آخرین اخبار:
کد خبر:۱۰۴۳۴۱۲
روایتی از بسته شدن سه روزه مغازه‌ها

سرمایه مردم بازیچه دست آشوبگران / آیا اغتشاشگران اجاره مغازه داران را می‌دهند؟!

«اجاره و پولمو بدن منم می‌بندم.» مغازه دار در پاسخ به سوال « بخاطر اغتشاشات گفتن مغازه هارو ببندید. شما چرا باز هستید؟» این را گفت. عقیده اش این بود که از این ماجراها سر در نمی آورد. اما به گمانم نمی‌خواست سفره خانه‌اش با زور عده‌ای برچیده شود.

گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو- مرضیه کوثری؛ کلاغ سیاه؛ یک موتوری گفت و رفت. چادرم را می‌گفت؛ اهمیتی ندادم. سوار اتوبوس شدم. امروز قرار است خبری باشد؛ یعنی از امروز تا دو روز دیگر. به خودم قول داده بودم همیشه در اتوبوس کتاب بخوانم، اما امروز زیر قولم زدم و فقط به مغازه‌هایی که قرار است بسته باشند خیره می‌شوم. مغازه‌ها هرچند تا یکی، کرکره شان پایین است. حدودا دو ماهی می‌شود که موتور‌های بیشتری به سطح شهر تزریق شده اند. موتور‌هایی که از دید افراد داخل اتوبوس، قابلیت پچ پچ کردن دارند. به مطلبی که دیروز در شبکه‌های اجتماعی پخش شد فکر میکنم؛ "اعتصابات سراسری/ ۲۴، ۲۵ و ۲۶ آبان همه مغازه‌ها تعطیل است/ نه خرید و نه فروشی انجام نمی‌شود". بین فجازی و آنچه در کف خیابان دیده می‌شود تناقضی وجود دارد. به سوالی فکر می‌کنم که یحتمل در پس ذهن بقیه هم وجود دارد؛ «مگر قرار نبود اعتصابات سراسری باشد، پس چرا بعضی از مغازه‌ها باز هستند؟»
به عنوان یک خبرنگار نمی‌خواهم پیش داوری کنم. پاسخ سوالم را باید از خودشان جویا شوم. همکارم زنگ می‌زند. گویا در بازار ۱۵ خرداد است؛ می‌گوید: «اینجا دارن فروشنده هارو تهدید می‌کنن که مغازه هارو ببندن.» احتمالا در این سه روز ، مجبورند هفت ساعتی زودتر از همیشه تعطیل کنند. راننده اتوبوس می‌گوید: «آخر خطه» و حواسم را جمع می‌کند. پیاده می‌شوم.

 

حوالی ساعت چهار است. از وسط میدان انقلاب مغازه ها را با یک نگاه رصد می‌کنم؛ مغازه‌هایی که بطور پیش فرض در ذهنم بسته هستند. همه جا باز است، به جز سینماها. به اولین مغازه می‌رسم؛ مغازه پوشاک. «سلام. خسته نباشید. نشنیدید اعتصابات سراسریه و گفتن همه باید مغازه هارو ببندن؟» با تردید می‌پرسم. سرش را به نشانه‌ی باخبری از اعتصابات تکان می‌دهد. چیزی نمی‌گویم. منتظرم پاسخ قانع کننده تری دستگیرم شود. می‌گوید: «اگه شلوغ شه تعطیل می‌کنم.» سوالی را که جوابش هم برای من و هم برای او واضح است می‌پرسم: «یعنی بخاطر ترس از خسارت تعطیل می‌کنید؟» «بله‌» ای می‌گوید و دست هایش را در هم قفل می‌کند. همکارش که گویا صدای ما را شنیده است، می‌گوید: «اجاره مغازه رو بدن همین الان تعطیل می‌کنیم.» لبخندی می‌زنم که از زیر ماسک مشخص نیست.

مغازه‌ی بعدی؛ «سلام. بخاطر اعتصابات گفتن مغازه هارو ببندید. شما چرا باز هستید؟» می‌گوید از چیزی سر در نمی‌آورد. راست نمی‌گفت؛ سر در می‌آورد. این را از جمله بعدی اش فهمیدم؛ «اجاره و پولمو بدن منم می‌بندم.» تشکر می‌کنم و می‌روم. باید حرف‌های بیشتری را بشنوم. یک مغازه از بالا کرکره اش را کمی پایین کشیده و از پایین روی شیشه اش مقوا گذاشته است. بدون نگاه به اسم مغازه می‌فهمم که ساعت فروشی است. از قدیمی‌های انقلاب است. نزدیک می‌شوم و سلام می‌کنم. فروشنده جلوی در به ماموران خیره شده است. «بخاطر وارد نشدن خسارت به مغازتون مقوا گذاشتید؟» با شک می‌پرسم. مستاصل نگاهم می‌کند. با بدیهی‌ترین حالت ممکن پاسخ مثبت می‌دهد. می‌گوید: «اگر قرار بر کامل بستن بود کرکره رو کلا پایین می‌دادیم.» با سر تاییدش می‌کنم.

