گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- حسین نجار؛ سریال وضعیت زرد که مرداد ماه امسال از شبکه سوم سیما پخش شد، سریالی طنز در قالب سیتکام بود که ذیل روایت قصه، به بررسی و نقد مشکلات اجتماعی و اقتصادی نیز پرداخت. سریالی که در سکانس افتتاحیه با موضوعی نسبتا بحث برانگیز، اخراج شخصیت اصلی از سازمان انرژی اتمی، آغاز شد و این شروع، شکل دهنده باقی اتفاقات و مشکلاتی شد که بر سر راه سعید، شخصیت اصلی ماجرا، قرار میگرفتند. به بهانه پایان پخش سریال با حامد بامروت نژاد تهیه کننده، مجید رستگار کارگردان و محمدمهدی رضایی بازیگر نقش سامان در خبرگزاری دانشجو به گفتگو نشستیم؛
-ایده ساخت سریالی درقالب کمدیِ موقعیت و شوخی با قشر مذهبی از کجا شکل گرفت؟
با مروت نژاد: تقریبا شش ـ هفت سالی است که دفتر مطالعات فرهنگی انقلاب، باشگاه طنز انقلاب را با اقای شهبازی راه انداختند و در حوزههای مختلف از طنز استندآپ کمدی تا طنز آیتم، هم آموزش میدهند هم کار تولید میکنند. یک سال و نیم پیش بود که ما گفتیم حالا احتمالا وقت آن رسیده که بعد از پنج یا شش سال وارد حوزه طنز نمایشی شویم. بعد ازمون و خطا کنیم ببینیم میشود یا نه.
نکته بعد این بود که علاقه داشتیم تا بازنمایی جامعه مذهبی و سبک زندگی حزب اللهی را در قالبی غیراز تیپهای مرسومی که در سینما و تلویزیون بازنمایی شده، بازنمایی کنیم. فکر میکنیم یکی از ضعفهایی که در بازنمایی این سبک زندگی داریم این است که نتوانستیم آن را جذاب و کارآمد کنیم. ما قصدمان این بود که مرزها را جلوتر بیاوریم و خب چه قالبی جذابتر و مطلوبتر از طنز که بتوانیم اینها را کنار هم بگذاریم.
از آن طرف خود قالب سیتکام برای ما آورده داشت. هم اینکه کم¬هزینه بود؛ یعنی ما میتوانستیم بدون اینکه بیفتیم در پیچ و خمهای اداری سازمان، با بضاعت کمی به سمت تولید آن برویم. شاید جالب باشد بدانید کل هزینه این کار شاید به اندازه ساخت یک تله فیلم در صدا و سیما شد. یعنی این کم¬هزینه بودن برای ما که سعی و خطا میکردیم، مطلوب بود.
از آن سمت برای ما مطلوب است اگر کار هنری میکنیم، مماس با زندگی و اکنون مخاطبمان باشد. از این جهت سیتکام، فاصله بین ایده تا مصرفش کم بود. مزیت دیگر سیتکام این است که معمولا خط پیرنگ اصلی ندارد. بلکه یک سری شخصیتها هستندکه با مخاطب ارتباط برقرار میکنند. این برای ما خوب بود تا بتوانیم چند شخصیت خوب ایجاد کنیم، با مخاطب مماس شویم و موضوعات مختلف را پوشش دهیم.
-سیتکامهایی که دیدید چه نقاط قوت و ضعفی داشتند که شما سعی کردید نقاط قوت آن را استفاده کنید و نقاط ضعفشان را در کارتان پوشش دهید؟
با مروت نژاد: ما تقریبا اکثر سیتکامهای خارجی مطرحی که موفقیتی داشتند را بررسی کردیم. یکی از کارهای سیتکام داخلی که اخیرا هم پخش شده و تقریبا هم شکست خورده بود را کامل با تیم تولیدش بررسی کردیم. ما در بررسیهایی که داشتیم سعی کردیم نسبت به ویژگیهای سیتکام خودآگاهی پیدا کنیم و ببینیم کدام را میشود برای مخاطب داخلی استفاده کرد. یک ویژگی سیتکام این است که به شدت اتمسفر محور است؛ یعنی بعد از ده سال دیدن فرزندز، قصهای از آن در ذهنتان نمیماند، اما سبک زندگی کاملا در ذهن شما نفوذ میکند.
