کار هر دولتی، انتخاب وزیر آموزش و پرورش، یکی از چالش‌های اصلی این دولت است. دولت سیزدهم که قصد دارد ایرانی قوی را به جهان معرفی کند، در انتخاب وزیر آموزش و پرورش نیاز به مشاوره جامعه فرهنگی کشور دارد. دانشجویان بسیجی پردیس شهید باهنر دانشگاه فرهنگیان همدان با سیدرضا اکرمی مصاحبه کرده اند؛ او در سال‌های ۶۳ تا ۶۷ وزیر آموزش و پرورش ایران بوده و تجربه‌های مدیریتی او مربوط به دورانی است که اولین سال‌های عمر انقلاب اسلامی بوده است.


در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:


ما در آموزش و پرورش طبیعتا دستاورد‌هایی هم داشتیم، اما معمولا از دستاورد‌ها صحبتی نمی‌شود و گویا نقد از آموزش و پرورش خیلی راحت‌تر از بیان دستاورد‌ها است. شما این دستاورد‌ها را چه می‌دانید؟


اکرمی: این نکته درستی است که آموزش و پرورش بیشتر نقد شده و آن نقد هم به معنی عیب گرفتن؛ نه به معنی خود کلمه نقد یعنی بیان محاسن و معایب.


ما ۲۷ هزار کلاس قبل از انقلاب داشتیم (مطابق با آماری که به من دادند)، الان ۵۵۰ هزار کلاس داریم. قبل از انقلاب و در سال‌های آخر ۷ میلیون و ۹۰۰ هزار دانش آموز داشتیم و الان قریب به ۱۲ میلیون. در روزگاری که من مسئول بودم یعنی سال ۶۳ تا ۶۷، به حدود ۱۹ میلیون دانش آموز هم رسید.


سرانه دانش آموز در قبل ۱.۴۴ مترمربع بوده و اکنون ۵.۱۸ مترمربع است. تجهیزات گرما و سرما از سال ۹۷ وارد بودجه ما شد و الان اکثر مدارس از جهت گرما و سرما استانداردسازی شدند و مشکلاتشان رفع شده است. در سال ۸۵ برای بازسازی و مقاوم سازی از صندوق ارزی کمک گرفتند و دیگر مدارسی که در زمستان توسط بخاری آتش می‌گرفت و آسیب می‌دید از بین رفت.


علت افزایش محصل و مدارس دو چیز است. اول آنکه قبل از انقلاب خیلی از مردم فرزندان خود به خصوص دختر‌ها را به مدرسه نمی‌فرستادند و فکر می‌کردند که در مدرسه تعلیمات غلطی به بچه‌ها می‌دهند و آن‌ها را از مذهب دور می‌کنند. اما بعد از انقلاب این وضعیت از بین رفت و مردم اطمینان پیدا کردند که معلمی علیه اسلام در کلاس سخن نمیگوید و این یکی از عوامل افزایش دانش آموزان بود.


نکته بعدی افزایش جمعیت بود. تا سال‌های ۵۷ یک جمعیت ثابتی داشتیم. با توجه به سیاست‌های فرزندآوری رژیم گذشته که تا قبل آن ۳۲ میلیون جمعیت داشتیم و بعد فرزندآوری تشویق شد و اکنون ۸۰ و چند میلیون جمعیت هستیم و طبعاً وقتی جمعیت بیش از ۲ برابر می‌شود، فرزندان مردم باید مدرسه بروند و ما در آموزش و پرورش شاهد گسترش دانش آموز و مدرسه و کلاس بودیم.


همان طور که عرض کردم کتاب ها، محتوا و متون کتب درسی تغییر پیدا کرد و از آنچه ضد دین و معنویت بود پاک شد و کم کم جنبه اسلامی پیدا کرد. البته آیا کتاب‌ها در حد مناسب و لازم جنبه معنویت و اخلاقی پیدا کردند یا بیش از اندازه بوده، جزو بحث‌های مهم است که من وارد آن نمی‌شوم، ولی اجمالاً ما اگر بیشتر با شیوه آموزش قران آشنا باشیم، در کتاب فیزیک و شیمی و زیست شناسی بجا و نا به جا آیه قرآن نمی‌آوریم. در بعضی از کتاب‌ها لزومی ندارد که اول بحث، آیه‌ای ذکر بشود. بایستی بصورت غیر مستقیم این بحث‌ها را وارد کتاب‌ها کنند.


بایست درعلوم به ویژه، با طرح سوال و غیر مستقیم دانش آموز را متوجه خداوند متعال کنیم. البته این یک جنبه است و بحث مفصل است و اینکه ما بخواهیم نسل جوان، هم علوم مختلف را یاد بگیرد وهم از جهت معنوی مناسب باشد با انقلاب اسلامی؛ یک عامل کتاب است و عوامل دیگر، عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نطام اداری و همه مجموع ارکان نظام است و اگر همه این‌ها مبتنی با گفته‌های قرآنی نباشند، هر چقدر که کتاب‌ها پر از روایت باشد، موثر نخواهد بود.

ما با سیاه نمایی درآموزش و پرورش مخالفیم، اما این نکته قابل چشم پوشی نیست که ما در آموزش و پرورش با نقطه مطلوب فاصله داریم. از نظر شما چالش‌های دولت بعد که ممکن است در حیطه آموزش و پرورش با آن مواجه باشد، چیست؟

اکرمی: چالش اول که از ابتدای انقلاب تا کنون با آن مواجه بودیم، مسئله بودجه است. ما اکنون دو مشکل اساسی در مورد معلمان داریم؛ اول، بی انگیزگی و دوم، ناتوانی علمی است. بی انگیزگی یعنی معلمان به ویژه آقایان که باید زندگی را تامین کنند، راضی از اوضاع نیستند، چون در این مدت که از انقلاب اسلامی گذشته است، ما معلم را کارمند تصور کردیم. یعنی دولت‌ها معلم را مانند کارمند در نظر گرفتند. اما همانطور که ما در دانشگاه‌ها آیین نامه خاصی برای هیئت علمی داریم، باید آیین نامه‌ای هم برای معلمین داشته باشیم.

ناتوانی علمی به دلیل نداشتن برنامه‌ای است که هرچند مدت یکبار با امتحاناتی نشان بدهد که معلم دانش خود را افزایش داده و اطلاعات او بیشتر شده و بهتر میتواند به کلاس درس برود؟ این را نداریم؛ بنابراین تعداد قابل توجهی از معلمین ما توانایی علمی لازم را در پاسخ به مسائل و مشکلات بچه‌های امروز ندارند. به همین دلیل ما باید آیین نامه استخدامی برای معلمین طراحی کنیم و اولین مشکل هم کمبود بودجه است. مورد بعدی از چالش‌های این دولت، کمبود معلم است. ۵۰ درصد از معلمان ما، تربیت معلم ندیدند و در آخر دولت آقای احمدی نژاد حدود ۱۵۰۰۰۰ نفر معلم وارد آموزش و پرورش شدند که بعضی از این افراد حتی دیپلم هم نداشتند. تعداد قابل توجهی از معلمان را داشتیم که تربیت معلم ندیدند و روش تدریس، مسائل آموزش و پرورش، روانشناسی و.. آگاهی لازم را ندارند.

نکته بعدی از چالش ها، دخالت نمایندگان است. یکی از مشکلات ۴۰ ساله آموزش و پرورش این است که نمایندگان مجلس می‌خواهند که مسئولین ادارات کل آموزش و پرورش و مسئولان شهر‌ها کسانی باشند که برای آن‌ها رای جمع کنند. به همین جهت دخالت میکنند و سبب می‌شود وزیری که توانمند است استعفا بدهد یا استیضاح شود و برود. باید در کشور قانون قوی مبتنی بر اینکه نمایندگان فقط حق دارند اشکالات مدیر و مسئولین را تذکر بدهند و در انتخاب رئیس و مدیر بعدی استان یا شهرستان هیچ دخالتی نداشته باشند و وزیر همه کاره باشد و افراد و مسئولین را انتخاب کند، نه اینکه نمایندگان خیلی فشار بیاورند که حتما فردی مسئول شود که به نفع خودشان کار کند.

نتیجه این کار باعث گروه‌گرایی در آموزش و پرورش می‌شود و غالبا وقتی نمایندگان به گروه سیاسی خاصی منتسب هستند، سعی میکنند با آن هماهنگ شوند.

تمرکزگرایی از چالش‌های بعدی آموزش و پرورش محسوب می‌شود. بسیاری از فعالیت‌ها در آموزش و پرورش از سوی بخشنامه مرکز صادر میشود و تا اخرین روستا‌ها با وجود تمام سوالاتی که از زمان بنده در قالب طرح کلیات و تغییر بنیادین آموزش و پرورش نوشته شده، که چند اصل آن بر تمرکزگرایی است؛ تاکنون این مشکل از بین نرفته است و اختیارات لازم به ادارات کل آموزش و پرورش و... داده نشده است.

یکی از مهمترین مسائل آموزش و پرورش که در صحبت هایتان به آن اشاره کردید و در کیفیت و اثربخشی آموزش و پرورش هم اهمیت دارد، مسئله تامین و تربیت معلم است. امروزه ما متاسفانه شاهد اظهار نظرات غیرکارشناسی در این زمینه هستیم که مجلس و خیلی از ارگان‌های مختلف در این زمینه اظهار نظر می‌کنند. این رویکرد باعث شده است که در حال حاضر یکی از چالش‌های جدی ما مسئله نیروی انسانی و تربیت معلم باشد و گویا اصلا با بحران کمبود معلم مواجه شده ایم. از نظر شما مدل مطلوب در جذب معلم چیست؟

اکرمی: مدل مطلوب در جذب معلم این است که ما قبل از آنکه اشخاص را وارد تربیت معلم کنیم -که حالا به غلط گفته اند وارد فرهنگیان بشود- با معلمانی که بعد از کنکور گرفته میشوند، باید مصاحبه شود. آقای دکتر احمدی و من مدتی بود که به آموزش و پرورش میرفتیم و سوالات مصاحبه با افرادی که می‌خواستند وارد تربیت معلم بشوند، می‌نوشتیم.

ویلیام جیمز، متفکر و روانشناس آمریکایی می‌گوید: معلمی هنر است.

امروز در دنیای تعلیم و تربیت واژه پداکوژی بسیار بکار میرود و در فارسی قابل ترجمه نیست. پداکوژی یعنی هنر و فن آموزش نه فقط آموزش. هر انسان با استعداد و درس خوانی لزوما معلم خوبی نمیشود. هرفرد با استعداد و درس خوانده‌ای لزوما معلم خوبی نیست مگر اینکه با مصاحبه او را کشف کنیم.

مثلا یکی از ویژگی‌های معلم عبارت است از شوخ طبعی. معلم باید قصه‌های خوب و شعر‌های خوب در ذهنش داشته باشد و در دوران تربیت معلم خوانده باشد که با خواندن شعر یا یک قصه همه را بخنداند. این ویژگی‌ها بایستی با مصاحبه‌های روانشناختی بدست بیاید.

من در حال حاضر اشراف ندارم که در دانشگاه تربیت معلم از لحاظ معلم پروری چه می‌کنند. آن روز‌ها که من دانشجوی دانش سرا بودم، شیوه این بود که یکسال تمام کار معلمی را عملا تمرین می‌کردیم و بعد از تهیه گزارش، تحویل استاد راهنما میدادیم. بعد از سه یا چهار ماه باید طرح مینوشتیم و آن را پیش استاد راهنما اجرا میکردیم.

خواندن کتاب‌های روش تدریس، کار معلم است و خیلی خوب است، اما یک وقتی باید این‌ها را عملا تجربه کرد.

مسئله بعدی نگه داشت معلم است. معلم بایستی همینطور بماند و بعد پالایش بشود. هر چند سال یکبار باید افرادی را که شایستگی معلمی ندارند، به طرقی که زندگیشان هم به هم نخورد، از آن‌ها عذرخواهی کنیم و به کار دیگری بپردازند. معلمی هنر است و اگر کسی این را بداند و اگر شما با کتاب مدیر ژاپنی که اخیرا نوشته شده، آشنا باشید، مدیر یک مدرسه با یک فلسفه خاصی وارد مدرسه میشود و در تمام طول سال، این فلسفه را باید مطرح کند و سوال کند.

یکی از کار‌هایی که در دولت‌ها اجرا می‌شود، معلم پژوهنده، معلم پژوهی و درس پژوهیست که سر کلاس حاضر می‌شوند تا ببینند یک معلم سر کلاس چه طور درس میدهد و نقاط قوت و ضعف او چیست. یا فرض کنید معلمی که درس می‌دهد، می‌نویسد و ضبط هم می‌کند؛ سپس برای خود می‌گوید که اینجا درست و اینجا غلط است و این روش او را برای معلمی می‌پروراند و حقوقی به او می‌دهند که کافی است و او رضایت دارد. در ژاپن، آخرسال، دوماه هم حقوق اضافه به معلمان می‌دهند، چون می‌خواهند کشوری توسعه یافته داشته باشند و ما ۴۰ سال است که این واژه‌ها را اگر هم گفتیم، فقط زبانی بوده است.

شما فرمودید دانشگاه تربیت معلم صحیح است و حالا به غلط اسمش شده دانشگاه فرهنگیان؛ اگر ممکن است این نکته را توضیح دهید.

اکرمی: ما در اکثر کشور‌های توسعه یافته دنیا، دانشگاه تربیت معلم داریم. دانشگاهی که معلم تربیت می‌کند. واژه فرهنگیان یک واژه قدیمی است و زمانی که من معلم یا دانش آموز بودم، این واژه بین مردم بود و میگفتند اداره فرهنگ. سالهاست کاربرد عمومی این واژه از بین رفته است و ما باید مثل بقیه کشورها، تربیت معلم داشته باشیم. فرهنگیان برای آن‌ها قابل ترجمه نیست. وقتی سوال کنیم واژه فرهنگیان را به انگلیسی یا آلمانی یا فرانسه بگویید یا بنویسید و زیر آن توضیح دهید که منظور از فرهنگیان یا univercity چیست، میگویند دانشگاه تربیت معلم. به اصطلاح، نوآوری‌هایی بعضی از افراد کرده اند و، چون از نظام تعلیم و تربیت جهانی خبر نداشته اند، این واژه‌ها قابل ترجمه نیست به زبان‌های دیگر. دانشگاه فرهنگیان را در جای دیگر نمیدانند به چه معناست.

یک مدلی که ما در حال حاضر داریم که هیچ قانون و نظمی هم برای جذب معلم ندارد، این است که هروقت و هرجایی دانشجویان بعضاً درسشان را می‌خوانند و شغلی پیدا نمی‌کنند، با تحصن جلوی مجلس یا نامه و یا امضاء بالاخره جذب سیستم آموزش و پرورش می‌شوند و چنین می‌شود که دوره‌های چندماهه‌ای برای کارآموزی می‌گذرانند. نظر شخص بنده این است که ما با این کار صلاحیت حرفه‌ای و صلاحیت علمی را از یکدیگر جدا میکنیم، یعنی یک جایی برود و صلاحیت علمی را بدست بیاورد و در یک دوره‌ای صلاحیت حرفه‌ای کسب کند؛ حال آن که ۷۰ درصد معلمی به گفته شما صلاحیت حرفه‌ای است. آیا شما این مدل را تایید میکنید و از نظر شما این مدل جذب معلم به اموزش و پرورش ما آسیب نمیزند؟

اکرمی: ما دانشگاه‌هایی داریم که در این دانشگاه‌ها رشته‌های علوم تربیتی تدریس می‌شود با بخش‌های مختلف، فلسفه تعلیم و تربیت، تعلیم و تربیت اسلامی و برنامه درسی و بخش مدیریت آموزشی و...

افرادی که چنین دانشگاه‌های معمولی را می‌روند و به اصطلاح قدیم، فارغ التحصیل یا دانش آموخته می‌شوند، فرزندان این مملکت هستند. اگر این افراد همانطورکه قبلا عرض کردم، کنکور بدهند مصاحبه بشوند و ببینیم این افراد برای معلمی، معلمی کردن و هنر معلمی را نشان دادن، مناسب هستند و مفیدند، اشکالی ندارد معلم بشوند، چون بچه‌های این مملکت هستند. آماری ندارم که چند تا دانشگاه داریم که این رشته‌ها را دارند و چقدر درسال فارغ التحصیل داریم. یا بایستی برای آن‌ها کاری تهیه کنند به این معنا که در کار نسل جوانی که در رشته‌های علوم تربیتی، از دانشگاه‌ها فارغ التحصیل میشوند، بایستی وزارت علوم و کل دولت برای دانش آموختگان رشته‌های دانشگاه‌های تعلیم و تربیت کار تعریف کند که افرادی که از دانشگاه فارغ التحصیل و دانش اموخته میشوند، بیایند وکار کنند.

این مشکل برمی گردد به مشکلی اساسی در کشور که ما نمیدانیم و بطور منظم و مرتب بررسی نکرده ایم. در کشور‌های پیشرفته دنیا، ضمن اینکه انتقاد‌هایی به کار آن‌ها هست و نمیخواهیم بگوییم هرچه آن‌ها انجام میدهند سرمشق ما باشد، ولی کشور‌های پیشرفته دنیا برای دانش آموختگان علوم تربیتی چه کار‌هایی را تعریف کرده که بعد آن‌ها دکتری گرفتند، غیر از آن که استاد بشوند و بقیه دیگر هم به کار‌هایی میپردازند. ما برای خیلی از رشته‌ها تعریف نکردیم که چه باید کنیم. این مسئله برمی‌گردد به اینکه ما نقشه جامع برای اداره کشور داشتیم و در دوره آقای خاتمی نوشته شده است، ولی رها شده است و پیگیری نکرده اند. به این نقشه که نوشته شده است، برنامه جامع ۱۴۰۰ می‌گویند؛ این است که کسی سال به سال بررسی کند و ببیند آموزش عالی و آموزش و پرورش چه کردند و چه نکردند و کجا عقب هستند. شاید تا الان ما چند برنامه کلی برای اداره کشور نوشتیم، ولی اینکه این برنامه‌ها کجا‌ها اجرا شده است و چه ایراد یا اشکالی داشته است، بسیار کم در جامعه ما مطرح است. به همین جهت است که فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی دانشگاه‌های دیگر مشخص نیست که چه کنند و می‌آیند معلم بشوند و خیلی از افراد نمیتوانند آنطور که باید مفید باشند و آن هنر معلمی را تمرین نکرده‌اند.

مشکل عظیم، کشور داری است. شما نگاه کنید وقتی در جامعه ما نقد و انتقاد پذیرفته نیست، هیچ کسانی نیستند که از بنده و از دیگری بگویند شما‌ها یک عمری را گذرانده اید، چه مسائلی را میبینید با کسانی که در وزارتخانه‌های دیگر کار دارند، این‌ها را منظم و مرتب بپرسید که حالا امیدواریم ان شاءالله بهتر بشود.

به عنوان سوال پایانی، مقام معظم رهبری همیشه میفرمایند که آموزش و پرورش دستگاه درجه یک پیشرفت کشور است، اما متاسفانه، با وجود اهمیتی که آموزش و پرورش دارد، شاهد یک نگاه دست چندمی و هزینه‌ای به آموزش و پرورش هستیم و اصولا اولویت دولت‌ها نبوده است و گاهی به دنبال این بوده اند که بار مالی آن را از دوششان بردارند و به سمت خصوصی سازی بروند؛ بنده فکر میکنم زمزمه‌های خصوصی سازی با توجه به مطالعاتی که داشتم از دوره وزارت شما شروع شد و در دوران وزارت آقای نجفی بطور رسمی کلید خورد تا رسید به دولت دوازدهم و ما متاسفانه میتوانیم بگوییم که در این دولت رسما شاهد فروش مدرسه بودیم. حال به نظر شما خصوصی سازی در آموزش و پرورش خوب است یا بد و اگر خوب است چه اصولی دارد و اگر بد است، چطور میتوان جلوی آن را گرفت؟

اکرمی: آن روز که زمان من اینکار شروع شد؛ من مخالف این کار بودم. به همین جهت هم در تصویب لایحه تاسیس مدارس غیرانتفاعی (در شورای دوم) گفتند که تو به مجلس نرو و آقای مهاجرانی رفت و دفاع کرد. شورای فرهنگی دولت گفتند تو مخالف هستی و گفتم بله، من معلمی کردم و قبل از این که بیایم اینجا، سال‌ها معلمی کردم و میدانم معلمی چه وضعی دارد و اینکه شما بخواهید مدارس خصوصی را راه بیاندازید، حاصلش این میشود که بچه‌های افراد پولدار به دانشگاه و مشاغل بالای کشور راه پیدا میکنند و افراد مستعد، ولی در عین حال مستضعف و محروم تقریبا دستشان کوتاه می‌شود. به همین جهت من مخالف بودم. بار‌ها هم مصاحبه کردم و این را بیان کردم که من مخالف بودم و الان هم مخالف هستم؛ و به خصوص در دوره تعلیمات عمومی یعنی در دبستان. حالا هم که راهنمایی را برداشتند و شد دوره اول متوسطه و ما را برگرداندند به ۵۰ سال پیش و این کارغلط در اواخر دولت آقای احمدی نژاد انجام شد. در این دو دوره باید به هیچ وجه مسائل مالی درکار نباشد. در بعضی از کشور‌های دیگر در دنیا، دوره متوسطه بصورت خصوصی هم اداره میشود، اما دوره عمومی شاید در هیچ کشور پیشرفته دنیا، مدارس خاص و مدارسی که مردمی اداره کنند و غیر انتفاعی و... باشد، تقریبا وجود ندارد. دولت‌های ما باید به این نکته برسند (رئیس جمهور وقت، وزیر آموزش و پرورش وقت) که باید بر اساس رشته شان از آموزش و پرورش آگاه باشند. وزیر آموزش و پرورش صد‌ها کتاب و حتی رییس جمهور هم ده‌ها کتاب خوانده باشد و چند تا کتاب در زمینه کشور‌های پیشرفته خوانده باشد، یا مقاله به او بدهند، یعنی مشاور داشته باشد. وقت مطالعه و کتاب اگر ندارد ۴، ۵ تا مقاله داشته باشد و چند صفحه مختصر که آموزش و پرورش در کشور‌های پیشرفته در ژاپن، در فرانسه، در آلمان، در کشور‌های اسکاندیناوی، اینطور دارد اداره میشود و در دوره عمومی یعنی در ابتدایی و ۳ سال اول متوسطه، در این‌ها هیچ کدام مدرسه خصوصی وجود ندارد و همه را دولت به خوبی اداره می‌کند، اما دوره عمومی را بایستی استثنا کنند و جدا کنند. نمیدانیم در دولت آینده چه کسی وزیر می‌شود و چه فکری دارد. آقای رئیس جمهور محترم چه میخواهد کند، من نمیدانم.

فرمایش مقام معظم رهبری را هم که شما میفرمایید، این مطالب بایستی با همه جوانبش به دولت‌ها گفته بشود و دولت‌ها موظف بشوند برنامه توسعه کلی همه کشور را که تهیه شده هست به عنوان نقشه جلوشان بگذارند و ببینند تا کجا آمده اند و موفق بوده اند و کجا‌ها ناموفق بوده اند، آن‌ها را رفع کنند. ولی این موارد خیلی فعلا در جامعه ما خریداری ندارد و بعضی وقت‌ها خیلی عملی نمیشود و بعید میدانم که عملی بشود. ما وقتی کسی را به نام آقای احمدی نژاد را آوردیم و رئیس جمهور کردیم، ۸۰۰ میلیارد دلار نفت فروخت و کسی نفهمید این پول‌ها از کجا آمد و چه شد و به کجا رفت و بعد طی یک دوره ۳ تا ۴ ساله مثل همین دوران آقای روحانی، هر چندسال یک نفر وزیر آموزش و پرورش شد، تا خواست اقدامی انجام بدهد، به او میگفتند برو.