به یک طرف دیگر از چهار طرف میدان انقلاب می‌روم. مغازه لوازم جانبی موبایل است. کرکره‌ی اطراف مغازه اش را کشیده است. سوال تکراری را می‌پرسم، اما جواب تکراری نمی‌گیرم؛ میگوید: «اگه تعطیل کنیم پلمپ می‌کنن. اونوقت کی پاسخگوئه؟» یک نفر از داخل مغازه حواسم را پرت می‌کند. مدام به من میگوید: «دمت گرم.» بااینکه برایم سوال می‌شود چرا؟ اما پی اش را نمی‌گیرم. عزم رفتن کردم که خانمی کم حجاب به بحث اضافه شد. گفت: «الان اگه همه مغازه‌ها تعطیل کنن دیگه نمی‌تونن پلمپ کنن. یک نفر هم خیلی تاثیر داره تو اعتصابات. مغازه رو ببندید.» همان مغازه دار می‌گوید: «الان رفتن قفلو بیارن ببندیم مغازه رو.»، اما گویی خانم کم حجاب حرفش را باور نمی‌کند؛ می‌گوید: «شما مغازه را فقط به دلیل ترس از خسارت تعطیل می‌کنید.» و من به این فکر می‌کنم که مگر دلیل خوبی نیست؟ مغازه دار سوال خوبی از خانم می‌پرسد: «شما الان از سر کار اومدی؟» خانم پاسخ می‌دهد: «بله! اما کار من اداریه. تازه بعدش با همه خستگی اومدم اینجا که وظیفه م رو انجام بدم.» مغازه دار به جمله‌ی توجیهی بعدش توجه نمی‌کند و می‌گوید: «شما چرا رفتی سر کار؟ چون اگه نری اخراجت می‌کنند . ما هم اگه ببندیم پلمپ می‌کنند.» خانم کم حجاب سری به نشانه تاسف تکان می‌دهد و می‌رود. اما دوباره بازمی‌گردد و روی جمله‌ی «حتی یک نفر هم ارزش دارد» تاکید می‌کند. بعد واقعا می‌رود. به گمانم انتظار داشت آقای فروشنده برای متحد شدن با او کار و کاسبی خودش را از دست بدهد.

سراغ یک مغازه چرم فروشی می‌روم. او گمان می‌کند خریدار هستم و برای لحظه‌ای خوشحال می‌شود. اما با پرسیدن سوالم انگار داغ دلش تازه می‌شود. در جواب سوالم که پرسیدم: «اگه شلوغ بشه می‌بندین؟» گفت: «چی بگم. کاسبی که نداریم حداقل پول برق مغازه در بیاد.» در فکر فرو می‌روم. این دیگر چه نوع اعتصاباتی است؟ اعتصاب فروشنده‌ها در فضای مجازی ملاک است؟ اصلا واقعا اعتصاب می‌کنند یا تمام اعتصابشان در ظاهر و برای حفظ مخاطب است؟ این را نمی‌دانم. به یک فروشنده پوشاک لباس که از قضا اعتصاب هم کرده است پیام می‌دهم.

از تهدید به اعتصاب تا تظاهر به اعتصاب/ سه روز ترسناک برای فروشنده‌های واقعی

بی انصافی بزرگی برقرار است. این را من نمی‌گویم. مغازه دار‌ها می‌گویند. بوق‌های ممتد ماشین‌ها رشته افکارم را قطع می‌کند. کتابفروشی را رصد می‌کنم. در آن مشتری نباشد بهتر است. نمی‌خواهم بخاطر صحبت‌هایی که می‌شود کسی مشتری‌اش را از دست بدهد. سوالم را با سوال جواب می‌دهد. «ببندیم؟ کی گفته ببندیم؟» از منبع آن اظهار بی اطلاعی می‌کنم و می‌گویم همه جا پخش شده است. از پاسخ طفره می‌رود.

در حین پرسش و پاسخ‌ها همه نوع مغازه و همه جور آدم و همه جنس جوابی بود. از قنادی که سینی‌های متنوع شیرینی‌اش در پشت کرکره پنهان شده بودند و برای سوال من پاسخی نداشت تا فروشنده‌ای که سفره دلش باز شد و از زمان جنگ و انقلاب به دو کلمه رسید؛ «کار خودشونه.» یا حتی مغازه دار نوجوانی که نمی‌دانست قرار بر اعتصاب بوده و به گفته خودش بعد از رفتن من تعطیل خواهد کرد.

مشکلات مشترک اکثر فروشنده‌ها و مغازه دار‌ها این‌ها بود: رکود در کاسبی، درنیامدن اجاره مغازه و ترس از خسارت. این مشکلات را افرادی ایجاد می‌کنند که کاسبی در دنیای واقعی ندارند، اجاره مغازه نمی‌دهند و متحمل هیچ نوع خسارت مالی نمی‌شوند. به غروب که نزدیک می‌شود، ترس‌ها بیشتر می‌شود و مغازه دار‌ها یکی یکی تعطیل می‌کنند. این است اعتصابات سراسری!

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار