گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو،رضا کلیوند، بخش عظیمی از تاریخ لابهلای خاطرات پنهان شده است و اثری از آن در اسناد و مدارک نیست. یافتن این وقایع و بازیافتن اوضاع اجتماعی و فرهنگی گذشتگان، تلاشی میخواهد برای تکاندن گرد و خاک از این خاطرات و شکل دادن چیزی که تاریخ شفاهی نام گرفته است. بررسی سرگذشت تاریخ شفاهی بانی گفتوگویی شد با حجتالاسلام سعید فخرزاده، پژوهشگر حوزه تاریخ و مدیر «دفتر دستاوردهای انقلابی اسلامی» که آثاری، چون «آزادی خرمشهر» را نیز در کارنامه خود دارد.
حجت الاسلام سعید فخرزاده مدیر «دفتر دستاوردهای انقلابی اسلامی» درخصوص سرگذشت تاریخ شفاهی اظهارد داشت: تاریخ مبتنی بر اسناد در مورد روابط اجتماعی و فرهنگی سکوت زیادی داشت. اصولاً اسناد و مدارک از شکل و فیزیک حادثه به ما اطلاعات میدهند. تعدادی آمدند. شصت نفر، صد نفر، دویست نفر بودند. جمع شدند. شعار دادند و رفتند. حالا اینکه اینها چه اعتقادی داشتند و انگیزه چه بود، چیزی وجود ندارد. از روابط افراد با رویدادهای پیرامونی و رابطه درونیشان اطلاع خاصی نمیدهد و نگاهی به بسترهای اجتماعی و فرهنگی ندارد.
وی در ادامه با تأکید بر روابط انسانی، از اهمیتیافتن اطلاعات شفاهی گفته و ادامه داد که اختراع ضبط صوت در نهایت منجر به جمع آوری خاطرات شد و عملاً این منبع جدید هم به منابع تاریخ نگاری افزوده شد؛ بنابراین روشی جدید در تاریخنگاری حدود بیست سال قبل از انقلاب رواج پیدا کرد.
فجرِ اسلام، زندگیِ زنان در توزیع اعلامیهها
حجتالاسلام فخرزاده درخصوص اینکه نتوانستهایم فضای انقلاب را خوب به مخاطب نشان بدهیم، گفت: در فرایند انقلاب اسلامی حتی پنج درصد مبارزات هم منتقل نشده است و نتوانستهایم ساختار و جریانات مبارزات عظیم در جهت حذف رژیم پهلوی را ضبط و به مخاطبان انتقال دهیم. بیانات و سخنرانیها که تبدیل به جزوه میشد. بعضی اوقات تعدادشان به ۱۰۰ هزار هم میرسید. توزیع این مقدار قطعاً سختیهایی داشته است؛ گروه فجر اسلام شبکهای بود که با خانمهای خانهدار ارتباط داشت و قسمتی از این کار را انجام میداد. مانند ماجرای گروه فجر بسیار است. فعالیتهایی که در اسناد ثبت نشده و مغفول ماندهاند.
فخرزاده با اشاره به فعالیت مبارزان در فرایند انقلاب اسلامی افزود: اسناد خاصی از مبارزات ضبط نشد. در این زمینه محدود به مطالبی بودیم که در برخورد با نهادهای امنیتی ایجاد میشد؛ در بازجوییها و در اسناد سازمانهایی مثل ساواک که مبارزان آنجا هم چیز زیادی نمیگفتند و در نتیجه بیشتر فعالیتها از اسناد و مدارک رسمی پنهان میماند. تاریخ شفاهی انقلاب قبل از جنگ شروع شد. مجید معادیخواه، هاشمی رفسنجانی و سیدعلی خامنهای، رهبر کنونی انقلاب، سه دوست بودند که در فعالیتها هم نزدیک هم کار میکردند. در سالهای بعد، این سه نفر بنیادی به نام بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی را شکل دادند. دبیر اجرایی آن هم معادیخواه بود؛ بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی برای ثبت و ضبط همین تاریخ شفاهی شکل گرفت، ولی هم به خاطر کار اجرایی این سه نفر و هم به علت طولانیشدن جنگ تحمیلی و اینکه همه توجهات معطوف آن شد با دقت و اهمیت قبل ادامه پیدا نکرد.