این شخصیتها و روابط بین ادمها است که منتقل میشود. فارغ از این که یک صاحب گربه میخواهد از سامان مشورت بگیرد، فارغ ازخط قصه، روابط بین آدمها در ذهن میماند. وگرنه گربه ده دقیقه قصهاش تعریف میشود و میرود. ویژگی دیگر سیتکام خنده گذاشتن روی کار است. ما احساس کردیم اگر به مخاطب ایرانی بخواهیم القا کنیم که باید بخندی، معمولا نمیخندد و این جواب نمیدهد. به جای آن اقای رستگار بعدا رسید به این که با موسیقی میشود این فضا را ایجاد کرد. یک ویژگی دیگر سیتکام کلام محوری آن است. خب حالا بازیگر جوان ما خیلی با انگیزه و حرفهایتر برخورد میکرد. مسئلهای که گاها با بازیگران حرفهای داشتیم، این بود که میگفتند طبیعت کار طنز بداهه است. اما در سیتکام اینجا یک کاشت داری، بعدا برداشت میکنی؛ و با تغییر، شوخی از دست میرود. این هم در نگارش کار را سختتر میکرد هم در محافظت از متن تا اجرا.
-چارچوبهای سازمان صدا و سیما تا به حال در ساخت سریالهای طنز به گونهای بوده که خیلی با اِلمانهای مذهبی شوخی نمیشد، چالشهای شما برای پرداخت به زندگی افراد مذهبی در این راستا چه بود؟
بامروت نژاد: یکی از آسیبهایی که صدا و سیما دارد همین محافظه¬کاری است. یعنی میگوید الان دارم کار ایدئولوژیک و مذهبی میکنم، پس الزاما لزومی به جذابیت ندارد. میشود سمت خدا یا بدون توقف یا اگر کار جذاب و مخاطب پسند میکنم، از بحثهای ارزشی بگویم، احتمالا مخاطب پس میزند. اینها دو امر منفک از هم هستند که در نگرش عمومی صدا و سیما قابل جمع با هم نیستند.
تلاش ما این بود بگوییم این تفکیک از اساس غلط است. تو میتوانی کار جذاب بسازی و از حرف هایت کوتاه نیایی. نکته بعدی اینکه دین را در بازنمایی رسانهای کاملا سکولار نشان میدهند؛ یعنی در هر موقعیت شوخی همه اِلمانهای دیگر را کنار میگذارند، برای این که توهین نشود. سر صحنه یکی از دستیاران صحنه ما تعجب میکرد از اینکه میگفتیم روی میز سعید، قران یا عکس احمدی روشن را بگذار؛ در حالیکه سر فلان سریال صدا و سیما میگفت وقتی سکانس شوخی بود، المانهای دینی را کنار میگذاشتیم. از ابتدا میخواستیم نمایش دین را از آن منطقه تقدس، از آن موقعیتی که همه شوخیها را میکنیم و حالا در یک سکانس کاملا منزه نماز را میگیریم، بیرون بیاوریم.
- خب اینها با سانسور مواجه نمیشد؟
بامروت نژاد: یادم است به بچهها گفتم ما برای صدا و سیما نمینویسیم. خارج از سازمان این کار پخش میشود. فوقش ضرر نوشتن متن است. متن را مینویسی بعد ساخته نمیشود. حتی یادم است در سکانسی که اسم یک خواننده ایرانی که رفته بود خارج میآمد، سر برداشت، دو بار گرفتیم. تهمیدات این مدلی داشتیم، ولی تنها دو سه مورد بود. میخواهم بگویم از ابتدا قصد ما این بود که نمیخواستیم کاری موافق جریان عمومی و کلیشهای که در صدا و سیما میسازند، بسازیم.
