گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ محدثه ابراهیمی؛ فربهگی سازمان صدا و سیما، عریض و طویل بودن سازمان، پیچیدگی ساختار رسانه ملی و دهها عبارت دیگر، عباراتیاند که هم اهالی رسانه و هم مخاطبین رسانه ملی همواره با آن مواجه بودهاند. گاهی اوقات تیتر اول روزنامهها میشود و گاهی اوقات هم مطالبه اول تشکلهای دانشجویی.
سال 73، وقتی رهبر انقلاب حکم ریاست صدا و سیما را به نام علی لاریجانی صادر کردند، در قسمتی که به «رئوس مطالبی که در برنامهی کلان نوین باید رعایت شود» اختصاص داشت، در اولین بند این نکته را خاطرنشان کردند:«گردش کار در سازمان صداوسیما باید در جهت رسیدن به کیفیت برتر در همهی برنامههای آن باشد و گسترش کمی در درجهی دوم قرار گیرد، با این حال پوشش حداقل لازم در سراسر کشور و در همهی گوشهها و راهها و روستاهای آن بر هر چیز دیگر مقدم است. تشکیلات آن سازمان مورد بازنگری قرار گیرد و در جهت سبک و کارآمد کردن، دگرگونی لازم در آن پدید آید.»
ده سال بعد، سال 83، وقتی رهبر انقلاب پس از اتمام یک دهه ریاست لاریجانی بر سازمان صدا و سیما، اینبار حکم را به نام عزتالله ضرغامی صادر کردند در متن حکم اشاره کردند:«آنچه در احکام انتصابات قبلی به تفصیل گفته شده، معیارها و شاخصهای این مسیر است.» یعنی همچنان بازنگری در سازمان صداوسیما در جهت سبک کردن و کارآمدتر کردن سیستم، باید اولویت اول مدیر ارشد رسانهی ملی در دوران مدیریتش باشد.
همچنین رهبر انقلاب طی سخنانی که در بهمن سال ۷۲ در جمع مسئولین صدا و سیما مطرح کردند، ضرورت اصلاح ساختاری سازمان و بازنگری در تشکیلات آن به منظور چابک سازی و کارآمد ساختن آن را یادآورد شدند.
ناچابکی در ساختار؛ تنزل در محتوا
عریض و طویل بودن ساختار صدا و سیما یکی از عواملی است که در کیفیت محتوای آن تاثیر میگذارد؛ محمد خاجی، کارشناس پژوهشکده سیاستپژوهی و مطالعات راهبردی حکمت در همین باره در یادداشتی نوشت:«به طور کلی میان اندازه و ساختار یک سازمان رابطهای مستقیم وجود دارد؛ بدین معنا که هرچه اندازه سازمان بزرگتر باشد، پیچیدگی در ان فزونی می یابد، تمرکز در آن کاهش مییابد و در نهایت رسمیت در آن نیز افزایش مییابد. سازمانهایی که بیش از حد بزرگ، رسمی و متمرکز هستند به علت وجود قوانین و مقررات سخت و نامنعطف، از آزادی و ابتکار عمل کمتری برای پویایی و ساختیابی مجدد برخوردارند؛ در مقابل سازمانهایی که نسبتا کوچک، غیرمتمرکز و کمتر رسمی هستند، از فرصت بیشتری برای پویایی و ساختیابی مجدد برخوردارند؛ چراکه به وسیله قوانین سخت و نامنعطف سازمانی بازداشته نمیشوند. سازمان صداوسیما در زمره سازمانهای بزرگ و رسمی جای میگیرد. به طوریکه ساختار سازمانی بزرگ به انضمام نیروی انسانی ناکارآمد، موجب شده ساختار صدا و سیما به ساختاری فربه و متمرکز بدل شود.»
عارضهای که میتوان ریشهی بروز آن را در ساختار بزرگ و پیچیده صدا و سیما جستوجو کرد، ناچابکی سازمانی است؛ مفهوم ناچابکی سازمانی از جمله مفاهیم مهمی است که در ارتباط با ساختار سازمانی مطرح میشود.
ناچابکی توصیفگر فقدان سرعت و قدرت پاسخگویی به هنگام مواجهه با رویدادهای داخلی و خارجی سازمان است؛ سازمانهای چابک نه تنها میتوانند پاسخگوی تغییرات موجود باشند، بلکه قادرند با یک آرایشبندی مناسب به کسب مزایای رقابتی نیز بپردازند. ساختار پیچیده و بزرگ صدا و سیما موجب شده که صدا و سیما، به عنوان یک سازمان رسانهای از چابکی لازم برخوردار نباشد.
پرکارمندترین سازمان رسانهای جهان
سازمان صدا و سیما به عنوان یکی از پرکارمندترین سازمانهای اداری شناخته شده؛ سازمانی که بیشتر نیروهای آن به جای نیروهای برنامهساز، نیروهای ستادی_اداری هستند.
نیروی انسانی بیش از حد نیاز، عدم تناسب بین میزان نیروی انسانی با کیفیت برنامههای صدا و سیما، کمبود نیروی انسانی متخصص و... از معضلات بزرگ رسانه ملی است.
رشد حیرتانگیز نیروهای انسانی سازمان صدا و سیما که در دورهی ضرغامی به عنوان چهارمین رئیس سازمان رقم خورد، باعث شد تا امروز تعداد کارمندان رسمی، قراردادی و پیمانی صدا و سیما به ۴۸تا۵۰ هزار تن برسد. رقمی که درمقایسه با تعداد نیروهای انسانی تلویزیونهای مختلف در گوشهوکنار جهان چشمگیر است و باعث شده که اکنون، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نه تنها بزرگترین سازمان رسانهای ایران بلکه یکی از بزرگترین سازمانهای رسانهای جهان به لحاظ تعداد نیروی انسانی باشد.
محمد سرافراز به عنوان پنجمین رئیس رسانه ملی وقتی به ساختمان شیشهای جامجم آمد، در مواجهه با این معضل تصمیم گرفت دست به چابکسازی سازمان بزند. چابکسازی که به گفتهی مهدی مجتهد مدیر برنامهریزی و منابع مالی، باعث شد تا۹۰۰ پست مدیریتی از مجموعه صدا و سیما حذف شود.
او این چابکسازی را از طریق ادغام مدیریتهای مختلف، ادغام شبکهها و تعطیلی شبکههای مشابه در دستور کار قرار داد تا سر و سامانی به وضعیت حاکم بر این سازمان بدهد.
و اما عبدالعلی علیعسکری رئیس پیشین سازمان، سیاست ضرغامی را دنبال کرد. او تعدد شبکهها را در دستور کار قرار داد و به جای ادغام مدیریتهای مختلف، طبق همان ساختار قبلی به جذب نیروی انسانی پرداخت و باعث فربهتر شدن سازمان نسبت به دورهی ریاست محمد سرافراز شد.
خلاف جهتِ دیگر رسانههای جهان
این در حالی است که رسانههای سایر کشورها، رویکردی برعکس صدا و سیما به لحاظ تعداد نیروی انسانی اتخاذ کردهاند و ساختار حاکم بر فضای رسانهای ایران چندان قابل قیاس با کشورهای دیگر نیست.
BBCبه عنوان یکی از بزرگترین بنگاههای خبری جهان که شبکههای تلویزیونی مختلفی دارد و به زبانهای گوناگون برنامه تولید میکند، حدود۲۰ هزار کارمند دارد. تلویزیون NHK ژاپن هم که به عنوان یکی از تلویزیونهای مهم آسیا و سطح جهان نام برده میشود تنها 10هزار کارمند دارد. SKY که از آن به عنوان یکی از بزرگترین تلویزیونهای سطح جهان نام برده میشود، شبکه کانالهای زیر مجموعهاش تقریباً همه حوزهها را با زبانهای گوناگون پوشش میدهد و ۳۰ هزار نیرو دارد.
شبکه الجزیره قطر هم که یکی از شبکههای چندملیتی و پرمخاطب است و حدود 6 هزار کارمند دارد؛ در حالی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران ۵۰ هزار نیرو دارد و میزان تاثیرگذاری این رسانه در سطح منطقه و جهان قابل مقایسه با تلویزیونها و شبکههای خبری مثلBBC، رویترز، خبرگزاری فرانسه، الجزیره و... نیست. بحران نیروی انسانی و فربهگی صدا و سیما یکی از چالشهای پیش روی مدیریت جدید این سازمان است.
شبکههای پرشمار و کممحتوا
علاوه بر تعداد بالای نیروی انسانی، رسانه ملی با یک چالش ساختاری دیگر نیز روبرو است؛ موضوعی که دیگر عامل تنزل محتوا محسوب میشود؛ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تاکنون ۲۸ شبکه سراسری، ۹ شبکه برونمرزی،۳۲ شبکه استانی را برای سیما؛ و ۱۷ شبکه سراسری، ۶ شبکه برونمرزی و ۳۱ شبکه استانی را برای صدا ایجاد کرده؛ و اگر بخواهیم تعداد شبکهها را بهصورت کلی درنظر بگیریم، درحالحاضر۱۲۳ شبکه در صدا و سیما به روی آنتن رفته؛ سازمان از طرفی تعدد شبکهها را راهی برای جذب مخاطب میداند و از طرفی دیگر بودجه سازمان، کفاف هزینه تولید محتوای با کیفیت برای ۱۲۳ شبکه را نمیدهد. در زمان مدیریت ضرغامی، یکی از سیاستهایی که رسانه ملی در پیش گرفت توسعه کمی شبکههای رادیویی و تلویزیونی بود. ضرغامی در اسفند ۸۹ با افتتاح رسمی شبکه مستند این نهضت را آغاز و در مدت ۳ سال اقدام به راه اندازی ۱۱ شبکه سراسری تلویزیونی، ۱۵ شبکه سراسری رادیویی، ۱۱ شبکه استانی، ۷ شبکه برونمرزی تلویزیونی، ۲شبکه برونمرزی رادیویی و ۲شبکه تعاملی کرد.
اما در مقابل محمد سرافراز، سیاست افزایش کمی شبکهها را اشتباه میدانست و در همین راستا تعدادی از شبکههای همسو و کم مخاطب مثل شبکه بازار را تعطیل و شبکه پنج سیما را به شبکه اقتصاد تبدیل کرد و نیز شبکه شما و آموزش، مستند و تماشا را در یکدیگر ادغام کرد.
بازگشت به عقب
اما با روی کار آمدن عبدالعلی علیعسکری دوباره همه چیز به حالت قبل بازگشت. علیعسکری که با دیدی فنی به صدا و سیما مینگریست، گسترش کمی شبکهها را در دستور کار قرار داد. افتتاح شبکههایی مثل امید، جام، نوا، ثقلین، لبیک، بشارت، شیران و سپهر از جمله اقدامات علی عسگری بود. وی شبکه ایران کالا را به جای شبکه بازار تاسیس کرد و مجدداً شبکه تماشا را راهاندازی کرد.
چندی پیش محمد سرافراز در واپسین روزهای ریاست عبدالعلی علیعسکری در توییتی نوشت:«جناب علیعسکری در دوران مدیریت پنج ساله در رسانه ملی نه نقشه راهی داشت و نه اغلب راهبردهای پیوست حکم رهبری را اجرا کرد مانند حضور مؤثر در فضای مجازی، چابک سازی ساختار، افزایش بهره وری و مرجع شدن رسانه. خلاصه هر دستاوردی داشت حاصل اقدامات دو مرجع تصمیمساز در دفتر رهبری است.»
تعدد شبکهها در جهت افزایش مخاطب، سیاستی نافرجام در ایران است. چراکه مستلزم شرایطی است که باتوجه به نظام رادیویی تلویزیونی در ایران تحقق آن امکانپذیر نیست. و البته تصمیمگیری بر سر دوراهی تعدد شبکهها یا ادغام آنها، آنقدر سخت است که شبکهها از مدیری به مدیر دیگر کم و زیاد میشود. خطر تهی شدن از محتوا، کمبود نیروی متخصص، کمبود بودجه جهت ارتقاء کیفیت برنامههای تولیدی، سالها است شبکههای صدا و سیما را تهدید میکند. موضوعی که عملا هیچ یک از مدیران سازمان توجهی به آن ندارند. ارتقاء کیفیت برنامههای صدا و سیما راههای گوناگونی دارد که ادغام و تعطیلی شبکهها یکی از آنها است. صدا و سیمای ایران به عنوان یکی از پرکارمندترین سازمانهای اداری شناخته شده؛ این سازمان میتواند در حالت مطلوب با 10هزار نیرو، همین مقدار خروجی را داشتهباشد. با وجود همه این معظلات، توسعه کمی شبکهها نیز ناخودآگاه حجم زیادی نیروی انسانی را به سازمان تزریق میکند. شاید تعدیل نیرو، حذف پستهای اداری برای چابکسازی سازمان بهراحتی امکان پذیر نباشد اما دست کشیدن از افزایش کمی شبکهها و ادغام شبکههای کممخاطب یکی از راحتترین راهکارها برای بهبود این ساختار باشد.
و اما امروز در اولین روزهای ریاست پیمان جبلی باید منتظر ماند و دید، مدیر جدید رسانه ملی چه سیاستی را در پیش میگیرد و در دوراهی ادغام یا تعدد شبکهها کدام یک را برمیگزیند. آیا او سیاست چابکسازی سازمان و حذف شبکهها و مدیریتهای موازی را در پیش خواهدگرفت؟ به راستی چه کسی میخواهد برنامه و سیاستی اصولی برای تغییر ساختار بزرگترین سازمان رسانهای کشور را اجرا کند؟