جنگ تحمیلی، پدرخوانده تاریخ شفاهی
فخرزاده سرگذشت تاریخ شفاهی را این گونه توضیح داد: ارتش به خاطر آسیبها بسیار صدمه دیده بود؛ واحد تاریخنگاری هم همین طور و این بخش در دوره جنگ اصلاً فعال نبود. در سپاه قضیه تا حدودی تفاوت داشت و افرادی در معاونت سیاسی به فکر ثبت و ضبط جنگ افتادند و گروهی به اسم راویان جنگ شکل گرفت؛ دیدگاه آنها ثبت نظامی وقایع بود و به همین خاطر مطابق دستور محسن رضایی، از فرمانده تیپ به بالا هر کدام یک راوی در کنار خود داشت. این کار از سالهای دوم، سوم جنگ تحمیلی شکل گرفت و در خلال آن جلسات و سخنرانی و مکالمات بیسیم و روایتهای واقعه از دیدگاه فرماندهان ثبت میشد.
وی با اشاره به شکلگیری جنبش ثبت خاطرات در معاونت تبلیغات افزود: گروهی به فکر ثبت خاطرات افتادند. ابتدا دفترچه خاطرات درست میشد، ولی این کتابچهها که در سالهای ابتدایی جنگ به تیراژ بالا چاپ شد آوردهای نداشت و عموماً تحویل داده نمیشد. مشکلاتی بود؛ خیلی از رزمندهها اهل نوشتن نبودند. فرصت نوشتن و بعضاً سواد نوشتن را نداشتند. اگر چیزی هم نوشته میشد دل نوشته بود و در وسایل رزمندگان باقی میماند. در ادامه گروههایی انتخاب و ساماندهی شد که با ضبط صوت اقدام به ثبت این خاطرات کنند. رفتهرفته در جریان کار خبرهتر و روشمندتر شدند. این کار تا پایان جنگ ادامه داشت و نزدیک ۲۰ هزار ساعت مصاحبه با رزمندگان انجام شد. اکنون در سپاه، دو آرشیو خاطرات جنگ و اطلاعات نظامی شکل گرفته است.
ترشیانداختن در مراکز اسناد و بنیاد حفظ و نشر
این پژوهشگر تاریخ شفاهی در ادامه اشاره کرد: آرشیوها از آنجا که سرمایه سازمانها قلمداد میشدند به روی مردم و حتی پژوهشگران بسته ماند. سازمانها آرشیو خود و آن چیزی که سرمایه خود میدانستند را در اختیار دیگران قرار ندادند. در این میان فقط مرکز اسناد کاری را شروع کرد که افراد و پژوهشگران با ارائه سرفصلهای مورد نیاز میتوانند برای مطالعه و یادداشتبرداری به اسناد و فایلهای مربوط به آن سرفصلها دسترسی داشته باشند؛ که همین هم غالباً برای افرادی است که اهل تهران و یا شهرستانهای نزدیک هستند. تقریباً اکثر آرشیوها را دربسته نگه میدارند برای ترشی انداختن. این مسئله برای بنیاد حفظ و نشر هم رخ داد؛ بنیاد با فاصله گرفتن از جایگاه ستادی، خود به تدریج وارد فضای اجرایی شد، به رقابت با سازمانها و مراکز دیگر اقدام کرد و نهادی که باید ترویج میکرد آرشیوها در اختیار مردم و پژوهشگران قرار بگیرد، درگیر ایجاد آرشیوی شد که خود هم در اختیار دیگران قرار نمیداد. در کنار این مسئله سایت و بستر مناسبی هم برای مردم و پژوهشگران نداریم. جغرافیای اسناد ما بسیار پراکنده است و این باعث شده یک محقق و پژوهشگر فقط از طریق رابطه و افراد فعال این عرصه بتواند به نتیجه برسد.
بازی کف میدان، تولید با لباس سیاستگذاری و ساماندهی
مدیر دفتر دستاوردهای انقلاب اسلامی درخصوص بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس بیان کرد: بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس بعد از جنگ و در سال ۱۳۶۹ شکل گرفت. نگاه اولیه برای هماهنگی و ستادی بود برای ساماندهی تمام ارگانهایی که در جنگ درگیر بودند. بنیاد به تدریج از این حالت فاصله گرفت و وارد فضای اجرایی شد. یعنی از جایگاه ستادی و نظارتی خارج شد و خود تولیدکننده آثار لقب گرفت و بعد هم به رقابت با سازمانها و مراکز دیگر پرداخت. در زمینه آرشیو هم همین شد. اشاره کردیم که باید ترویج میکرد آرشیوها در اختیار مردم و رسانهها قرار بگیرد، ولی خود درگیر تشکیل آرشیو شد.
فخرزاده افزود: کارهای زیادی در بنیاد انجام شده است، ولی فراز و فرود بسیاری شکل گرفته است. اگر با خطکش عملکرد مدیران این بنیاد را نگاه کنیم. بالا و پایین بسیاری دیده میشود. نوع نگاه مدیران و تفاسیر گوناگون از آییننامههای کلی، تفاوت بسیاری ایجاد کرده است. سیاستگذاری بهتر بنیاد میتوانست به تحقیق و تدوین هر چه بهتر تاریخ شفاهی کمک کند. به این پیش شرط که از افراد صاحب نظر استفاده میکردند و شنوای ایدهها و نظرات کارشناسان امر بودند. اشخاصی که مدیریت مجموعهها را در اختیار دارند مهم هستند و مدیریت و هدایت باید توسط افراد صاحب نظر باشد. در عین حال باید از آییننامههای کلی رفع ایراد شود.
مرکزی برای هنرمندان نه پادگانی برای نظامیان
فخرزاده با بیان اینکه فضای تاریخ شفاهی مرکزی برای هنرمندان است و نه پادگانی برای نظامیان گفت: علیرضا کمرهای، مرتضی سرهنگی و هدایت الله بهبودی اواخر دهه شصت دفتر ادبیات و هنر مقاومت را شکل دادند، با پیشرفت گروه و تولید آثار مختلف و مورد توجه قرار گفتن این تولیدات از جانب مقام معظم رهبری، این دفتر حمایت شد و فعالیت آن هم تداوم پیدا کرد. مرکزی بود که هنریها در آن جمع بودند. پادگان نبود. فضای خشکی که در مراکز نظامی و بعضاً اداری وجود داشت در حوزه هنری نبود و هنرمندان هم رغبت بیشتری داشتند. کار این نهاد به سمت کار هنری رفته بود و نگاه ادبی و هنری جایگاه بالایی داشت. در ادامه فعالیت این دفتر، افزایش روایات جعلی و دیگر دلایل تحریف در خاطرات مثل ضعف حافظه و جلوگیری از آنها به مرور راستیآزمایی و جنبه استنادی خاطرات هم موضوعیت بیشتری پیدا کرد. در نتیجه این فعالیت، راستیآزمایی و مستندنگاری مورد توجه قرار گرفت و از خاطره به سمت تاریخ شفاهی حرکت کردیم. ولی خب در بسیاری از مواقع این راستیآزمایی صرفاً در ظاهر میماند، چون این کار نیازمند زمان و دسترسی به منابع و افراد و آرشیوهاست. برای کمکردن این هزینه باید تمام اطلاعات در جایی ثبت شود. بعدها در حوزه هنری چنین کاری انجام گرفت. سیر تحول این دفتر ادامه داشت تا اینکه فعالیت حوزه هنری در استانها هم آغاز و به مرور تکامل پیدا کرد و به جایی رسید که سالانه حدود دویست کتاب از این مجموعه منتشر میشود. ضمن آنکه بیشتر این آثار مورد توجه مخاطب هم قرار میگیرند.
فتنه، ناگفتهی تاریخ شفاهی
فخرزاده در سخن پایانی خود گفت: در مورد فتنههای قبلی اثرات انگشتشماری داریم که آن هم در جایگاه رسانه جناحی قرار گرفته و روایتی یک طرفه ارائه میدهد. حوزه هنری هم کاری در این مورد انجام نداده است. پروژههایی در دست اقدام داریم مانند گازکشی با آن آمار عجیب لولهکشی، کمیته امداد و افراد تحت پوشش که اکنون در بالاترین سمتها قرار گرفتهاند و خود در حال کمک به کمیته امداد هستند؛ ولی دفتر تاریخ شفاهی هنوز به سمت تدوین اثری در مورد فتنههای قبلی نرفته است و پروژهای هم در دست اجرا نیست. گرچه موضوعی با عنوان آزادی در انقلاب که بهانه بسیاری از فتنهها و اغتشاشات بوده، مطرح شده است. به تدوین آثاری در آینده نزدیک امیدواریم.