اگر بخواهم مثال بزنم؛ صلوات فرستادن. یک امر مذهبی که برای قشر خاصی از جامعه دینی ایران نیست. شما برق میاد صلوات میفرستید. نمیشود گفت فرهنگ جامعه دینی ایران است. این در فرهنگ جامعه ایرانی است. البته خود دوستان صدا و سیما هم پایکار بودند و پشت کار ایستادند. خود سعید که شاگرد شهریاری و فرزند شهید است، جزو خط قرمزهای صدا و سیما بود. اصلاحیه قسمت اول هم این بود که سعید، اخراجی سازمان انرژی اتمی است؟ یعنی اگر میخواست بحث قیچی مرسوم صدا و سیما مطرح بشود، چیزی ازش باقی نمیماند، اما ما پی این را به تنمان مالیدیم که فوقش خارج صدا و سیما، کار را پخش میکنیم.
راجع به هزینههای مالی نگران نبودید، اینکه هزینه میکنید کار را میسازید و حالا ممکن است به تیغ سانسور بخورد و قسمتهایی از آن پخش نشود و...
بامروت نژاد: نهایت اگر صدا و سیما پای کار نمیامد، ممکن بود ببریم در وی او دیها و کار با هزینه کمی که داشت در وی او دیها در می¬امد.
در حال حاضر شبکه نمایش خانگی با ظاهر سازی، استفاده از سلبریتیها و لوکیشنهای متنوع و ... جذب مخاطب میکند. کار شما سلبریتی آنچنانی نداشت. شمابه چه اِلمانهایی برای جذب مخاطب در هنگام ساخت سریال، متکی بودید؟
رستگار: چیزی که اهمیت داشت این بود که اصلا با وجود سلبریتی این کار فروش نرود و قراری که سالهاست در صدا و سیما و در رسانه وجود دارد برچیده شود؛ یعنی فروش برای سلبریتی. در حالی که ما شاید دهها هزار جوان با استعداد در عرصه تئاتر داریم؛ مثل آقای رضایی یا ماهانکیا که چیزی کمتر از سلبریتیها ندارند. ولی سعی کردیم نداشتن سلبریتی را با تبلیغات و تیزهای درست و با کار در فضای مجازی، پوشش بدهیم. به نظر من با تمهیداتی که گروه داشت، تیزرهایی که زده شد و تبلیغاتی که به موقع انجام شد، توانستیم جذب مخاطب کنیم.
با مروت نژاد: یکی از ایراداتی که داریم این است که افسار رسانه ما دست سلبریتی است. ما تعمدا خواستیم این پارادایم را بهم بزنیم و بگوییم میشود از بازیگر جوان و با استعداد استفاده کنیم که اگر کنار سلبریتی باشد، چیزی کم نمیاورد. بعد خودشان عدهای را سلبریتی کردند و افسارشان را نیز دست همانها دادهاند. در حالی که کار با سلبریتی خوبی هم داشت. ما در چیدمان بازیگر مهمان سعی کردیم تا جایی که میتوانیم چهره بیاوریم و نشان بدهیم مسئلهای با سلبریتی آوردن نداریم. هم اینکه بازیگران جوان کنار آنها به بالانس برسند هم می¬خواستیم مخاطب با چهرههایی آشنا شود که از آنها پس زمینه ذهنی ندارد. از طرفی اگر سلبریتی باشد، معلوم نیست بگوید فصل بعد چه اتفاقی میافتد؟ میاد یا نه. آن وقت افسار کار دست آنها میافتد.
رستگار: در سیتکام بازیگران اصلی از ابتدا چهره نیستند و آنها را در فیلمهای سینمایی یا کارهای شاخص ندیدهایم. آنها را از بیس پرورش و شکل میدهند، شخصیت به وجود میآید و مخاطب را مجاب میکنند که با آنها ادامه بدهند.
- از تبلیغات کار رضایت داشتید؟ چه تبلیغات سازمان چه تبلیغات فضای مجازی که انصافا در فضای مجازی تبلیغات کار کم بود.