این مسائل اصلا با حل مسائل آموزش و پرورش همخوانی ندارد. کسی باید بیاید که متخصص آموزش و پرورش باشد و تجربه تدریس و تعلیم و تربیت را داشته باشد.

بنده بار‌ها در مقالاتی که در سال‌های گذشته در روزنامه‌ها بود، نوشتم که آموزش و پرورش کشور نیازمند یک هیئتی است از اساتید تعلیم و تربیت که این هیئت شامل منتخب استادان تعلیم و تربیت باشد، نه منتخب هیچ کس دیگری و نه هیچ قدرتی نباید دخالت کند. منتخب را استادان تعلیم و تربیت، دانشمندان تعلیم و تربیت. ۵ نفر، ۷ نفر، کمتر یا بیشتر انتخاب کنند و برای مدت ۱۰ سال بلکه بیشتر انتخاب بشوند و عملکرد وزیر را بررسی کنند. آموزش و پرورش ریاست مداوم می‌خواهد. یکی از مشکلات آموزش و پرورش ما عدم تداوم سیاست هاست. هرکس هم بیاید سیاست‌های گذشته را دنبال می‌کند. مثلا آقای نجفی؛ ایشان به همراه اقای حداد عادل که معاونشان بودند، معتقد بودند دوره عمومی مشکل ندارد و فقط متوسطه اشکال دارد. برنامه تغییر نظامی را که در زمان من تهیه شده بود، زحمات مرحوم دکتر احمدی بود و بنده خیلی کم دخالت داشتم و بالاخره آن کار انجام شد.

این برنامه را کنار گذاشتند و فقط دوره متوسطه را تغییری دادند و آن هم ترمی - واحدی شد مثل دانشگاه که یکی دو سال بعد کلی مسائل به وجود آمد و ناچار شدند آن را تعطیل کنند. با آزمایش و خطا در آموزش و پرورش کار کردن نتیجه می‌شود همین چیز‌هایی که میبینید.

جمع بندی تان را از این گفتگو بفرمایید.

اکرمی: آنچه که ما میتوانیم انجام دهیم این است که عزیزانی که مطالب من را در همدان می‌خوانند یا معلمانی که دلسوز کشور و مردم هستند و دلسوز اسلام و.. هم هستند، سعی و تلاش کنند و مطالعاتشان را بالا ببرند و در جلساتی که دارند اگر بتوانند در مدرسه‌ای هستند، درس پژوهی کنند و با این شیوه‌ای که گفتم معلمان ژاپنی اجرا میکنند، آموزششان را بالاتر ببرند. برای دانش آموزان جاذبه داشته باشند، دانش آموزان را با عشق و علاقه به مدرسه بیاورند و جوری باشد که بچه‌ها از مدرسه خوششان بیاید و علاقه‌ای به تحصیل و دانش پیدا کنند. البته الان یکی از مشکلات شما معلمین امروز، مسئله فضای مجازیست که هم فرصت است و هم تهدید. این هم از دست شما خارج است. مسئولین کشور باید برای آن کاری کنند که فضای مجازی، بازی ها، فیلم‌های تلویزیون و چیز‌های مختلفی که هست، برای بچه‌ها آموزنده باشد.

ما اگر فیلم‌هایی را بسازیم و در فضای مجازی و تلویزیون برای بچه‌ها قرار بدیم که هم با فرهنگ خودمان هم خوانی داشته باشد و هم با فرهنگ جهانی در حدی که لازم است -حالا من کلی نمیگویم- همخوانی داشته باشد و مشوق نسل جوان ما به تربیت، خودسازی، خودانتقادی، و انتقادکردن و انتقاد پذیرفتن و کمال خواهی، پیشرفت و... باشد. البته به تناسب اینها، باید دولت‌ها هم رفتارهاشان این چنین باشد. انتقادپذیر باشند واقعا و نه بصورت سخن. خیلی از این افراد میگویند انتقاد، ولی حاضر نیستند بهشان انتقاد بشود.

انتقادپذیر باشند، انتقادات را گوش کنند. نکات درست آن‌ها را مطرح کنند و آن نکاتی که غلط است، پاسخ بدهند. یکی از مشکلات کنونی عدم پاسخگویی است.

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار