به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، شهید مصطفی چمران در سال ۱۳۱۰ در تهران متولد شد. او تحصیلات خود را در دانشگاه تهران به پایان برد و برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در آمریکا موفق به دریافت مدرک دکترای فیزیک پلاسما شد. سپس برای گذراندن آموزشهای نظامی به مصر و بعدازآن به لبنان رفت و به همراه امام موسی صدر، در تشکیل جنبش امل نقش مؤثری ایفا کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، چمران به ایران بازگشت و در دولت مهدی بازرگان مدتی مسئولیت وزارت دفاع را بر عهده گرفت. او به هنگام بروز بحران در مناطق کردنشین ایران، به شهر پاوه رفت که در آنجا به همراه عدهای از پاسداران و نیروهای ژاندارمری در محاصره گروههای ضدانقلاب قرار گرفت.
شهید چمران در اولین دوره مجلس شورای اسلامی، به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب شد و پس از تجاوز عراق به ایران در سال ۱۳۵۹، ستاد جنگهای نامنظم را برای مقابله با متجاوزان تشکیل داد. در آستانه شهادت دکتر چمران با محمد معینی از ایثارگران ۸ سال دفاع مقدس و یکی از همرزمان و همراهان شهید چمران به گفتگو نشستیم.
* شما از چه زمانی با شهید چمران آشنا شدید؟
من از اول انقلاب اسلامی عضو بسیج مسجد هدایت بودم. چمران در بین نمازگزاران آن مسجد بسیار شناخته شده بود. او در این مسجد در تفسیر قرآن آیتالله طالقانی شرکت میکرد و به خصوص در برخی جلسات نواب صفوی با مرحوم طالقانی حضور پیدا میکرد. چمران مرید شهید نواب صفوی بود.
در مورد او زیاد صحبت میشد. من ندیده مریدش شده بودم. وقتی که جنگ شروع شد، فرم ثبت نام و عضوگیری ستاد جنگهای نامنظم را آوردند مسجد و بین بچههای بسیج پخش کردند. من نیز فرم را گرفته و مطالعه کرده و پر کردم. بعداز سازماندهی نوبت اعزام تعیین شد.
روزی با موتور خود در پیست گیشا حضور داشتم. دکتر چمران در گوشهای ایستاده بود و موتوسواران را زیر نظر داشت. در پایان راننده خود را فرستاد چند نفر از موتورسواران ماهر را فرا خواند و آنها را دعوت به همکاری کرد.
جمعه دیگر، شهید چمران در پیست موتورسواران شهران حضور پیدا کرده بود. نمایش و حرکات حیرتانگیز موتورسواران شر و شور را تماشا و هنر و مهارت و جسارت آنها را تشویق و تحسین کرد.
بعد از تمام شدن حرکات نمایشی آنها مانند تک چرخ زدن و عبور از مسیرهای ناهموار و صعب العبور تپهها و کوهها، موتورسوران را دور خود جمع کرد و با لحنی آرام و بسیار مهربان گفت: بچهها! از نظر من کار شما بسیار عالی و قابل تقدیر است. ما برای دفاع از مملکت و ناموسمان به شما جوانان نترس، شجاع و متخصص احتیاج داریم. من برای همه شما هدیه و جایزهای مناسب و در خور شأن شما دارم؛ چون از خواستهها و آرزوهایتان خبر دارم، به تعداد شما موتور تهیه کرده و کنار گذاشتهام. میتوانید فردا بروید در نخست وزیری ببینید و در اهواز تحویل بگیرید. فقط شرطش این است که مهارت و شجاعت خود را در جبهه در مقابل دشمن به نمایش بگذارید. وسیله ایاب ذهاب (اتوبوس اعزام) شنبه جلوی نخست وزیری آماده است. خلاصه من هم با این تیم موتورسواری به اهواز اعزام شدم.
* در مدت خدمت چه خاطراتی از شهید چمران دارید؟
بنده توی مدت چند ماه جزو نیروهای ویژه با کد شناسایی گروه ۵۷ یا سرتیم موتور سواری کفن پوشان حیدر کرار بودم و همچنین در گروه پارتیزانی «تک پیشه» ماموریت انجام میدادم.
چند ماه خدمتم با شهید چمران سراسر خاطره است. او دارای ابعاد گوناگون شخصیتی بود. شهید چمران در درجه اول یک دانشمند بزرگ بود. او دکترای فیزیک پلاسما داشت. او همچنین فرمانده شجاع و بینظیر در جنگهای چریکی و غیرچریکی بود که آموزشهای نظامی را به صورت تئوری و عملی در مصر آموخت. ابتکارات نویی در جنگ چریکی داشت و با طراحیهای نظامی و مهندسی رزمی و عملیاتهای ویژه در دل دشمن نفوذ میکرد. او با وارد کردن ضربه متعدد به دشمن و با روشهای ابتکاری نیروهای خودی از محاصره دشمن نجات میداد که گفتن آنها در این مختصر نمیگنجد.
یک شب دکتر تیمی از گروه ما را برای عملیات نجات انتخاب کرد. در این عملیات اعضای گروه با عبور از رودخانه کرخه و خط دشمن، به دل دشمن نفوذ کرد. افراد خود را به وسعت یک کیلومتر مربع پخش و کمین کرد. آنها منتظر اشاره فرمانده شدند. من آر پی جی داشتم. دومین فرد نارنجک تفنگی و سومین نفر تیربار و دونفر کلاش و خود دکتر خمپاره ۶۰ چریکی داشت که روی شکم به صورت حمایل بست.
دکتر با اجرای آتش دقیق، مناطق خاصی را هدف قرار داد و با شلیک گوناگون انفجارهای پی در پی جهنمی را برای دشمن ایجاد کرد. هرکدام از ما هم، هدفهای تعیین شده خود را منهدم کردیم. در این آشفته بازار، دشمن گیج شده بود و نمیدانست از کجا حمله شده است.
در این اوضاع، پنج نفر که به من نزدیک بودند به حالت سینه خیز خود را رساندند و دکتر اجازه بازگشت را صادر کرد و نیروها با فاصله زمانی و مکانی به قرارگاه اولیه و به سلامتی برگشتند و نماز جماعت صبح را در پشت سر دکتر اقامه کردند و زیارت عاشورا نصیبمان شد.
* روز شهادت چمران شما کجا بودید؟
با کمال تاسف من در کنار او نبودم. چون با صلاحدید ایشان، چند نفری از بچههای ستاد رزمی برای تکمیل کردن دورههای تخصصی خود به خصوص دورههای پیاده، زرهی، تخریب، ستاد و فرماندهی به دانشکده زرهی شیراز اعزام شدیم. چون کلاسها بسیار فشرده بود، لازم بود من دوره یک ساله را در مدت زمان دو ماه و شبانه روزی طی کنم. به همین دلیل نمیتوانستم آنجا را ترک کنم یا مرخصی بگیرم؛ بنابراین در روز شهادت شهید چمران در شیراز مشغول آموزش و تکمیل کردن دورهها بودم. متاسفانه نتوانستم در تشییع جنازه و دفن و کفن شهید چمران هم شرکت کنم.
منبع: فارس