رستگار: ما در فرصتی که داشتیم و در زمان باید نگاه کنیم که چه اتفاقی افتاد. واقعا اگر بررسی کنیم؛ کدام سریال برای هر قسمتش یک پوستر میزند یا یک ولوموشن میزند یا استوری میزند. یا برای تبلیغاتش از عزیزانی که در اینستاگرام فعالیت دارند دعوت کند. بیایند، نگاه کنند بعد اگر خواستند تبلیغ کنند. واقعیت این بود هر کاری کنید در سیزده قسمت حداقل پنج یا شش قسمت باید بگذرد تا برای مخاطب جا بیفتد و به قولی طرفدار پروپاقرص سریال بشود.
بامروت نژاد: هر چند خب تبلیغات کار تلویزیونی و کار سینمایی متفاوت است. در تلویزیون هر چه قدر تیزر و پوستر بزنیم، واقعا به اندازه یک زیرنویس تلویزیون تاثیر ندارد. تبلیغات خیلی منوط به خود تلویزیون است. ضمن اینکه میخواستیم کار را ببریم برای بعد محرم و صفر، ولی بعد دیدیم خیلی از این شوخیها منوط به جامعه الان است و دو ماه دیگر مردم نمیدانند. سر این تصمیم گرفتیم حتی در باکس دوم شبکه سه هم پخش کنیم. هر چند آن ساعت در زمستان اگر بود، خیلی ساعت خوبی بود. در تابستان ساعت خوبی نبود، ولی ساعت پخش ما میتوانست بهتر باشد و میتوانست خیلی بدتر باشد؛ یعنی هم شبکه میتوانست پرتتر باشد هم ساعت پخش.
- از حالا برای فصل بعدی کار برنامهریزی شده است؟
مروت نژاد: جنس سیتکام این است که با یک فصل یا دو فصل تازه کاشت داریم و برداشت در فصل چهار به بعد است. فصل اول برای این است که هم اشکالات را رفع کنیم هم ببینیم میتوانیم یا نه.
-آماری که از میزان مخاطبان منتشر شد هم ابهامات و بحثهایی داشت.
با مروت نژاد: آمار ابهام داشت. ما هم آمار را رد نکردیم. نظرسنجی در نیمه دوم تیر ماه بوده و کار ما هم از ابتدای مرداد شروع شده بود. چه طورسریال در نظرسنجی آمده؟ کار کلبهای در مه تا انتهای تیر پخش شد، پس باید در نظر سنجی باشد. درحالیکه در نظرسنجی نبود. گاندو در باکس اصلی شبکه سه بود. در نظرسنجی نبود، اما سریال باکس دو شبکه سه را آوردند و اعلام کردند. باز به گفته جای دیگری از متن ۹ قسمت کار پخش شده و هنوز کار تمام نشده، چه جوری در نظر سنجی امده؟ هر چند بیشتر دعوای درون سازمانی بود. من هم در حد توئیت زدم و توجه آن چنانی به آن نشد.
-خودتان آمار خاصی از میزان مخاطبان دارید که چقدر دیده شده کار؟
با مروت نژاد: خب ما هم اطرافیان و جامعه مخاطبی داریم؛ مثل عمار. این را میتوانم بگویم به عنوان آمار خوب بود. زیر پست نظرسنجی بالغ بر هزار تا کامنت بود؛ عمومشان درخواست فصل دو داشتند، گفتند چرا ساعتش بد بود، کم بود.. ولی فکر میکنم که خوب است این نکته را بگویم تفاوتی وجود دارد؛ بین اثر هنری و محصول فرهنگی. وضعیت زرد را میشود در میز بررسی سینمایی گذاشت و گفت این جا ایراد دارد، باید اصلاح کنیم. بحثی در آن نیست. اما یک جای دیگری هست با هم قاطی میشود. محصول فرهنگی. وضعیت زرد روی میزنقد و منتقد سینمایی نیست؛ در بازار مصرف فرهنگی است. نمیشود با مولفههای زمین سینما آن را بررسی کنیم. باید مثل بازار با آن برخورد کرد.
- تفاوت مخاطب محصول فرهنگی و اثر هنری به نظرتان چیست؟
با مروت نژاد: مخاطب محصول فرهنگی، مخاطب عام است. گاها در یک حوزهای گاندو ممکن است هزاران هزار ایراد فرمی به آن وارد باشد، ولی انقدر مخاطب عطش دارد که کاملا گاندو را میبلعد. مثل قضیه بازار. یک محصول فیک را کم کن، یک دفعه عرضه کن، قیمتش بالا میرود وخریدار پیدا میکند. معادلات بازار با سینما فرق میکند. وضعیت زرد را به عنوان محصول باید بگذاری کنار رقبای آن، ببینی چی دارد.
مثلا این یک سریال طنز شبکه سه با فلان بازیگر قدیمی طنز است یا فلان برنامه طنز شبکه نسیم است؛ حالا این را مقایسه کنید با سریال دیگری در یک وی او دی که با چه هزینهای ساخته شده و چه بازیگرانی دارد و.. سریال ما را هم بگذارید کنارش. میخواهم بگویم محصول فرهنگی، ادبیات و ملاکهای سنجش متفاوتی دارد. سر همین گاها اگر در دفاع برمیام، چون از وضعیت زرد به عنوان محصول حرف میزنم، ولی گاها در بازار با ما برخورد کلاس سینمایی شده و ما منفعل شدیم و کنار کشیدیم.
-خب معتقد نیستید یک اثرفرهنگی یا محصول نمایش خانگی با معیارهای بالای سینمایی قطعا اثر گذارتر است؟ پس این تفکیک چه دلیلی دارد؟
با مروت نژاد: معیار سینمایی بالاتر جای بحثش کف بازار نیست. جای آن در جلسه نقد کارگاه سینما است. مطلب شما را یک بار مخاطب پیگیر و دانشجوی سینما میخواند، یک بار مخاطب عام میخواند، با مخاطب عام نمیشود درباره اصطلاح تخصصی حرف زد.
کسی مثل مصطفی کیایی که کارهای عدالتطلبانه با ساختار خودش ساخته است؛ یک دفعه مطرب میسازد؛ چون پارادایمش مشخص است، بازار. کسی آنچنان خرده نمیگیرد. آیا اگر وجهه هنریت را بالاتر میبردی بهتر نمیشد؟ حتما. اصلا پوشاندن نقاط ضعف فرمی بحث بنده نیست. بحث این است حواسمان باشد در چه زمینی بحث میکنیم. من از وقتی کار تمام شده از بازار امدم به اتاق سینما. همین الان تازه جلسات نقد سینماییمان شروع شده تا ایراداتمان را دربیاوریم. اینجا باید دقیق مشکلات را پیدا و رفع کنیم.
ما سر کار تدوین همزمان داشتیم و ایراداتمان برمیگشت. آنجا بازار نیست، سینماست و فرم و ریتم مهم است. تا زمانی که اثر تولید میکنم کاملا فرم مهم است. بایدحواسم باشد؛ کف بازار رفت از آن حرف نزنم.
-آقای رضایی از تجربه حضورتان در سریال صحبت کنید و اینکه قبلا هم کار طنز و استندآپ کمدی انجام دادید. چقدر تفاوت داشت و چه چالشهایی برایتان داشت؟
رضایی: من از کودکی خیلی علاقه داشتم به بازیگری و برای آن تلاش کردم. پیش از این معمولا استنداپ یا تاتر کار میکردم، اما انقدر به جانم ننشست که سامان را بازی کردم. قبل اینکه اصلا کار شروع شود نزدیک دوـ سه هفته تمرین میکردم که این سامان که دوست داشتنی و شیرین میزند، نمایان باشد و مخاطب پسش نزند. حتی خواستیم با بعضی کاراکترها مخلوط باشد، ولی در نهایت، تلاش کردیم و با هم کلنجار رفتیم که این سامان دربیاد.
-همین ژانر طنز را ادامه میدهید؟
دوست دارم ژانرهای مختلف را بازی کنم، ولی تمرکز اصلیم روی طنز و کمدی است؛ چون فکر میکنم میتوانم مخاطب را بخندانم. با اینکه خیلی خنداندن مخاطب در این شرایط سخت شده، ولی تلاشم این است که مخاطب را بخندانم.
-یک بازیگر چه چالشهایی برای خنداندن مخاطب پیش رو دارد؟
باید اول مخاطب و قشراش را بشناسید. دوم اینکه من سعی کردم در کارهایم از کمدی اروتیک کمتر استفاده کنم. متاسفانه با این فرهنگ سازی که کردند ذائقه مردم عوض شده است. حتما باید شوخی جنسی باشد یا خانم به آقایی تیکه بندازد تا مخاطب بخندد. مسئله بعدی این است که در استندآپ هایم بازی را قاطی میکنم. متن ساده نمیگذارم که مخاطب بخندد. در آخر بگویم که خنداندن مردم کشورمان جوری شده که کلیات شاید به درد مردم نمیخورد. جزییات مردم را میخنداند. سعی کردیم در وضعیت زرد به جزییات بپردازیم.
-آدمهایی که در سریال میبینیم نماینده یک قشر خاص هستند. حتی آدمهایی که رو به روی این ۴ نفر هستند از لحاظ عقیدتی و ظاهری. به تصویر کشیدن این تفاوت چقدر فکر شده بود؟
رستگار: ما درباره جامعه کوچکی صحبت میکردیم. قطعا به آن فکر شده است. این طور نیست بگوییم اینها را خواستیم روبه روی هم بگذاریم و طنزی باشد. خب یک تعداد از طیفهای مختلف را انتخاب کردیم. حالا صرفا این نبود که اینها روبه روی هم قرار بگیرند. ممکن بود کنار هم باشند؛ مثل همان همسایه بالایی که ادم خیری است که شاید هم همسو با هم باشند. اینها نکاتی بودند که برایشان برنامه ریزی شد. اگر سعید قرار است یک دانشمند هستهای باشد، آرش عکاس باشد، سامان روانشناس باشد، نسبت به همانها یک سری آدمها را شخصیت پردازی میکنیم و با توجه به معضلاتی که در سطح جامعه بوده، روانه اتاق اینها میکردیم.
بامروت نژاد: کاکرد طنز همین است؛ کجیها را برجسته کردن. چه به معنای هجوش که ما با آن سبک زندگی مشکل داشتیم، خواستیم بیانش کنیم. در عین حال با اصولگرایان یا اصلاح طلبان هم شوخی کردیم. با عدم تعهد ارش به زندگی و زن گرفتنش یا رابطه ضعیف سعید با زنش یا با شبکه سه قسمتی که خانوم مجری انگلیسی حرف میزند، شوخی کردیم. میخواهم بگویم زیاد مرزخوبی و بدی نداشتیم. ویژگی¬های بد را پیدا میکنیم، شوخی میکنیم و قبح آن را بیشتر نشان میدهیم.
-طبق گفتگویی که با نویسنده داشتیم گفتند ما میخواستیم یک ایرانی متدین را خوب نشان بدهیم. انگار این طور برداشت میشود که سریال در مخاطب، منحصر به یک طیف، مثلا بچههای متدین و حزب اللهی میشود. خب این اِلمانها باعث میشود عام بودن سریال کم بشود. نظرتان چیست؟
بامروت نژاد: یکی از مسائل ما در ابتدای راه هم همین بود. آدمِ دین دار در بازنمایی رسانه و سینمای ما هجو شده و به واسطه دین او همه چیزش خوب است. چون در سریالهای ما وقتی میبینید طرف نماز میخواند پس یعنی هیچ خطایی نمیکند. در حالیکه این طور نیست. ما دزدی را داریم که قبل از دزدی چهارقل میخواند. از طرفی دایی را داریم که حین نماز خواندن اشاره میکند. اتفاقی که برای خیلی از ما می¬افتد و چقدر از مخاطبان بازخورد داشتیم. درحقیقت نمیخواستیم جامعه دینی متدین خوب را نشان بدهیم ما میخواستیم خوب، جامعه دینی را نشان بدهیم؛ یعنی دین را منحصر نمیکنیم در یک طبقه خاص و شیک و اتو کشیده. قصد ما این بود که این جامعه دینی را از آن قله مقدس بکشیم پایین و واردِ زندگی کنیم.
در رابطه با مخاطب نیز یکی از مشهورات رایج غلط در فضای سینمایی ما این است که اثر باید مخاطب عام داشته باشد. شعار مخاطب عام، دروغ است. ما سر منطقه پرواز ممنوع مساله مان این بود که یکی از دوستان فیلمساز سینمای کودک میگفت میخواهم بچهای که در خانه سگ نگه میدارد و اسم خدا را نمیاورد، در فیلم من اسم خدا را بشنود. به او میگفتم بچه خود تو که آدم مذهبیای هستی، بی محصول است و چیزی ندارد ببیند. تو داری به کسی فکر میکنی که همه عالم آدم برایش فیلم میسازند. درحالی که ما برای مخاطب خودمان، همین اندکی که حالا جامعه محدودی دارند، فیلم و محصول در رسانه نداریم.
پس مخاطب مشخص بود برایتان؟
بله، ما قصدمان این بود این سبک زندگی را بازنمایی کنیم. حتما این بازنمایی بسته به عرضه ما در ایجاد جذابیت، میتواند دامنه مخاطب را بازتر کند. مثال میزنم مطرب فیلم پرفروشی است. آیا برای جذب من مخاطب مذهبی به من باج داد یا اصغر فرهادی برای جذب من مخاطب باج به من میدهد؟ نه.
اتفاقا مخاطب شخصیت دوست دارد، ولی ما میخواهیم همه را راضی نگه داریم، تیپ میسازیم. اما اگر میخواهیم مخاطب خاکستری دلگیر نباشد، باید خودمان باشیم. شاید من در بازنمایی تلاشم این بود این قشر محدود را بازنمایی کنم، اما قبول ندارم که این نسبت مستقیم با مخاطب دارد. فهرست شیندلر انقدر جذاب است حتی اگه باهاش هم عقیده هم نباشید، مخاطبش قرار میگیرید. پس این دلیل نیست که اگر حرف مذهبی میزنید پس فقط مخاطب مذهبی دارید. من هیچ ابایی ندارم بگویم میخواستم برای اینها فیلم بسازم و بازنمایی کنم. البته که راز به دست آوردن آنها، این هاست. اگر اینها را توانستید قانع کنید، آنها هم قانع میشوند
-به عنوان شخصیت خانم در سریال فقط فرزانه را داشتیم. نظرتان در رابطه با اضافه شدن یک بازیگر خانم دیگر در کنار ایشان چه بود تا با هم موقعیتهای طنز بیشتری خلق کنند؟
رستگار: ما چهار شخصیت اصلی داشتیم. یک سری افراد هم هستند؛ مثل مادر آرش یا همسر سعید که در فصلهای دیگر پررنگتر میشوند. فصل بعد احتمال دارد همسر مهران رجبی را داشته باشیم و اینها چیزهایی است که شاید اولویت نباشند، اما به معنای واقعی فرزانه را به عنوان شخصیت اصلی نداریم. اتفاقا برای فرزانه شاید بیشتر از خیلی از بچههای دیگر فکر کردیم؛ چه برای شخصیت پردازی، ظاهر، لحن و.. نفرات دیگر قطعا در فصلهای آینده اضافه میشوند، ولی باز هم به همین شکل.
با مروت نژاد: من این نقد را وارد میدانم. دلیلش هم تا حدودی این است که بالاخره ما مرد هستیم و سخت است نزدیک شدن به زن و یک دفعه نمیشود از تیم نوپا انتظار داشته باشیم. حتی ما این مسئله را سر منطقه پرواز ممنوع داشتیم. جو مردانهای که مخاطب دختر چیزی نداشت همذات پنداری کند. این سری به این نتیجه رسیدیم که روایتش نکنیم بهتر است تا بد آن را روایت کنیم. یکی از شخصیتهایی که حتما در سری بعد فکر کردیم اضافه کنیم، زندایی است تا با فرزانه مراوده بیشتری داشته باشد. حتی ما پنج شخصیت آقا به عنوان یک رنگین کمان از مرد دینی داریم، اما شخصیت زن همین یکی هم برای ما سختی داشت. سر همین کاراکتر فرزانه زیاد کاراکتر طنزی نیست و جدی بودنش درکنتراست با بقیه است. گفتیم کمی ورزیدهتر شویم تا بدانیم چه طور شوخی کنیم.